۱۳۸۸ دی ۲۳, چهارشنبه

از سخن فرسایی کارشناسانه؛

تا تمامیت خواهی مهار ناپذیر

اگرچه زد و بند های قومی در پشت صحنه ی بسیاری از تصمیم گیری ها و رویکرد های فعالان سیاسی از مسوولان طراز اول دولتی و حکومتی گرفته، تا منتقدان، روشنفکران و گروه های سیاسی مخالف حکومت قابل درک است، اما پس از آغاز بگو مگو ها در مورد معرفی کابینه ی تازه ی حامد کرزی چهره ی عصبیت های قومی بیش تر از هر زمان دیگری در سخن فرسایی های "کارشناسانه" پدیدار تر شده است.
بسیاری از سیاست پیشه گان پرورده شده در متن بحران سی ساله، که زیرساخت های اصلی قدرت و نفوذ آنان را قومیت و عصبیت های قبیله یی آمیخته با آرایه های مذهبی - ایدیولوژیک می سازد، در ظاهر حتا از گرفتن نام اقوام در سخنرانی ها و موضوع گیری های شان خود داری می کنند، اما تقریباً تمامی معادلات که نه بلکه معاملات قدرت برمحور مناسبت ها و عصبیت های قومی شکل می گیرد.
در هشت سال گذشته برنامه ریزی های دسته های سیاسی به ویژه آنانی که در اطراف آقای کرزی به عنوان شخصی که سکان قدرت افغانستان را در دست دارد، نقش بارزی در تغییر مسیر مناسبات قدرت از محور های ایدیولوژیک و تنطیمی به محور مناسبات قومی – قبیله یی داشته اند، اما رسوایی های انتخابات 29 اسد و صف آرایی هایی پس از آن چهره ی قومی آقای کرزی را برجسته تر کرد و معرفی کابینه ی تازه ی وی این ذهنیت را به وجود آورده که اگر آقای کرزی شانس مراجعه به آرای عمومی در انتخابات آینده را بر مبنای قانون اساسی در اختیار می داشت، دستکم به خاطر جلوگیری از نیرومند شدن هرچه بیشتر دلالان سیاسی از دیگر قومیت های ساکن در افغانستان و مخالفان سیاسی اش با فشار دادن این رگ درد و تمثیل واقعی آنچه "مشارکت ملی" خوانده می شود، نخبه گان سیاسی قابل اعتماد خود برای سپردن یک یا دو سمت کلیدی اداره ی زیر فرمانش را از میان دیگر قومیت ها به غیر از قومیتی که خود بدان وابسته است، جستجو می کرد.
ساختار جامعه ی افغانی که به هر صورت ممکن باید در مسیر ملت شدن و خلق ارزش ها و هنجار های نوین و افغانستان شمول حرکت کند، را به عنوان فردی که باید رییس جمهور محبوب تمامی ساکنان "ملک خداداد افغانستان" باشد، نه از پشت عینک مکدری که اطرافیان همه چیز فهمش برچشمان وی بسته اند، بلکه از چشم یک انسان قرن بیست و یکمی می دید.
تفکر تمامیت خواهی قومی که جو حاکم بر فضای سیاسی کشور را در سه دهه ی گذشته به گند کشیده و سرانجام گروه متحجر و قرون وسطایی طالبان را برای 5 سال بالای مردم افغانستان تحمیل کرد، اکنون در پشت صحنه ی زد و بند های فساد اندود قدرت به تسخیر ساختار های به ظاهر مدرن و دموکراتیک نظام نوین افغانستان ادامه می دهد.
می رود تا بسان آتش زیر خاکستر، اندک زمینه هایی که برای خلق ارزش های جمع باوری در جامعه ی به شدت ازهم گسیخته ی افغانستان وجود دارد را نابود کند و آنگاه جامعه ی جهانی نیز که تصور می کرد می شود یک جامعه ی بدوی و به شدت عقب مانده را یکشبه به سوی دموکراسی و احترام به حقوق بشر بدون در نظر داشت، قوم، زبان، نژاد و مذهب رهنمون ساخت، با سرخوردگی و سر افگندگی از این که چرا و چگونه هزاران تن از جوانان جوامع مرفه خویش را در این باتلاق قربانی کردند، راه سرزمین های خویش خواهند گرفت.
در اخیر به "کارشناسان" اقتدار گرا به ویژه آنانی که گفته می شود، به دلیل معاملات منفعت اندیشانه ی آقای کرزی با شماری از دلالان سیاسی که از نشانی اقوام افغانستان از وی امتیاز گیری می کنند، نتوانسته اند چوکی های باقی مانده ی خوان نعمت افغانستان را تصاحب کنند و این بی مروتی ولی نعمت شان را در رسانه های کشور، با فحش و ناسزا گفتن و تهمت و افترا بستن به نامزد وزیران تازه معرفی شده از زاویه ی تعصبات قومی، جبران می کنند، باید گفت که بخش زیادی از عواملی که دیروز و امروز افغانستان را به نفرت، جنگ، تعصب کور، عقب ماندگی، جهالت و بلاخره ضعف و فتور عجین کرده؛ ریشه در تمامیت خواهی و خود برتربینی هایی دارد که ساکنان این جغرافیای قاتل را با نام هایی بسان قوم، زبان، ایل و تبار و بلاخره مذهب و نژاد از هم جدا کرده است.
بیایید به خاطر فردای فرزندان مان هم که شده، اندکی به خود بیاییم و این ظرفیت را در درون خود بپروانیم که اگر نتوانستیم بند های ازهم گسیخته ی سرزمینی که قربانی تمامیت خواهی و کوته بینی شده است را به هم وصل کنیم؛ دست کم با این سخن فرسایی های مشمیز کننده، فصل شدن هرچه بیش تر آن را سبب نشویم، چه اینکه دیگر نمی توان برای به کرسی نشستن ذهنیت های قبیله یی خود دیگران را قربانی کرد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر