۱۳۹۰ خرداد ۱۰, سه‌شنبه

قربانیان غیرنظامی بمباران ناتو حربه های پیش برد کشتی نرم

شاید این عجیب ترین لحن باشد که یک رییس جمهور با متحدان بین المللی اش صحبت می کند و شاید عملکرد ناتو هم برای جلوگیری از کشتار غیر نظامیان, نیز از عجیب ترین اشتباهات چند متحد غربی افغانستان در جنگ با ترویزم است.
آیا این منطق در گفتار سیاست امروز جهان یک منطق واقعبینانه است, که رییس جمهور افغانستان در وضعیت کنونی کشور، ناتو را با با چنین لحنی هشدار دهد؟
حامد کرزی در کنفرانس خبری روز سه شنبه اش گفت: حملات خود را متوقف کنید ورنه افغانستان راه های زیادی برای متوقف کردن آن دارد.
او ناتو را به شدت مورد انتقاد قرار داده گفت، کمک و همکاری به اشغال تبدیل می شود و افغان ها یاد دارند که با اشغالگران چگونه برخورد کنند.
واکنش های تند کرزی در برابر کشتار غیر نظامیان توسط نیرو های ناتو تازه گی ندارد اما این بار لحن بیباکانه تر وی در انتقاد از نیرو های ناتو حامل پیام های نگران کننده یی است.
پیش از این گمانه هایی مطرح شده بود که کرزی در مقام ریاست جمهوری افغانستان در اساس علاقه یی به شکست خوردن طالبان در برابر نیرو های جهانی ندارد و به همین دلیل هم با آگاهی از پیامد های زیانبار جنگ روانی و تبلیغاتی چندسویه یی توسط دستگاه های استخباراتی منطقه با استفاده از رویکرد ها و ذهنیت های تندروانه و طالبانی به خاطر افزایش هرچه بیشتر فاصله ها میان مردم افغانستان و نیرو های جهانی مستقر در این کشور راه اندازی شده در تلاش است تا از اشتباهات این نیرو ها در صحنه های نبرد که به تلفات مردم ملکی می انجامد به نفع سیاست های فرد محورانه و در بیشتر موارد عوام گرایانه ی خویش بهره برداری کند.
این حرف پسندیده یی است که نیرو های جهانی در کار مبارزه با هراس افگنی باید مصوونیت غیرنظامیان را با جدیت تمام درنظر داشته باشند، اما این که از یکسو به بهانه ی انجام این اشتباهات نفس ماموریت این نیرو ها و منطق وجودی آنان در افغانستان در حال حاضر به چالش فراخوانده می شود و از جانب دیگر به خاطر خدشه دار نشدن روند صلح ناشفاف کنونی حتا از گرفتن نام طالبان / هراس افگنان هنگام صحبت کردن در مورد جنایت هایی که آنان انجام میدهند، خودداری شده و تلاش می شود تا به آنان هویت های کاذب تراشیده شود؛ می تواند این هشدار را در گوش های مردم زمزمه کند که دولت افغانستان در صدد آن است تا همصدا و همگام با طالبان و شورشیان در راستای مجبور کردن نیرو های جهانی به ترک جغرافیای بحران و واگذاری "ملک خداداد افغانستان" به حال خودش تلاش نماید و تمامی موانع و مزاحم های موجود فراراه تکمیل دایره جنایت کاران در زیر چتر دولت جمهوری اسلامی افغانستان و طالبانی شدن این نظام به ظاهر دموکراتیک زیر رهبری رییس جمهور کرزی از میان برداشته شوند که ترور چهره های شاخص مقاومت در برابر طالبان در ماه های گذشته نماد های بارزی از یک نوع تبانی نهفته دستکم از منظر ذهنیت های تمامیت خواهانه ی قومی و ایدیولوژیک میان طالبان /هراس افگنان و حلقه هایی در درون نظام به ویژه اطرافیان رییس جمهوری تلقی شده می تواند.
به این صورت می توان این گونه نتیجه گیری کرد که این گونه اظهارات اگرچه می تواند اندکی تسکین خاطر خانواده ها و وابسته گان کسانی که در نتیجه بمباران های ناتو کشده شده اند را فراهم نماید، اما سود اصلی این گونه موضع گیری ها نصیب طالبان/هراس افگنان و سازمان های استخباراتی پشتیبان آن ها می شود که برای بیرون رفتن نیرو های جهانی و تبدیل شدن افغانستان به بزنگاه اهداف و برنامه های سلطه جویانه ی شان لحظه شماری می کنند.

۱۳۹۰ خرداد ۴, چهارشنبه


از مرگ تابو ها تا نابودي بستر هاي تابو پرور

به جنگ ريشه ها برويد

در جريان همين هفته شماري از رسانه هاي كشور خبر مرگ ملا عمر رهبر طالبان در مسير راه كويته – وزيرستان شمالي را به نقل از منابع نا معلوم منتسب به اداره امنيت ملي افغانستان منتشر كردند، سپس اداره امنيت ملي ناپديد شدن ملاعمر از مخفي گاهش در كويته پاكستان را تاييد كرده اما در مورد اين كه اين سردسته فراري طالبان كشته شده يا خير اظهار بي اطلاعي كرد و افرادي كه خود را سخنگويان طالبان معرفي ميكنند نيز كشته شدن سردسته شان را رد كردند.

اما اگر فرض بر اين گرفته شود كه پس از مرگ اسامه بن لادن، شادگرد وفادار وي ملا عمر نيز كشته شود، تاچه حدي مي توان به پايان يافتن بحران جاري در افغانستان اميدوار بود؟

ترديدي نيست كه اگر مرگ اسامه بن لادن توانست در كنار پيامد هاي ديگر، محبوبيت باراك اوباما نزد افكار عمومي شهروندان امريكايي چند برابر ساخته، شبكه القاعده را با بحران رهبري روبرو كرده و زير مجموعه هاي گوش به فرمان آن مانند طالبان افغانستان و پاكستان را با هشدار هاي تكان دهنده مبني بر محروميت از بزرگ ترين تكيه گاه مالي و ايديولوژيك شان مواجه سازد؛ كشته شدن ملا عمر هم مي تواند از يكسو محبوبيت از دست رفته ي جنگ افغانستان را نزد امريكاييان و ديگر شهروندان جوامع غربي بالا ببرد و از جانب ديگر روحيه ي شورشيان طالب در برابر نيرو هاي داخلي و خارجي درگير در افغانستان را به شدت تضعيف كرده، درظاهر امر زمينه هاي خروج نيرو هاي جهاني از اين كشور و واگذاري افغانستان به حال خودش را بيش تر از پيش فراهم نمايد.

اما با توجه به ريشه هاي عميق تفكر طالباني و موجوديت زمينه هاي پرورش اين طرز تفكر در دو سوي ديورند نمي توان پيامد هاي مثبتي را از كشته شدن اين يا آن رهبر طالبان يا ديگر دسته هاي شورشي انتظار داشت، زيرا تا هنگامي كه علت ها وجود داشته باشند؛ موجوديت و استمرار معلول ها حتمي و حتا منطقي پنداشته شده مي تواند.

در بسياري از مناطق افغانستان همين اكنون گماشته گان سازمان هاي استخباراتي منطقه در بيشتر موارد در لباس عالمان و پيشوايان ديني آزادانه مشغول انگيزش مردم در برابر نظام و روند جاري در كشور اند و تفكر بسته و سنتي حاكم بر ساختار هاي اجتماعي كشور كه در ده سال گذشته اندك ترين تلاش منسجم و هدفمندي دستكم براي مهار آن صورت نگرفته، همچنان آماده ي به فعليت در آوردن وسوسه ها و جوسازي هاي تبليغاتي دشمنان روند جاري در كشور است.

هزاران درب مدرسه ي به ظاهر ديني با پشتيباني مستقيم سازمان جاسوسي پاكستان در مناطق قبايلي پاكستان از سال ها به اين سو مشغول مغزشويي و تربيت كودكان و نوجوانان افغاني و پاكستاني براي انجام حمله هاي هراس افگنانه اند كه با وجود افتادن تشت رسوايي از بام اين سازمان جهنمي پس از كشته شدن اسامه بن لادن در چند ده كيلومتري پايتخت پاكستان هنوز نه تنها اندك ترين نشانه هايي از تغيير رويكرد پاكستان در حمايت از اين آموزش گاه ها و استفاده از دست پرورده گان آن ها به عنوان ابزار سياست خارجي اين كشور مشاهده نمي شود، بلكه رويداد هاي پس از مرگ بن لادن نشان داد كه القاعده و دسته هاي هم پيمان آن در منطقه در هيچ جاي دنيا به اندازه افغانستان و بخش هايي از پاكستان زمينه يي براي انتقام جويي و انجام حمله هاي هراس افگنانه نداشته و ندارند.

از بعد نظامي و حتا سياسي ممكن است مرگ بن لادن ياهم ملا عمر بتواند دستاورد بزركي براي نيرو هاي جهاني مستقر در افغانستان و كشور هاي متبوع شان به حساب آيد و بسياري از اين كشور ها بسان آلمان، انگلستان و تركيه كه رويكرد هاي تازه ي آنان نشان از اراده ي راسخ اين كشور ها مبني بر ترك جغرافياي بحران در هر صورت دارد؛ در تلاش اند تا با پشتيباني بي چون و چرا از روند مذاكره يي كه رييس جمهور كرزي با طالبان و ديگر دسته هاي شورشي آغاز كرده است، زمينه هاي رواني و اجتماعي واگذاري افغانستان به حال خودش را در اذهان شهروندان كشور هاي شان فراهم نموده پاي خود را از اين ورطه بيرون نمايند.

اگرچه رييس جمهوري امريكا و دبيركل ناتو و حتا رييس جمهور كرزي پس از كشته شدن بن لادن در ارتباط با طالبان اندكي نيرومند تر از گذشته حرف مي زنند اما روند كلي و واقعيت هاي اجتماعي در افغانستان و حتا پاكستان به گونه يي است كه اگر تمامي سردسته هاي كنوني طالبان /هراس افگنان در افغانستان و منطقه از بين برده شوند؛ از آنجايي كه از يك طرف باج دهي به تفكرات تندروانه و طالباني و استفاده ابزاري از اين پديده در اين بخش از دنيا تقريبا به نهادينه گي رسيده و از جانب ديگر دولت هاي افغانستان و پاكستان در راستاي از بين بردن بستر ها و ريشه هاي اجتماعي اين پديده نه تنها تلاشي نكرده بلكه با كاربرد شيوه هاي ناشيانه و بدور از سنجه هاي دولت داري مدرن كوشيده اند تا اين پديده را در مسير خواست ها و منافع خود شان مديريت كنند به ويژه دولت افغانستان به تازه گي مي كوشد تا با تكيه به ساختار ها، ذهنيت ها و عصبيت هاي قومي- قبيله يي گفتمان دموكراسي و ارزش هايي كه پشتيباني از آنان توجيه كننده ي حضور سياسي و نظامي جامعه جهاني در افغانستان است را با تفكرات واپس گرايانه و فراطي عجين كرده و از تركيب آن يك معجون نا مركبي ايجاد كند كه در سايه ي آن دوام حكمروايي آقاي كرزي و آناني كه به چيزي جز تسخير ساختار ها از راس تا قاعده ي هرم قدرت در افغانستان نمي انديشند، مسجل باشد نه اين كه شكل گيري روند هاي پويا و هدفمند به منظور تامين صلح و ثبات پايدار در افغانستان مطمح نظر اين سياست پيشه گان گرد آمده بر خوان نعمت اين كشور فقير و پسمانده بوده باشد.

به هر حال اگرچه از بين رفتن سردسته هاي گروه هاي شورشي و هراس افگن در هر حال دستكم در كوتاه مدت فرصت هاي زيادي را در راستاي اعمال فشار بر اين دسته ها به منظور تن دادن به "سازش سياسي" آنگونه كه باراك اوباما نيز از آن حرف زده است، به دست مي دهد؛ اما اين نكته را نبايد از نظر دور داشت كه تامين صلح بدون ايجاد پيش زمينه هاي اجتماعي آن و بدون درنظرداشت خواست ها و نياز هاي قربانيان فعاليت هاي تندروانه و عملكرد هاي طالبان و ديگر دسته هاي شورشي امكان پذير نيست و پايان دادن به جنگ با از ميان برداشتن محض اين يا آن سردسته ي هراس افگنان بدون اين كه بيشه هاي طالب پرور منطقه با تدوين و اجراي برنامه ها و راهبرد هاي دقيق، منسجم و عقلايي به محيط هاي امن براي خلق فرايند هاي ثبات محور ؛ همچنان به عنوان يك روياي دست نيافتني در ذهن و ضمير مردم افغانستان باقي خواهد ماند و هيچ تضميني هم وجود نخواهد داشت كه اسامه ها، ملاعمر ها، گلبدين ها و حقاني هاي ديگري در اين جغرافياي بحران خيز ظهور نكنند و افغانستان يكبار ديگر به "بهشت امني براي تروريستان" مبدل نشود.

۱۳۹۰ خرداد ۳, سه‌شنبه



روان جمعي جنايت پسند ما؛

همين مردم، همين مشران قوم، همين نظام

با كشته شدن اسامه بن لادن توسط كماندو هاي امريكايي در حاشيه ي يك مجتمع مسكوني متعلق به ارتش در اسلام آباد پاكستان بحران جاري در منطقه سمت و سوي تازه يي يافته است. اين رويداد در كنار اين كه حكومت پاكستان را در برابر پرسش ها و انتقاد هاي زيادي قرار داده است در افغانستان نيز احتمال دروني سازي ميكانيزم هاي جنگ يا صلح با طالبان را قوت بيش تر داده است.

از يك طرف طالبان در تلاش اند تا با راه اندازي نمايش هايي از نوع آنچه در كندهار اتفاق افتاد، تاثير پذيري خود از مرگ اسامه را اندك جلوه دهند و از جانب ديگر دولت افغانستان با تكيه به رويكرد هاي قبيله يي مي كوشد تا "صلح و مذاكره به هر قيمت ممكن" را به عنوان يك برنامه ي عملي در مراوده با شورشيان به خورد مردم افغنستان و جامعه جهاني بدهد.

دقايقي پس از اعلام كشته شدن اسامه بن لادن توسط باراك اوباما، رييس جمهور كرزي به خاطر بيان خشنودي اش از مرگ اسامه در يك نشست رسانه يي ظاهر شد و از نحوه ي بيان وي مي شد چنين انتباه گرفت كه وي بيش تر از اين كه از مرگ سردسته ي هراس افگنان خوشحال باشد؛ به اين موضوع مي باليد كه گويا با هدف قرار گرفتن اسامه در حومه هاي شهر اسلام آباد اين ادعاي وي كه تروريزم در روستا هاي افغانستان نيست تحقق يافته است.

با آنكه مرگ اسامه رويداد مثبتي در كليت مبارزه جهاني برضد ترور ارزيابي شد، اما از اتفاقات پس از اين مرگ نه چندان حيرت انگيز به ويژه در افغانستان به اين امر اشاره هاي تكان دهنده يي دارد، با هر تعبيري كه از پديده تروريزم وجود داشته باشد از يك طرف نمي توان نقش پاكستان به عنوان پشتوانه ي اصلي دسته هاي منسوب به اين پديده را ناديده گرفت و از جانب ديگر موجوديت ريشه ها و شاخ و برگ هاي آن در بيشه هاي اين سوي ديورند را نيز دستكم آنگونه كه رييس جمهور كرزي عنوان مي كند، نمي توان انكار كرد. زيرا اگر در درون واقعيت هاي اجتماعي حد اقل بخش هايي از افغانستان زمينه هاي پرورش تفكرات تندروانه و طالباني وجود نمي داشت، دسته هاي شورشي داخلي كه پيوند هاي ناگسستني با شبكه القاعده دارند، در چند سال گذشته نمي توانستند در جنگ رواني – تبليغاتي فرسايشي كه توسط سازمان هاي جاسوسي منطقه با كاربرد شگرد هاي به ظاهر سنتي و با استفاده از اعتقادات مردم راه اندازي شد؛ نمي توانستند تا اين حد دست بالا داشته باشند.

از سوي ديگر شگرد ها و شيوه هاي برخورد دولت افغانستان در پيوند با تشويق مخالفان مسلح براي پيوستن به روند صلح به حدي بدور از سنجه هاي عقلاني و ابزارگرايانه است كه خود به عنوان يكي از عوامل دوام و تشديد بحران در كشور ارزيابي شده مي تواند.

در حدود يك سال گذشته دولت افغانستان صد ها تن از شورشيان زنداني را در نتيجه توافقات پنهاني با اسلام آباد و به عنوان ابراز حسن نيت در برابر شورشيان از بند رها كرد اما همان گونه كه به تازه گي حاجي محمد محقق يكتن از اعضاي شوراي صلح اذعان داشته، بسياري از اين هراس افگنان دوباره به صفوف شورشيان پيوسته اند.

چندي پيش نزديك 500 تن از شورشيان زنداني به گونه ي دراماتيكي از زندان كندهار فرار داده شدند كه بسياري از آگاهان مسايل افغانستان اين رويداد شرم آور را به برنامه هاي مصالحه جويانه ي رييس جمهور كرزي مرتبط دانسته و آن را نوعي باج دهي به شورشيان تلقي كرده اند. از سوي ديگر جنگ دو روزه يي كه اين هفته در شهر كندهار ميان شورشيان طالب و نيرو هاي امنيتي اين ولايت صورت گرفت، ميان تهي بودن تصميم رييس جمهور كرزي مبني بر جلوگيري از عمليات نيرو هاي جهاني برضد طالبان در ولايت كندهار كه قرار بود پس از عمليات بزرگ مارجه ولايت هلمند انجام شود را برملا مي سازد.

از رويداد هاي جالب ديگر درخواست ده ها تن از سران قومي از دولت مبني بر رهايي زندانيان مرتبط با طالبان و مواد مخدر به ضمانت بزرگان قومي بود كه برگزار كننده گان اين گردهم آيي گفته اند به خاطر تامين صلح در كشور گامي "مردمي" برداشته اند و رهبري ولايت هلمند هم به درخواست هاي آنان در اين راستا پاسخ مثبت داده است.

در اين كه صلح نياز اساسي مردم افغانستان در شرايط كنوني است اما اگر بتوان دست گماشته گان دستگاه قدرت در پشت اين حركت حاتم منشانه از نشاني مردم افغانستان دور دانست، بايد به سلامت رواني بخش بزرگي از ساكنان افغانستان كه در زير سايه ي سنگين عصبيت هاي قبيله يي زندگي دارند شك كرد و خطا پذيري و بدوي بودن حيرت آور و حتا غير انساني هنجار هاي نهادينه شده در اين جامعه را نه به عنوان يك آسيب اجتماعي بلكه به عنوان بخشي از فرهنگ و اخلاقيات حاكم بر ذهن و ضمير شمار زيادي از ساكنان افغانستان پذيرفت و با آن از سر مدارا، سازش و باج دهي برخورد كرد.

درجامعه يي كه روزانه ده ها تن در رويداد هايي كه بيشتر از عصبيت هاي قومي و مذهبي سرچشمه مي گيرد، جان مي سپارند، جنايت هايي بسان تجاوز بالاي دختر چهارساله انجام مي شود، خطرناك ترين زندانيان كه در آلوده بودن دست هاي شان به خون مردم بيگناه هيچ گونه ترديدي وجود نمي داشته باشد به ساده گي و به خاطر دادن يا گرفتن يك امتياز سياسي فرار داده مي شوند، و چه ها كه از اين اتفاقات نمي افتد، اما حتا در اذهان عامه ي مردم نگاه انساني به اين قضايا كم تر قابل مشاهده است و واكنش هاي مردم عادي در پيوند با اين گونه رويداد ها را ديدگاه ها و عصبيت هاي سياسي، قومي و ايديولوژيك و ياهم نظريه هاي سده هاي ميانه يي مشران قوم تعيين مي كند، نه اين كه طرز ديد ارزش مدارانه يي به عنوان روحيه ي حاكم بر كليت جامعه بر افكار مردم تسري و توالي داشته باشد، روحيه يي كه شايد بتوان آن را سنگ بناي ايجاد و تشكل ملت به مفهوم واقعي كلمه تلقي كرد.

مي توان به اين نتيجه رسيد كه اگر رييس جمهور كرزي بدون در نظرداشت منافع، خواست ها و نياز هاي مردم افغانستان يكروز با بزرگترين قدرت هاي دنيا كشتي نرم مي گيرد و روز ديگر دست دوستي بدون قيد شرط به سوي طالبان دراز مي كند، اگر شماري از روسپي صفتان سياست پيشه پس از سال ها جنايت و مردم فريبي مي توانند با چسپيدن به عصبيت هاي قومي، زباني، مذهبي و نژادي هنوز هم مي توانند ارزش ها و اعتقادات مردم را به بازي گرفته و سلطه ي مافيايي با ظاهر تقدس آميز خود را بالاي آنان تحميل كرده و دارايي هاي عامه را تاراج كنند، اگر اعضاي شوراي عالي صلح مي توانند از نام مردم افغانستان حاتم بخشي نموده و براي رهايي زندانيان طالبان/هراس افگنان به هر صورت و به هر قيمت ممكن تلاش نموده امتياز هاي باور نكردني به آنان پيشنهاد، اگر كشور هاي همسايه، سازمان هاي جاسوسي دنيا و شبكه هاي هراس افگن جهاني بيش تر از هر بخش ديگر دنيا در اين سرزمين به ساده گي مي توانند سرباز گيري كنند و ده ها واقعيت تلخ ديگر در اين كشور بيداد مي كند؛ نمي شود علت ها و عوامل اين همه را به بيرون از مرز هاي كشور فرافگني كرد، اين جامعه و اين مردم هزارويك مشكل ناگفته و ناپرداخته دارند كه لازم است با نقد خود انگيخته، آگاهانه و بدور از عصبيت هاي كور به يكايك آنها پرداخته شود چه اين كه اگر جناب رييس جمهوري و شمار ديگري از سياست پيشه گان محترم، مهم، پر ادعا و اما بي ابتكار و ناتوان كشور همه چيز را به كشور هاي خارجي و توطيه هاي خارجي ها نسبت مي دهند، ناشي از طرز فكر نهادينه شده يي است كه براي مردم هيچ گونه نقشي در ترسيم منظومه هاي اصلي آن در نظر گرفته نشده است.

در بازي قدرت امروز افغانستان، هم مردم و هم بازي گران اصلي – به هيچ قرائتي دست نيافته اند كه بتوان به آن اعتماد كرد.

ذهنيت جمعي در افغانستان دچار تشتت غير قابل تصور است، ارزش ها جاي خود ر به ضد ارزش داده است، مردم به چيز هاي چسپيده اند كه كمتر سنخيت با روحيات يك ملت سالم دارد. مواردي را شاهد هستيم كه خواست مردم دقيق در مقابل فاكتور منافع ملي افغانستان قرار دارد، تقاضاي رهايي زندانيان طالب و قاچاقبران مواد مخدر از سوي متنفذين جنوبي اتفاقي است كه به جز از توصيف به "طنز تلخ" شعور اجتماعي يك طيف از مردم چيزي ديگري نمي توان گفت. اگر اين طنز تلخ نيست پس چگونه منطقي است كه رهايي مجرم را محركه صلح آور بپندارد.

از اين پيشنهاد بر مي آيد كه متنفذين مذكور مفهوم حاكميت ملي مشروع و تمرد و خشونت گروه هاي تفنگ به دست را از هم تفكيك نكرده اند. مردمي كه به چنين تفكيكي نرسيده باشند، خوشا به حال رييس جمهوري نذير حامد كرزي كه بي باكانه در پي آوردن برادارن نا راضي اش به اريكه قدرت سياسي نيمه مشروع خويش است.





هراس افگني با استفاده از رويكرد هاي دموكراتيك


پيش از آغاز سال 2011 ميلادي و پس از نشست ليسبون كه در نتيجه ي آن از آغاز خروج نيرو هاي بين المللي از افغانستان در نيمه هاي سال 2011 خبرداده شد، فرماندهان نيرو هاي جهاني و ديپلوماتان غربي اذعان كرده بودند، اين سال براي نيرو هاي جهاني و همچنان نهاد هاي امنيتي داخلي افغانستان با دشواري هاي زيادي همراه خواهد بود.

اكنون به هر اندازه يي كه جولاي 2011 نزديك تر مي شود، نشانه هاي به فعليت درآمدن نگراني هاي مطرح شده پديدار تر مي شود. اما رويداد هايي كه در حدود دوماه گذشته در افغانستان اتفاق افتاده چهره هاي تازه يي از ناامني را به نمايش مي گذارد.

كشته شدن دو تن از فرماندهان موفق پوليس در كندز و كندهار، برگزاري تظاهرات خشونت آميز به نام هاي مختلف و كشته و زخمي شدن ده ها تن به شمول شماري از كارمندان خارجي دفتر يوناما در مزار شريف در اين رويداد ها مواردي اند كه برخلاف ادعا هاي دهان پركن مسوولان حكومتي به گسترش نفوذ شورشيان و پيچيده تر شدن چالش هاي امنيتي در كشور اشاره هاي تكان دهنده يي دارند.

طالبان حدود دوماه پيش از راه اندازي تظاهرات در مناطق مختلف افغانستان برضد نيرو هاي جهاني و دولت افغانستان سخن گفته بودند اما در حالي كه مشخص بود نه طالبان و نه هم ديگر گروه هاي شورشي توانايي راه اندازي تظاهرات به گونه ي مستقيم و با حضور مستقيم و آشكار افراد خود شان ندارند، اكنون دست داشتن آنان در راه اندازي يا دستكم به انحراف كشاندن بسياري از تظاهرات هاي به ظاهر مردمي كه به نام ها و بهانه هاي مختلف در بخش هايي از افغانستان راه اندازي مي شود، به يك موضوع بديهي و غير قابل انكار تبديل شده است.

در مورد اين كه اين رويداد ها چرا و چگونه اتفاق افتاده زياد گفته شده و حتا شمار از رسانه ها بدون اين كه متوجه پيامد ها رويكرد هي شان بر كليت روند جاري باشند خواسته ناخواسته حتا از بزرگنمايي آنچه از وحشت آفريني و هراس افگني در اين روز ها شورشيان انجام داده اند نيز دريغ نورزيده اند. اما آنچه مسلم به نظر مي رسد اين كه باج دهي به طالبانيزم و تفكرات تندروانه و فهم نادرست رهبري دولت افغانستان از مديريت بحران در كشور در كنار جنگ رواني و تبليغاتي كه شبكه هاي جاسوسي همسايه گان افغانستان راه اندازي كرده اند؛ روند به ظاهر دموكراتيك كنوني را با چالش هاي فزاينده يي روبرو كرده است.

به رغم معامله هاي پنهاني كه گفته مي شود پيش تر اندرباب روند صلح و مذاكره با طالبان ميان رييس جمهور كرزي و پاكستاني ها صورت گرفته بود، حكومت پاكستان به عنوان ولي نعمت طالبان و ديگر دسته هاي شورشي آنگونه كه برخي منابع گزارش داده اند در جريان سفر نخست وزير اين كشور به كابل بسته يي از مطالبات تازه ي پاكستان در چند مورد مشخص از جمله پيمان استراتيژيك كابل – واشنگتن و روند مذاكره با سردسته هاي شورشيان را به جانب افغاني پيشكش كرده و به گونه معناداري به رييس جمهور كرزي گوشزد كرده است كه براي دريافت پاسخ به اين مطالبات منتظر مي ماند. كه افزايش ناامني در بخش هاي وسيعتري از افغانستان و آنچه به اين تازه گي ها از موارد نا امني در گونه هاي مختلف آن در افغانستان اتفاق افتاده از اين رهگذر نيز توجيه شده مي تواند، زيرا در گذشته نيز پاكستان از دسته هاي شورشي در افغانستان به عنوان ابزار سياست خارجي و به ويژه اهرم فشار بالاي حكومت ضعيف اين كشور استفاده كرده و مي كند.

اما در پيوند با رويداد هاي اخير قابل تامل است اين كه دولت افغانستان به عنوان يك كل نه تنها درك درست و مبتني بر عقلانيت مدرن سياسي از اوضاع جاري در افغانستان و منطقه نداشته و در ده سال گذشته اندك ترين تلاش هدفمند و سازمان يافته يي به منظور از بين بردن زمينه هاي اجتماعي گسترش تفكرات تندروانه و طالباني در كشور انجام نداده و حتا با اقدام هاي ناسنجيده، سياسي و ابزار مند خويش به تقويت پايگاه هاي اجتماعي طالبان/هراس افگنان نيز كمك كرده است.

رييس جمهور كرزي به اين تازه گي ها بي علاقه گي خود به دوام مبارزه پيگير و جدي نيرو هاي جهاني مستقر در كشور با دسته هاي شورشي را پنهان نكرده و نيرو هاي امنيتي افغانستان نيز بر عكس ادعا هاي دهان پركن مسوولان و سخنگويان آنها از هوشمندي، درايت و هدفمندي لازم براي برخورد بهينه و اثرگذار با طالبان/هراس افگنان و در مجموع عوامل نا امني و بي ثباتي در كشور برخوردار نيستند.

به اين صورت اگر دولت افغانستان به عوامل و ريشه هاي رويداد هاي اخير به جديت توجه نكند و بدور از سليقه هاي فردي و عصبيت هاي قومي - قبيله يي براي از بين بردن زمينه هاي پرورش تفكرات تندروانه به عنوان يكي از پيش زمينه هاي تامين ثبات و برقرار صلح و امنيت پايدار برنامه ريزي نكند، نه تنها خروج نيرو هاي جهاني به مفهوم واگذاري افغانستان بدست پاكستان و دست پرورده هاي هراس افگن و تندرو آن تلقي خواهد شد بلكه مردم اين كشور نيز با مصيبت هاي بيشتري روبرو خواهند شد.

ثور



هراس افگني با استفاده از رويكرد هاي دموكراتيك




پيش از آغاز سال 2011 ميلادي و پس از نشست ليسبون كه در نتيجه ي آن از آغاز خروج نيرو هاي بين المللي از افغانستان در نيمه هاي سال 2011 خبرداده شد، فرماندهان نيرو هاي جهاني و ديپلوماتان غربي اذعان كرده بودند، اين سال براي نيرو هاي جهاني و همچنان نهاد هاي امنيتي داخلي افغانستان با دشواري هاي زيادي همراه خواهد بود.


اكنون به هر اندازه يي كه جولاي 2011 نزديك تر مي شود، نشانه هاي به فعليت درآمدن نگراني هاي مطرح شده پديدار تر مي شود. اما رويداد هايي كه در حدود دوماه گذشته در افغانستان اتفاق افتاده چهره هاي تازه يي از ناامني را به نمايش مي گذارد.


كشته شدن دو تن از فرماندهان موفق پوليس در كندز و كندهار، برگزاري تظاهرات خشونت آميز به نام هاي مختلف و كشته و زخمي شدن ده ها تن به شمول شماري از كارمندان خارجي دفتر يوناما در مزار شريف در اين رويداد ها مواردي اند كه برخلاف ادعا هاي دهان پركن مسوولان حكومتي به گسترش نفوذ شورشيان و پيچيده تر شدن چالش هاي امنيتي در كشور اشاره هاي تكان دهنده يي دارند.


طالبان حدود دوماه پيش از راه اندازي تظاهرات در مناطق مختلف افغانستان برضد نيرو هاي جهاني و دولت افغانستان سخن گفته بودند اما در حالي كه مشخص بود نه طالبان و نه هم ديگر گروه هاي شورشي توانايي راه اندازي تظاهرات به گونه ي مستقيم و با حضور مستقيم و آشكار افراد خود شان ندارند، اكنون دست داشتن آنان در راه اندازي يا دستكم به انحراف كشاندن بسياري از تظاهرات هاي به ظاهر مردمي كه به نام ها و بهانه هاي مختلف در بخش هايي از افغانستان راه اندازي مي شود، به يك موضوع بديهي و غير قابل انكار تبديل شده است.


در مورد اين كه اين رويداد ها چرا و چگونه اتفاق افتاده زياد گفته شده و حتا شمار از رسانه ها بدون اين كه متوجه پيامد ها رويكرد هي شان بر كليت روند جاري باشند خواسته ناخواسته حتا از بزرگنمايي آنچه از وحشت آفريني و هراس افگني در اين روز ها شورشيان انجام داده اند نيز دريغ نورزيده اند. اما آنچه مسلم به نظر مي رسد اين كه باج دهي به طالبانيزم و تفكرات تندروانه و فهم نادرست رهبري دولت افغانستان از مديريت بحران در كشور در كنار جنگ رواني و تبليغاتي كه شبكه هاي جاسوسي همسايه گان افغانستان راه اندازي كرده اند؛ روند به ظاهر دموكراتيك كنوني را با چالش هاي فزاينده يي روبرو كرده است.


به رغم معامله هاي پنهاني كه گفته مي شود پيش تر اندرباب روند صلح و مذاكره با طالبان ميان رييس جمهور كرزي و پاكستاني ها صورت گرفته بود، حكومت پاكستان به عنوان ولي نعمت طالبان و ديگر دسته هاي شورشي آنگونه كه برخي منابع گزارش داده اند در جريان سفر نخست وزير اين كشور به كابل بسته يي از مطالبات تازه ي پاكستان در چند مورد مشخص از جمله پيمان استراتيژيك كابل – واشنگتن و روند مذاكره با سردسته هاي شورشيان را به جانب افغاني پيشكش كرده و به گونه معناداري به رييس جمهور كرزي گوشزد كرده است كه براي دريافت پاسخ به اين مطالبات منتظر مي ماند. كه افزايش ناامني در بخش هاي وسيعتري از افغانستان و آنچه به اين تازه گي ها از موارد نا امني در گونه هاي مختلف آن در افغانستان اتفاق افتاده از اين رهگذر نيز توجيه شده مي تواند، زيرا در گذشته نيز پاكستان از دسته هاي شورشي در افغانستان به عنوان ابزار سياست خارجي و به ويژه اهرم فشار بالاي حكومت ضعيف اين كشور استفاده كرده و مي كند.


اما در پيوند با رويداد هاي اخير قابل تامل است اين كه دولت افغانستان به عنوان يك كل نه تنها درك درست و مبتني بر عقلانيت مدرن سياسي از اوضاع جاري در افغانستان و منطقه نداشته و در ده سال گذشته اندك ترين تلاش هدفمند و سازمان يافته يي به منظور از بين بردن زمينه هاي اجتماعي گسترش تفكرات تندروانه و طالباني در كشور انجام نداده و حتا با اقدام هاي ناسنجيده، سياسي و ابزار مند خويش به تقويت پايگاه هاي اجتماعي طالبان/هراس افگنان نيز كمك كرده است.


رييس جمهور كرزي به اين تازه گي ها بي علاقه گي خود به دوام مبارزه پيگير و جدي نيرو هاي جهاني مستقر در كشور با دسته هاي شورشي را پنهان نكرده و نيرو هاي امنيتي افغانستان نيز بر عكس ادعا هاي دهان پركن مسوولان و سخنگويان آنها از هوشمندي، درايت و هدفمندي لازم براي برخورد بهينه و اثرگذار با طالبان/هراس افگنان و در مجموع عوامل نا امني و بي ثباتي در كشور برخوردار نيستند.


به اين صورت اگر دولت افغانستان به عوامل و ريشه هاي رويداد هاي اخير به جديت توجه نكند و بدور از سليقه هاي فردي و عصبيت هاي قومي - قبيله يي براي از بين بردن زمينه هاي پرورش تفكرات تندروانه به عنوان يكي از پيش زمينه هاي تامين ثبات و برقرار صلح و امنيت پايدار برنامه ريزي نكند، نه تنها خروج نيرو هاي جهاني به مفهوم واگذاري افغانستان بدست پاكستان و دست پرورده هاي هراس افگن و تندرو آن تلقي خواهد شد بلكه مردم اين كشور نيز با مصيبت هاي بيشتري روبرو خواهند شد.