۱۳۸۹ آذر ۲۴, چهارشنبه

ایکاش دادستانی؛ داد مردم را نیز می ستاند؛

و اکنون توپ انتخابات در میدان دادگاه عالی کشور


پس از آنکه دادستانی کل (لوی سارنوالی) از ارجاع پرونده ی انتخابات 89 به دادگاه عالی کشور خبر داد، مسوولان در قوه قضاییه گفته اند که رییس این قوه در دیدار با نامزدان معترض به آن ها اطمینان داده است که محاکم مربوط به دوسیه های انتخاباتی رسیده گی خواهند کرد و در مورد تأمین عدالت و رسیده گی به مسایل قانونی آن ها مکلفیت دارند که این موضوع را تحت رسیده گی قرار بدهند.
از هنگامی که پای دادستانی کل به مسایل مربوط به انتخابات کشانده شد و این نهاد بررسی های خویش را در پیوند با دوسیه های شماری از کارمندان کمسیون های انتخاباتی و نامزدان آغاز کرد، همزمان با این نشانه هایی از نارضایتی رییس جمهور کرزی و اطرافیان وی از نتایج انتخابات پارلمانی 89 در حال پدیدار شدن بود.
در کنار این که پیروز نشدن هیچ یک از نامزدان پشتون تبار در ولایت غزنی واکنش های پیدا و پنهان حلقه های قومی و شماری از اطرافیان رییس جمهور کرزی را بر انگیخت، اعتراض ها در برابر نتایج این انتخابات بیش تر جنبه ی قومی یافت و حتا شماری از نامزدان پیروز متعلق به اپوزسیون دست حکومت را در سازماندهی اعتراض های نامزدان بازنده دخیل دانستند، چه این که بسیاری از این نامزدان بازنده ی انتخابات که در اعتراض های نخستین نقش داشتند، پس از درک این موضوع دست از مخالفت با نتایج انتخابات برداشتند.
در حال حاضر، ظاهر امر به گونه یی است که نامزدان برنده، برای گشایش پارلمان دوم توسط رییس جمهوری در زود ترین زمان ممکن پای می فشارند و نامزدانی که در انتخابات 27 سنبله از راه یافتن به مجلس بازمانده اند، چه آنانی ممکن است با نامزدان برنده اعلام شده چند رای محدود فاصله داشته اند و چه کسانی که حتا به اندازه ی تعداد اعضای خانواده و خویشاوندان نزدیک شان رای نیاورده اند، در تلاش اند تا از آب گل آلود انتخابات ماهی های دلخواه بدست بیاورند.
اکنون توپ انتخابات در میدان دادگاه عالی کشور افتاده است، نهادی که در نه سال گذشته باوجود استقلال رای مبتنی بر اصل تفکیک قوا در مواردی این چنینی در واقع با رعایت حق ولایت امر رییس جمهوری حکم کرده و حتا باری باقی ماندن آقای کرزی در سمت ریاست جمهوری افغانستان پس از اتمام دوره ی کارش بر مبنای قانون اساسی، تا برگزاری انتخابات تقلب اندود ریاست جمهوری سال پار، را توجیه کرده بود.
اگر عملکرد گزینشی دادستانی کل کشور ملاک رای دادگاه عالی نیز قرار بگیرد، به راستی که می توان گفت کلاه مردم سالاری نیم بند و نمادین کنونی پس معرکه است، زیرا تا آنجا که دیده شده این نهاد عدلی افغانستان گویی وظیفه دارد تا، دادِ رییس جمهوری و دیگر ارباب قدرت را از مردم بستاند، تا این که واقعا دادستان کل مردم افغانستان باشد.
سال گذشته هنگامی که آوازه های رسوایی انتخابات تقلب اندود ریاست جمهوری افلاک را درنوردید، دادستانی کل افغانستان را کیک هم نگزید و تنها پس از انتخابات، در یک رویکرد مضحک از پیگرد قانونی آنعده از نامزدان انتخابات ریاست جمهوری سخن گفت که در آن انتخابات کمتر از ده هزار رای آورده بودند و بسیاری از کسانی که در مهندسی تقلب به نفع نامزد حاکم و اجرای آن در درون ساختار نهاد های انتخاباتی کشور نقش داشتند و تنها بررسی اسنادی که رسانه ها از جنایت های سازمان یافته ی شان انتشار دادند برای محکومیت ابدی آنان کافی بود، به جای این که داد مردم افغانستان توسط نهاد های عدلی و قضایی کشور از آنها ستانده شود و در پشت میله های زندان بپوسند، یا به ساده گی و با انبان پر به آسایشگاه های شان درسواحل اوهایو و تورنتو برگشتند، یا توسط رییس جمهور کرزی به سمت های بلند دیگری در ساختار حکومت افغانستان به کار گماشته شدند و به هر حال پاداش خود را از خوان قدرت باد آورده ی رییس جمهور کرزی دریافت کردند.
این که در انتخابات پارلمانی نیز به سان انتخابات گذشته تقلب و تخطی به پیمانه ی وسیعی صورت گرفته بر هیچ کس پوشیده نیست اما دستکم روند بررسی شکایت های انتخاباتی در انتخابات پارلمانی شفاف تر از دوران انتخابات ریاست جمهوری سال پار تلقی شده است؛ اما دادستانی کل در این انتخابات تا بدان حد فعال شده که با ترتیب دادخواستی از دادگاه عالی کشور خواسته است؛ تا نتایج انتخابات پارلمانی 89 را باطل اعلام کند، زیرا ولی نعمت جناب لوی سارنوال که آقای کرزی باشد از این نتایج دل خوشی ندارد.
بعد خطرناک تر قضیه این است که نامزدان برنده انتخابات پارلمانی 89 را عادلانه ترین انتخابات در ده سال گذشته عنوان می کنند و بازنده گان این انتخابات از هر ابزاری به خاطر باطل کردن آن استفاده می کنند، یکی برای احقاق آنچه حق خود می پندارد، در برابر روند جاری در کشور اعلان جهاد می کند و دیگری با تبعیت از سیاست های اطرافیان رییس جمهوری در داخل ارگ با برانگیختن احساسات و عصبیت های تمامیت خواهانه ی قومی از این قایله سود جویی می کند که در هر دو حالت بازنده ی اصلی مردم افغانستان و در مجموع تمامی افراد و جریان هایی خواهند بود که خواستار بسط حاکمیت قانون و نهادینه شدن ارزش های دموکراسی و حقوق بشری در افغانستان هستند.



۱۳۸۹ آذر ۲۱, یکشنبه

17قوس


جشن کریسمس؛ بهانه ی سفر به جغرافیای جنگ

در نه سال گذشته همزمان با فرارسیدن کریسمس، سفر های مقام های کشور های عضو ناتو به افغانستان افزایش می یابد، رییسان جمهور، نخست وزیران و وزیران دفاع و امور خارجه ی کشور هایی که شهروندان آنان در چارچوب آیساف در این کشور حضور دارند، به افغانستان سفر می کنند و هم زمان با تبریک فرارسیدن جشن میلاد مسیح به سربازان شان، تلاش می کنند تا به گونه هایی آنان را در پیوند با حضور پرمخاطره و شاید هم کسل کننده ی شان در جغرافیای بحران دلجویی کنند.
رسم معمول در این سفر ها این بوده که مقام های این کشور ها نخست با سربازان شان در پایگاه های نظامی دیدار می کنند و در پایان هم با آمدن به کاخ ریاست جمهوری و با ایستادن در کنار رییس جمهور کرزی سلامی هم نثار مردم افغانستان می کننند و در مواردی هم آنگونه که باراک اوباما رییس جمهوری ایالات متحده ی امریکا عمل کرد، دست های سربازان و فرماندهان نظامی و همچنان نمایندگان سیاسی خویش در افغانستان را به گرمی می فشارند و درپایان نگاه سردی هم بسوی هم پیمان افغانی شان در نبرد با هراس افگنی یعنی حامد کرزی رییس جمهوری افغانستان می کنند، بسیاری از این سفر ها هم از سوی رسانه ها "نامنتظره" خوانده می شوند، زیرا در بسیاری از این سفر ها نه عرف دیپلوماتیک رعایت می شود و نه هم حتا شاید به مقامات دولتی افغانستان پیشاپیش خبرداده نمی شود.

باراک اوباما تا بگرام و گیتس تا کابل

سفر چهارساعته ی باراک اوباما به پایگاه هوایی بگرام در حاشیه ی شمالی پایتخت افغانستان و سخنرانی پر جاذبه ی وی به سربازان کشورش ، تا هنگامی که گفته شد اوباما با حامد کرزی دیدار نخواهد داشت، این گمانه که در یک چنین وضعیتی اوباما به کابل بیاید و با حامد کرزی دیدار داشته باشد، افکار آگاهان مسایل افغانستان را با نوعی شگفتی و سردرگمی روبرو کرده بود، زیرا از یکسو اسناد منتشر شده توسط ویکی لیکس لایه های پنهان ناکاره گی ها، ناتوانی ها و نبود قاطعیت و اراده ی لازم در دستگاه دولتی زیر فرمان آقای کرزی در روند دشوار حکومت داری، مدیریت بهینه ی بحران و مبارزه با فساد اداری را برملا کرده و از جانب دیگر با وجود ادعا هایی هرچندگاه مطرح می شود و همچنان این که اعضای ناتو با توافق روی آغاز روند خروج نظامیان شان از افغانستان در سال 2014 میلادی، اراده و علاقه مندی شان به خاطر خروج از جغرافیای بحران را به نمایش گذاشتند، آقای اوباما دستکم در پیوند با بهبود وضعیت در افغانستان از ورای اجرای تعهداتی که آقای کرزی در لندن و سپس در کابل با جامعه ی جهانی داشته است، هیچ گونه حرف تازه و دهان پرکنی نداشت.
شاید در نتیجه ی دریافت های اوباما از پیامد های حضور نه ساله ی این کشور به ویژه پس از اعلان راهبرد اوباما در مورد افغانستان و پاکستان در سال گذشته ی میلادی در سفر به این کشور بوده که بلافاصله پس از بازگشت اوباما از افغانستان، بازنگری این راهبرد در دستور کار مشاوران وی در کاخ سفید قرار گرفته و رابرت گیتس وزیر دفاع این کشور به بهانه ی "ابراز امتنان از سربازان امریکایی که هنگام برگزاری جشن های کریسمس در افغانستان به سر می برند" به منظور "بررسی پیشرفت های ۹ ساله ی نیروهای امریکایی در افغانستان" به افغانستان آمده است.

سفر نخست وزیر پاکستان به کابل

تقریبا همزمان با سفر اوباما به پایگاه هوایی بگرام، یوسف رضا گیلانی نخست وزیر پاکستان به کابل آمد و یکبار دیگر در حضور حامدکرزی حرف های گذشته ی خود را با زبان متفاوت تر تکرار کرد که بدون همکاری پاکستان، تامین صلح در افغانستان امکان پذیر نخواهد بود. اما به این پرسش که افغانستان، ایالات متحده ی امریکا و در مجموع جامعه ی جهانی چه زمانی، چه گونه و به چه بهایی می توانند شاهد این همکاری به گونه ی عملی، واقعی و صادقانه باشند، دستکم در ظاهر امر نه از سوی مقامات دولتی افغانی در کابل با ایشان در میان گذاشته شده و نه هم ایالات متحده ی امریکا پاسخ این پرسش را از متحد استراتیژیک خودش در همسایه گی افغانستان درخواست نکرده است. در حالی که بسیاری ها در افغانستان به این باور اند، آنگونه که آقای گیلانی خود تلاش کرده در زبان ایما و استعاره به طرف افغانی بفهماند، اگر این کشور قانع شود تا از دسته های شورشی و تندروانی که در مناطق قبایلی این کشور خزیده اند، در مسیر تحقق این رویای دست نیافتنی که افغانستان به سوبه ی پنجم پاکستان تبدیل شود، استفاده نکند و از جانب دیگر در وضعیتی قرار بگیرد تا مجبور شود از این دسته های تندرو به عنوان ابزار اعمال سیاست خارجی خود در مسیر باج گیری از قدرت های بزرگ استفاده نکند، دستکم بعد منطقه یی بحران افغانستان تا حدود زیادی مسیر واشگافی و پدیدار شدن روزنه های ناپیدای صلح را خواهد پیمود و جای خود را به مولفه های ثبات محور در گفتمان سیاسی افغانستان خواهد داد.

پاسخ های زیرکانه ی کامرون

در اسنادی که به تازه گی از سوی ویکی لیکس منتشر شده آمده است که حامدکرزی در سالهای 2006 و 2008 از عملکرد نیرو های بریتانیایی در ولایت هلمند، ناراضی بوده و حتا باری حضور این نیرو ها را عامل افزایش نا امنی ها در این ولایت عنوان کرده بود.
درنشست خبری که روز سه شنبه این هفته به اشتراک رییس جمهور کرزی و دیویدکامرون نخست وزیر بریتانیا در کاخ ریاست جمهوری افغانستان برگزار شده بود، در پاسخ به پرسشی در همین رابطه؛ محتویات اسناد ویکی لیکس را حاوي بعضي حقايق و معلومات نادرست دانست و به تلویح گپ های روایت شده از زبان خودش در این اسناد در ارتباط حضور نظامیان بریتانیایی در هلمند را رد کرد، اما کامرون به نحو زیرکانه یی محتویات سند های ویکی لیکس در مورد سخنان کرزی را تایید کرده با اذعان به این که برخی از حقایق درست است، گفت اسناد ويکي ليکس مربوط به زماني است که بريتانيا نيروهاي کافي در افغانستان نداشت. در سال هاي 2007 و 2008 بريتانيايي ها در هلمند نيروي کافي نداشتند اما پس از آن که حدود 20 هزار نيروي امريکايي همراه با نيروهاي اضافي بريتانيا در هلمند مستقر شدند، زمينه بهبود امنيت در اين ولايت ميسر شد.
در هفته های گذشته از ملاقات مسوولان رده های نخست دولت افغانستان به شمول حامد کرزی رییس جمهوری با فردی بنام ملا اختر منصور از نشانی طالبان خبرداده شد، اما سپس گفته شد که این فرد ملا منصور نه بلکه یک دوکاندار از شهر کویته پاکستان بوده که توسط سازمان استخبارات بریتانیا به کابل آورده شده بود که پس از دریافت مقادیر هنگفتی پول از دولت در بدل وعده های دروغین در پیوند با تشویق سردسته های شورشیان برای پیوستن به روند صلح ناپدید شده است.
هنگامی از کامرون در این مورد پرسیده شد، به ساده گی پاسخ داد که در مورد مسایل استخباراتی نظری داده نمی تواند اما مذاکره و مصالحه تنها باید با آنبخش از شورشیان صورت بگیرد که با القاعده ارتباط نداشته باشند.
کامرون نخست به ولایت هلمند، جایی که حدود 10000 تن از نظامیان این کشور مستقر اند، رفت و با سپری کردن یک شب در کنار این نظامیان، تلاش کرد تا بابا نویل وار پیشاپیش احساس گرم جاده های تزیین شده با درختان درخشان کاج در لندن و منچستر و دیگر شهر های بریتانیا در شب های جشن کریسمس را با سربازان کشورش تقسیم کند. وی سپس به کابل آمد و با بیان این که بریتانیا می تواند روند خروج سربازانش از افغانستان را در سال 2011 آغاز کند اما وعده داد که پس از 2014 نیز برای پشتیبانی از دولت افغانستان در این کشور حضور خواهد داشت.
این در حالی است که از گذشته ها نسبت به صداقت انگلیس ها در نبرد با طالبان/هراس افگنان در کشور تردید هایی وجود داشته و نزدیکی دیدگاه های این کشور با پاکستان در پیوند با مذاکره با شورشیان از عوامل مافیایی شدن روند صلح افغانستان پنداشته می شود و بسیاری از آگاهان مسایل سیاسی نیز تفاوت دیدگاه و تضاد منافع میان بریتانیا و ایالات متحده ی امریکا در افغانستان را از عوامل پایین بودن میزان موثریت تلاش های جهانی در پیوند با آوردن ثبات پایدار در کشور می پندارند.