۱۳۹۱ آبان ۲۱, یکشنبه

OBAMA




پیروزی اوباما و آزمون ناتمام افغانستان

http://www.bbc.co.uk/blogs/persian/viewpoints/2012/11/post-368.html


  پیروزی باراک اوباما در انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده امریکا حامل پیام های گوناگونی برای طیف سیاسی و مردم افغانستان است.
استوار ترین پیامی که می توان از انتخاب دوباره باراک اوباما گرفت این است که در ستون های اصلی استراتژی ایالات متحده امریکا در قبال افغانستان و منطقه تغییر خاصی رونما نخواهد شد و موضوعاتی بسان خروج از جغرافیای بحران، تمرکز روی برنامه های کوتاه مدت و اغماض از شعار های کلان جورج دبلیو بوش در پیوند با تامین و نهادینه سازی دموکراسی و احترام به حقوق بشر در افغانستان، اعمال فشار های بیشتر و قابل مدیریت بالای پاکستان به منظور مبارزه با خاستگاه ها و تربیت گاه های منطقه یی – ایدیولوژیک طالبان، پیشبرد فعالیت ها برای تشویق یا هم وادار کردن گروه های شورشی به نوعی سازش با حکومت افغانستان، همچنان در صدر برنامه های کاخ سفید در پیوند با افغانستان قرار خواهد داشت و روند انتقال مسوولیت های امنیتی به نیرو های افغان حتا اگر این نیرو های توانایی مقابله با چالش های امنیتی و جنگ نیابتی همسایه گان و مدیریت روند روبه رشد شورشگری و افراط گرایی در افغانستان را نداشته باشند، عملی خواهد شد.

در مورد این که جنگ نامحبوب افغانستان جایگاه چندانی در رقابت های انتخابات ریاست جمهوری 2012 امریکا نداشت، دلایل زیادی زیادی را می توان برشمرد، اما شاید یکی از بزرگترین دلایل این باشد که از یکطرف دستاورد های امریکا در افغانستان با مصرف بیشتر از 500 ملیارد دالر و کشته شدن بیشتر از 2000 تن از سربازان این کشور متناسب نبوده، هنوز سیاسیون امریکایی قادر به قانع کردن شهروندان این کشور نسبت به حضور نظامی سنگین و خرج بردار یازده ساله شان در افغانستان نیستند و از جانب دیگر مجبور اند به این بازی پر از آزمون و خطا در افغانستان و منطقه ادامه دهند و هزینه های بیشتر و شاید سنگین تری را بر اقتصاد تازه رهایی یافته از بحران امریکا تحمیل کند.

میراث جمهوری خواهان

جمهوری خواهان که هنگام انفجار برج های تجارت جهانی نیویارک در سال 2001 سکان قدرت ایالات متحده امریکا را در اختیار داشتند، به صورت طبیعی مسوول بخش بزرگی از اشتباهاتی که ممکن است نظامیان و دستگاه سیاست خارجی امریکا تا سال 2008 میلادی در قبال افغانستان و عراق انجام داده باشند را بدوش می کشند و این موضوع برگ های برنده ی زیادی را در انتخابات همان سال در اختیار دموکرات ها قرارداد و بخش بزرگی از شعار ها و برنامه های انتخاباتی اوباما در زمینه سیاست خارجی را انگشت گذاری ضمنی یا مستقیم روی چالش هایی تکشیل میداد که امریکا در عراق و افغانستان به آن روبرو بود.

خروج نظامیان امریکا از عراق، کشته شدن بن لادن پاکستان، شکست یا دستکم تضعیف شبکه القاعده و زمینه سازی برای "خروج مسوولانه" از افغانستان از مهم ترین موضوعاتی بود که باراک اوباما از آنها به عنوان دستاورد های خود در چهار سال گذشته یاد کرده میت رامنی هم به در سراسر مبارزات انتخاباتی به نقد دیدگاه ها و عملکرد های اوباما در پیوند با مسایل افغانستان پرداخت و این رویکرد شاید عقلانی ترین برخورد جمهوری خواهان در قبال یکی از پروژه های کلان و خرج برداری که آنان در سال 2001 آغاز کردند بوده است.

اغماض از شعار های بوش

اوباما هنگام اعلام استراتژی اداره اش در مورد افغانستان و منطقه اعلام کرد که امریکا پس از این در افغانستان روی برنامه های کوتاه مدت دارای بازدهی زودهنگام سرمایه گزاری خواهد کرد و این رویکرد در واقع اغماض از تداوم استراتژی بوش و شعار های او مانند حمایت از تامین دموکراسی، نهادینه سازی احترام به حقوق بشر در افغانستان بود که به راه اندازی فرایند های بزرگ، خرج بردار و زمانگیر نیازمند است و به باور بسیاری از نظریه پردازان غربی، ویژه گی های اجتماعی و تاریخی افغانستان در طول سه سده گذشته از پدیدار شدن روزنه های عینی که پذیرایی جامعه افغانی از این گونه ارزش ها را نشان دهد یا جلوگیری کرده یا حتا با آن به مقابله برخاسته است. سپس و به موازات پایین آمدن محبوبیت جنگ افغانستان نزد اذهان عامه امریکایی ها، باراک اوباما با صراحت بیشتر اعلام داشت که امریکا در صدد پیاده کردن دموکراسی مودل توماس جفرسون در افغانستان نیست. این تنها یک ژست سیاسی نبود بلکه تصمیم های کلانی مانند کاهش بودجه برنامه های توسعه یی، حمایت از رسانه های آزاد، نهاد های جامعه مدنی و غیر حکومتی در افغانستان را به دنبال داشت. حتا در حال حاضر برنامه های ظرفیت سازی نهاد های دولتی، مبارزه با فساد اداری و مواد مخدر حتا تقویت و تجهیز نیرو های دفاعی و امنیتی افغانستان نیز از این روند متاثر شده اند که این رویکرد ها نوعی گریز سیستماتیک از واقعیت های موجود در افغانستان و مسوولیت هایی که پیش از این ایالات متحده امریکا در جنب مبارزه با تروریزم و مقابله با شورشگری در افغانستان به خود ترسیم کرده بود، تلقی شده می توانند.

باراک اوباما هنگام مبارزات انتخاباتی اش در انتخابات سال 2008 امریکا به افغانستان آمد و شیوه برخورد و انتقادات تند او از روند شکل گیری اوضاع در افغانستان به رییس جمهورکرزی پیام های دلسرد کننده یی داد و از همان آغاز مشخص شده بود که در اداره ی دموکرات به رهبری اوباما در امریکا نه تنها حمایت های سخاوتمندانه و بی قید و شرط به اداره رییس جمهور کرزی کاهش چشمگیر خواهد یافت بلکه تنش های روبه افزایش میان دولت های دوکشور بخشی از فرصت های باقی مانده برای راه اندازی و پیشبرد فرایند های ثبات محور در این کشور را از کف مردم افغانستان خواهد ربود.

کشتی نرم کرزی

حامدکرزی رییس جمهوری افغانستان، مشاهده ی نخستین نمایه های بی مهری کاخ سفید نسبت به خود پیش از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری سال 2009 در افغانستان پیشاپیش نامزدی خود را به این انتخابات اعلام کرد و همزمان از آغاز کشتی نرم با ایالات متحده امریکا نیز سخن گفت و با استفاده از تمامی امکانات دست داشته به مانور دهی پرداخت و کرنش های غرب ستیزانه و منطقه محور او تا بدان حد پیشرفت که در سال 2010 و پس از انتخابات رسوا و پرتقلب ریاست جمهوری در افغانستان، جوزف بایدن معاون رییس جمهوری امریکا حکومت کابل را مسوولیت گریز و شخص حامد کرزی را شریکی غیر قابل اعتماد عنوان کرد و بلاخره پس از امضای موافقت نامه استراتژیک میان اوباما و کرزی در ماه می امسال و اصرار دولت افغانستان به این نکته که تروریزم در روستا های افغانستان نیست، کاخ سفید فاز دیگری از استراتژی اوباما را مورد تاکید قرار داد که وظیفه امریکا مقابله با طالبان و دیگر گروه های شورشی در افغانستان نه بلکه مبارزه با تروریزم در سطح منطقه به شمول افغانستان است.

ادامه ستراتژی خروج

اکنون که شکست میت رامنی جمهوری خواه در برابر باراک اوباما به گمانه های مبنی بر آمدن تغییر در استراتیژی امریکا در پیوند با افغانستان و دستکم برگشت به رویکرد تهاجمی تر دوران ریاست جمهوری جورج دبلیو بوش در برابر طالبان و دیگر دسته های تندرو در منطقه و حتا احتمال به تعویق افتادن خروج بخش بزرگی از سربازان امریکایی از افغانستان تا میانه های سال 2014 نقطه پایان گذاشته و ادامه سردی روابط میان افغانستان و امریکا تا پایان دوره ریاست جمهوری آقای کرزی نیز متصور است، برگزاری سالم، شفاف و سراسری انتخابات ریاست جمهوری افغانستان و کلیت روند دموکراتیک کنونی پس از سال 2014 با پرسش های بزرگتر و جدی تری روبرو می باشد.

در سال های اخیر که طیف سیاسی حاکم بر افغانستان سرگرم چانه زنی های سیاسی و پیشبرد جنگ نرم با امریکا بوده و نیرو های دفاعی و امنیتی افغانستان ظاهرا مسیر تجهیز و تقویت ساختار های خویش را می پیمود و انتقال مسوولیت های امنیتی نیز به گفته مسوولان مطابق برنامه تا حدود 75 درصد خاک افغانستان را شامل شده است. در همین حال گراف ناامنی و بی ثباتی در افغانستان به طرز نگران کننده یی در حال بلند رفتن بوده، کوچکترین نشانه از موفقیت تلاش های دولت در کار مبارزه با فساد اداری و مواد مخدر مشاهده نشده، نظام عدلی و قضایی افغانستان به مثابه زیرساخت های اصلی تامین عدالت و دموکراسی، همچنان ناکارآ و فساد اندود باقی مانده تا آنجا که مراجعه مردم به ویژه در مناطق ناآرام مراجعه به دادگاه های صحرایی طالبان و ساختار های عدالت ستیز قبیله یی و سنتی نسبت به مراجعه به این نهاد ها ترجیح میدهند٬ شگاف های قومی و ایدیولوژیک بیش از هر زمان دیگر بر مناسبات قدرت و سیاست سایه افگنده و مهم تر از همه جنگ سالاران و نو جنگسالارانی که در ده سال گذشته ثروت های سرسام آوری اندوخته اند، با نزدیک شدن سال 2014 و همهمه های خروج نظامیان خارجی در صدد بازتعریف نقش و جایگاه خود در مناسبات قدرت از طریق روی آوردن به ابزار ها و شیوه های قومی – ایدیولوژیک دهه های بحران و جنگ داخلی در کشور اند.

شگفت آور این که اگر نهاد هایی بسان گروه بین المللی بحران به گوشه هایی از این نگرانی ها اشاره می کنند یا از فروپاشی نظام افغانستان در صورت تداوم وضعیت موجود هشدار می دهند، با واکنش های تند بلند پایه گان نظام روبرو شده و به راه اندازی جنگ روانی در برابر دولت افغانستان متهم می شوند و این گمانه در حال نیرو گرفتن است که دولت مردان افغانستان و ایالات متحده امریکا در یک تبانی نه چندان آشکار در تلاش اند تا استراتژی خروج باراک اوباما به هر صورت و به هر قیمت ممکن تا سال 2014 در افغانستان عملی شود و این که پس از آن در این کشور چه اتفاقاتی خواهد افتاد به هیچیک از طرفین "اهمیت استراتژیک" ندارد.

روزنه های امید

با این حال، عقلانیت سیاسی که در چهار سال گذشته باراک اوباما از خود تبارز داده این خوشبینی را نیز پدید آورده که اگر رهبری دولت و طیف سیاسی افغانستان، مولفه های عینی و روانی ثبات و توسعه در افغانستان را درک کرده و با راهکار ها و رویکرد های نو و متناسب با نیاز های امروز و فردای کشور شان، اراده رفع چالش های موجود فراراه تداوم ثبات نیم بند موجود در افغانستان را از خود تبارز دهند، امریکا به این ساده گی ها برگشت افغانستان به دهه نود قرن بیستم را تحمل نخواهد کرد.

اگر نسل نو افغانستان و آنانی که در ده سال گذشته فرصت های خوبی برای فراگیری دانش، شناخت واقعیت های جامعه، انتقال تجارب و فناوری های نوین و تجربه روند های پر از فراز وفرود دموکراتیک در کشور شان را داشته اند، با یک درک دقیق از وضعیت، پیچیده گی ها، چالش ها و همین سان فرصت هایی که از تحولات مثبت و منفی یک دهه گذشته به میراث میبرند، آگاهانه و با صلابت و با استفاده از فضای نسبتا مساعد کنونی با پرهیز از چسپیدن به روش ها و منش های خشونت آمیز و عصبیت انگیز و ایدیولوژیک گذشته در صدد ارایه تعریف نوینی از نیاز ها، ظرفیت ها و توانایی های خویش در جامعه برآیند دستکم و در گام نخست از هدر رفتن فرصت های باقی مانده ناشی از حضور پررنگ جامعه بین المللی در کشور جلوگیری خواهد شد. در فرجام ارایه تصویر دقیق از واقعیت های موجود در افغانستان به جهانیان و جلوگیری از رشد افراط گرایی در تمامی نماد ها و نمود ها و ظرف ها و بستر های آن، تنش زدایی از روابط افغانستان با همپیمانان بزرگ آن مانند ایالات متحده امریکا، توسعه زیربنا ها، ارایه خدمات و زمینه سازی برای بهره مندی شهروندان افغان از حقوق بشری شان در کانون های مختلف و پشتیبانی از پیش زمینه های تداوم دموکراسی در کشور مانند، آزادی بیان، رسانه های آزاد، نهاد های جامعه مدنی و حقوق بشری در کنار تداوم حمایت از روند تقویت ساختار های ملکی٬ نظامی و امنیتی افغانستان٬ چشم انداز پیروزی باراک اوباما در انتخابات ریاست جمهوری امریکا برای دومین بار را به مردم افغانستان روشنتر و امیدوار کننده تر خواهد ساخت.



PRT



پی آر تی ها دی دی آر می شوند؟

http://www.mandegardaily.com/wp-content/uploads/2012/10/mandegar6.pdf


منتشره شماره 922/ اول آبان ماه / عقرب 1391 خورشیدی، 22 اکتوبر 2012 میلادی روزنامه ماندگار



دولت ایالات متحده امریکا اعلام داشته است که بر مبنای موافقت نامه استراتیژیک میان افغانستان و ایالات متحده، فعالیت گروه های بازسازی ولایتی (PRT) را در افغانستان متوقف می نماید.

این تصمیم در شرایطی اعلام می شود که به تازه گی رهبری دولت افغانستان، ایالات متحده امریکا را به راه اندازی جنگ روانی و اعمال فشار های غیر مستقیم به هدف وادار کردن طرف افغانستان به تمکین در برابر خواست های ایالات متحده امریکا در چانه زنی های مربوط به توافقنامه امنیتی که قرار است در سال آینده میلادی میان دوطرف به امضا برسد، متهم کرده است.

اما در شرایط کنونی از انحلال زودهنگام گروه های بازسازی ولایتی به هر دلیلی چه گونه پیامد هایی می توان انتظار داشت؟

از آنجایی که یکی از دلایل ایجاد گروه های بازسازی ولایتی در جنب نیرو های نظامی کشور های مختلف مستقر در ولایت ها، تامین و تداوم روابط میان این نیرو ها و مردم عنوان شده بود، از بهار سال 1390 خورشیدی که روند انتقال مسوولیت های امنیتی در افغانستان آغاز شده، نقش این گروه ها هم متناسب به حضور نیرو های خارجی در ولایت ها کاهش یافته یا کاملاً متوقف شده است.

اگرچه این موضوع تا اکنون به صورت رسمی اعلام نشده اما گفته می شود که در حال حاضر فعالیت این گروه ها در بسیاری از ولایت ها و مناطقی که روند واگذاری مسوولیت های امنیتی به صورت کامل یا نسبی عملی گردیده، به طرز چشمگیری کاهش یافته و انتظار می رود که درب بسیاری از این گروه ها که از سوی دیگر اعضای ایساف به استثنای ایالات متحده امریکا تمویل می شوند، پیش از فرا رسیدن سال 2014 بسته شود و بر مبنای تصمیم تازه پنتاگون 12 تیم پی آر تی متعلق به امریکا نیز تا پایان روند انتقال لغو خواهند شد که به این صورت اگرچه یکی دیگر از خواست های بزرگ دولت افغانستان از جامعه جهانی به ویژه ایالات متحده امریکا که همانا حذف آنچه نهاد های موازی با حکومت افغانستان خوانده شده است برآورده می شود، اما این پرسش که نهاد های محلی توانایی و ظرفیت پر کردن جای خالی این نهاد ها را دارا اند یا خیر همچنان پاسخ خود را در میان گزینه های منفی جستجو می کند.

رییس جمهور کرزی از حدود سه سال به اینسو همواره از جامعه جهاني خواسته است تا به موجوديت ساختار هاي موازي با حكومت وی مانند شركت هاي خصوصي امنيتي و گروه هاي بازسازي ولايتي پايان دهند و باری هم گفته بود، والي هايي كه متكي به پي آر تي ها باشند ولايت كرده نمي تواند.

در آغاز هدف از ايجاد گروه هاي باز سازي ولايتي در كنار كمك به توسعه ي زيرساخت هاي اجتماعي و اقتصادي؛ تامين و تداوم رابطه ي اين نيرو ها با مردم در محلاتي كه نيرو هاي بين المللي در چوكات ناتو/ ايساف حضور دارند؛ بيان شده بود و در بيشتر موارد هم اين گروه ها در محلات توسط همان كشور هايي ايجاد شده و تمويل مي شود كه بخش بزرگي از نيروي نظامي اين كشور ها در آن ولايت مستقر شده بودند.

در هفت سال گذشته (از سال 2005 که فرماندهی نیرو های ایسف به سازمان ناتو سپرده شد)، 27 گروه بازسازی ولایتی از ایالات متحده امریکا، انگلستان، آلمان، فرانسه، ایتالیا و ديگر شرکای ناتو در بخش های مختلف کشور مشغول فعاليت بوده و صد ها میلیون دالر را در بیشتر موارد به گونه مستقیم و بدور از دست درازی های مقام ها و زورمندان محلی در پروژه های بازسازی و توسعه یی در روستا ها و مناطق دوردست کشور به مصرف رسانده اند و این رویکرد گاه گاهي واکنش های تند شماری از واليان و مسوولان محلي را نیز در پی داشته است.

شيوه كار اين گروه ها به گونه بوده كه با راه اندازي برنامه هاي توسعه يي و كمك به مردم در عرصه هاي مختلف از يك سو در يك ارتباط دوجانبه با آنان قرار داشته باشند و از جانب ديگر خدماتي را به مردم ارايه كنند كه اداره ي محلي در بسياري موارد يا از انجام آن ناتوان بوده ياهم علاقه يي به آن بخش ها از خود نشان نمي دهند.

نبود هم آهنگي ميان گروه هاي بازسازي ولايتي و اداره ي محلي يكي از نواقص كار پی آر تی ها برشمرده شده و شماري از نهاد هاي حكومتي به ويژه وزارت هاي معارف و صحت عامه همواره از نحوه پیشبرد پروژه هاي عمراني مانند ساخت مكتب ها و شفاخانه ها توسط این گروه ها شكايت داشته و گفته اند كه بسياري از اين پروژه ها بدون هم آهنگي و مشوره با اين وزارت ها انجام مي شود و شيوه هاي داوطلبي، سپردن و اجراي پروژه ها نيز توسط آنان فساد اندود عنوان شده بود.

اگرچه لغو پي آر تي ها را نمي توان از زد و بند هاي سياسي میان افغانستان و امریکا جدا انگاشت، اما بدون شك اصرار رهبری دولت افغانستان در پیوند با لغو پی آر تی ها در سه سال گذشته را می توان با وسوسه هاي اطرافيان رییس جمهور کرزی و شماري از والي ها كه از پروژه هاي انجام شده توسط گروه هاي بازسازي ولايتي سهم هاي كلان نصيب شان نشده و به اين صورت از اين گروه ها دل خوشي نداشته اند، مرتبط دانست.

با تمام نواقصي كه ممكن است در كار پی آر تی ها وجود داشته باشد، اما این گروه ها به راه اندازي پروژه های عمرانی، ظرفیت پروری و آگاهی دهی در بخش هايي مي پردازند،كه در بيش تر موارد ذهن و ضمير مسوولان حكومتي در سطح كشور و ارگان هاي محلي يا در تضاد با آن قرار دارد يا هم ظرفيت هاي موجود در نهاد هاي خدمات عامه در كشور تلاش موثر و بهينه در اين عرصه ها را بر نمي تابد.

تلاش در راستاي بلند بردن ظرفيت رسانه هاي آزاد به ويژه در ولايت ها، از طريق برگزاري دوره هاي آموزشي براي بلند بردن سطح آگاهي ها و توانايي هاي حرفه يي و فني دست اندركاران و تجهيز آنان از ناحيه ي ابزار ها و وسايل، تجهيزات و نيازمندي هاي نشراتي آنان بخشی از فعالیت های پی آر تی ها بوده است در حالي كه بسياري از مسوولان محلي نه تنها به اين امر توجهي نداشته اند بلكه رشد رسانه هاي آزاد را به نفع خويش نمي دانند و رسانه ها را چيزي بيش تر از وسايلي كه هميشه و همواره از آنان تعريف و تمجيد كنند؛ نمي خواهند.

پي آر تي ها با سفر به دور دست ترين مناطق به ويژه در ساحات امن كشور در راستاي بلند بردن ظرفيت هاي زنان و ديگر بخش هاي آسيب پذير جامعه برنامه هایی را عملی می کنند كه نهاد هاي حكومتي هنوز تا رسيدن به وضعيتي كه به تنهايي بتوانند يا بخواهند چنين برنامه هايي را راه اندازي كنند؛ فاصله هاي زيادي دارند. اين گونه فعاليت هاي پي آر تي ها سطح توقعات مردم از دولت و نهاد هاي خدمات عامه را بالا مي برد و هنگامي كه مسوولان محلي توانايي هاي خود را در تناسب به سطح توقعات مردم پايين ارزيابي مي كنند؛ يگانه راهي كه پيش روي خود مي بينند همانا توطيه چيني در برابر پي آر تي ها است و شماری از نزدیکان رییس جمهوری هم اذعان کرده اند که او زیر تاثیر همین وسوسه های شماری از والی ها و پشتیبانان آنان در ارگ ریاست جمهوری در برابر پي آر تي ها موضع گیری های تند داشته است.

جدا از این که چه عوامل دیگری در روند انحلال گروه های بازسازی ولایتی دخیل دانسته شود و حکومت افغانستان نیز اين رويكرد را در محور توافقنامه استراتیژِک میان افغانستان و امریکا و روند انتقال مسووليت های امنیتی تعریف كرده است، اما از آنجايي كه در هر صورت مردم در بسياري از مناطق كشور به كمك ها و خدماتي كه از سوي گروه هاي بازسازي ولايتي ارايه مي شود به شدت نيازمند اند و نهاد هاي حكومتي افغانستان به هيچ صورت دستكم در كوتاه مدت توانايي و اراده ي عرضهِ اين خدمات به مردم را ندارند و نه تنها ادعا هایی از این دست که موجودیت نهاد های موازی (پی آر تی ها ) نقض حاکمیت ملی افغانستان پنداشته شود نیز از یکسو از وجاهت و عقلانیت لازم برخوردار نیست، بلکه به این صورت بخشی از مردم از خدمات حداقلی این نهاد ها محروم می شوند و اگر منفعتی از ناحیه بسته شدن درب پی آر تی ها متصور باشد، نصیب طالبان/ هراس افگنان و شماري از دلالان سياسي – ايديولوژيك خواهد شد.

با توجه به اين كه مصارف گروه هاي بازسازي ولايتي مستقيما توسط خود كشور هاي كمك كننده تامین می شود و بسياري از اين كشور ها سيستم هاي نظارت بالاي برنامه هاي پي آر تي هاي شان در افغانستان را دارا مي باشند، در حالي كه نمي توان موجوديت فساد در روند كار گروه هاي باز سازي ولايتي را رد كرد، مي توان ادعا كرد كه اين گروه ها اگر هم نفعي به مردم و دولت افغانستان نداشته باشند كه چنين نيست؛ یک چالش بزرگ در برابر تمثیل حاکمیت ملی از سوی دولت کنونی افغانستان نیز نيستند.