۱۳۹۰ خرداد ۳۱, سه‌شنبه

کابوس نا امنی بر دروازه ی شمالی پایتخت؛

اگر دولت توجه نکند، مردم دشمن شناس تر اند؟

وقوع پیهم رویداد های هراس افگنانه در بخش های به ظاهر امن افغانستان، این روز ها به یکی از نگرانی های عمده ی شهروندان کشور تبدیل شده و اکنون فهرست کردن قربانیان این گونه رویداد ها و چگونه گی وقوع آن ها در بخش های شمالی کشور تقریبا ناممکن شده است.

کمتر از دوهفته پس از ترور جواد ضحاک رییس شورای ولایتی بامیان در دره غوربند ولایت پروان، روز سه شنبه حمله نافرجام انتحاری به جان بصیر سالنگی والی پروان دوکشته و چهار زخمی برجای گذاشت.

پیش تر از آن در فاصله ی دو روز در ولایت های کندز و کاپیسا بیش از سی تن در نتیجه ی دو حمله انتحاری جداگانه به خاک و خون نشستند و روز شنبه این هفته هم تروریستان طالب با حمله به حوزه ی اول امنیتی پولیس در مزدحم ترین بخش پایتخت و کشته و زخمی نمودن بیست و سه تن آرامش چندروزه ی این شهر را برهم زدند. دو روز پیش از آن اما معاون دوم رییس جمهور و وزیر امور داخله از یک حمله موشکی در ولایت میدان وردگ جان به سلامت بردند و روز دوشنبه این هفته والی، فرمانده پولیس و رییس امنیت ملی ولایت بدخشان هدف یک کمین نافرجام طالبان در مربوطات این ولایت قرار گرفتند، در این میان رویداد هایی که تلفات اندک داشته باشند بسان حمله های موشکی بالای ساختمان های ولسوالی های جبل السراج و سید خیل در ولایت پروان زیاد مورد توجه رسانه ها قرار نمی گیرند.

چه این که فراوانی رویداد های هراس افگنانه در ولایت های جنوبی، شرقی و جنوب جنوب غربی کشور، نا امنی را به یک عادت نهادینه در ذهن و ضمیر ساکنان این بخش های کشور تبدیل کرده است در حالی که رویداد اخیر در ولایت های بلخ، سرپل و فاریاب نیز نشان از افزایش نگران کننده ی نا امنی در بخش های شمالی کشور دارد از ولایت بادغیس اما در کنار رویداد های امنیتی نگران کننده هرچندگاه یکبار بسان واپسین سال های حکومت داکتر نجیب الله از پیوستن شماری از شورشیان مسلح به دولت خبرداده می شود.

اما شمال کشور

از چند سال به این سو هرچندگاه یکبار هوشدار هایی در پیوند با رخنه ی دسته های شورشی در بخش های شمالی کشور مطرح می شده و به نظر می رسد که عدم در نظرداشت این هوشدار ها توسط مقام های محلی و کشوری دورنمای امنیت در این بخش از کشور را از هر زمان دیگری تاریک تر کرده است.

ولایت های بدخشان، تخار، کندز و بغلان در حوزه شمالشرق و پروان، کاپیسا و پنجشیر در شمال کابل در زمان حاکمیت 5 ساله طالبان محور های اصلی مقاومت در برابر این گروه را در خود جای داده بودند و به استثنای کندز و بخش هایی از بغلان؛ تا کمتر از یک سال گذشته از امن ترین مناطق افغانستان پنداشته می شدند.

بروز نشانه های نا امنی در شمال در میانه های سال گذشته رهبری جدید وزارت امور داخله را واداشت تا با گمارش چهره های شناخته شده از جبهه ضد طالبانی به سمت های فرماندهی پولیس شمال از گسترش دامنه نا امنی در این بخش از کشور جلوگیری کند.

پس از آنکه نشانه های موفقیت این رویکرد تازه وزارت امور داخله به ویژه در ولایت کندز به مشاهده رسید، ترور جنرال عبدالرحمان سیدخیلی فرمانده پولیس این ولایت توسط طالبان و سپس جنرال داوود داوود فرمانده زون 303 پامیر و شاه جهان نوری فرمانده پولیس ولایت تخار به این روند آسیب بزرگی وارد کرد که بعید به نظر می رسد تا وزارت امور داخله به این زودی ها بتواند خلای ناشی از ترور این فرماندهان ارشد پولیس در شمال را پر کند.

شمال کابل

در حالی که از گذشته بخش هایی از ولایت کاپیسا به دلیل موجودیت دسته های شورشی گاه گاهی معروض به نا امنی بوده است اما پنجشیر و پروان تا اوایل سال 1389 به ترتیب لقب امن ترین ولایت های افغانستان را یدک می کشیدند و باری از سوی یوناما به همین عنوان تقدیر نیز شده اند اما به دلیل ضعف اداره، بی توجهی به زمینه های پرورش تفکرات تندروانه و طالبانی اینک نشانه های نگران کننده یی از حضور و فعالیت شورشیان طالب و دیگر گروه های هراس افگن در ولایت پروان پدیدار شده است.

ذهنیت ضد طالبانی حاکم در شمال کابل که از زمان مقاومت در برابر طالبان باقی مانده بود مسوولان دولتی در این ولایت ها را در وضعیتی قرار داده بود که حتا هنگامی که گماشته گان سازمان های جاسوسی متطقه در لباس عالمان دینی در پیش دیده گان آنان در برابر نیرو های خارجی و نظام موجود در کشور اعلان جهاد می کردند کیک شان هم نمی گزید و هیچ گونه نگرانی بر ذهن و ضمیر از خود راضی آنان راه نمی یافت چه این که سال گذشته هنگامی که اداره امنیت ملی شماری از هراس افگنان و یک سردسته ی آنان را با جنگ افزار ها و جلیقه های انتحاری از مربوطات ولایت پروان بازداشت کرد، شماری از مسوولان حکومتی در این ولایت عملا در انگیزش مردم در برابر نیرو های خارجی و دولت سهم گرفتند که در نتیجه شماری کشته و زخمی شد و سپس روشن شد که واقعا این به اصطلاح روحانی محترم و همفکران وی تروریست بودند و درچند مورد رویداد های هراس افگنانه در پروان هم نقش داشتند؛ در مورد دیگر هنگامی که شش تن از هراس افگنان از سوی نیرو های امنیتی بازداشت شدند، والی پروان در مرکز اطلاعات و رسانه های حکومت در کابل از " امنیت صد در صدی در پروان" سخن گفت و تلاش کرد همه چیز دراین ولایت را بروفق مراد جلوه دهد.

در ماه حمل امسال هنگامی که تظاهرات خشونت آمیزی که ظاهرآ در واکنش به بازداشت سه تن از مدرسان یک مدرسه دینی در مرکز پروان به اتهام همدستی با هراس افگنان از سوی نیرو های امریکایی راه اندازی شد و در نتیجه ی آن ده ها تن کشته و زخمی شدند و تظاهر کننده گان تا برچیدن بساط حکومت محلی در پروان فاصله ی چندانی نداشتند، والی این ولایت با بیان این که یک تعداد مردم احساساتی، جنایتکار و دزد و چپاولگر و تعدادی از سارقین و جنایتکاران حرفه یی در این رویداد دست داشتند، تلاش کرد تا از گرفتن نام طالبان/هراس افگنان در پیوند با این رویداد خونین طفره برود و بعد تر شماری از رسانه ها را به بزرگنمایی مشکلات امنیتی در پروان متهم کرد.

آژیر های خطر

در هفته های اخیر ترور رییس پیشین شورای ولایتی بامیان در دره غوربند و رویداد های پس از آن و در واپسین مورد سوء قصد به جان شخص والی شاید بتواند این تکانه را ایجاد کند که باید از فرافگنی در پیوند با موجودیت و در حال گسترش بودن تفکر طالبانی و شورشگرانه در ولایت های شمال کابل به مثابه کلید امنیت و ثبات پایتخت پا را فرا تر گذاشت و تلاش ها برای از میان برداشتن عوامل ناامنی در این ولایت ها را چند برابر ساخت.

در ولایت کاپیسا وضعیت بد تر است، شورشیان طالب و حزب گلبدین حکمتیار در بخش هایی از ولسوالی های تگاب، نجراب و اله سای این ولایت نفوذ دارند، ذهنیت های تندروانه از قدرت قابل ملاحظه یی در این ولایت برخوردار است و در زیر سایه سنگین جنگ روانی – تبلیغاتی که به پشتیبانی سازمان های جاسوسی منطقه راه اندازی شده است روحیه ی ستیز با تفکر طالبانی حتا در ساختار های اجتماعی این ولایت در حال تضعیف شدن است و حتا نیرو های امنیتی این ولایت و همچنان ولایت پروان به دلیل این که شورشیان از احساسات و اعتقادات مردم استفاده می کنند، با آنان با اغماض و مدارا برخورد می کنند چه این که کمبود نیرو و تجهیزات هم این نیرو ها را به طرز نگران کننده یی رنج می دهد.

به هر حال آنچه اکنون در بسیار مناطق افغانستان و به ویژه در ولایت های شمال کابل از ورای گسترش دامنه ی شورشگری و قدرت گرفتن تفکر طالبانی در حال اتفاق افتادن است، در سطح ملی ناشی از بی برنامه گی و ضعف نهاد های خدمات عامه و نبود برنامه های مدون به منظور جهت دهی افکار مردم در مسیر خلق فرایند های ثبات محور و مقابله با وسوسه ها و دسیسه های سازمان های جاسوسی منطقه که بیش تر آنان با استفاده از ذهنیت های بسته و سنتی، اعتقادات مردم و همچنان برجسته کردن درز ها و شگاف های اجتماعی در این کشور وارد عمل شده و در این راستا خبره گی قابل ملاحظه یی نیز کسب کرده اند، بوده است که اداره محلی در لایت های شمال کابل نیز از این قاعده مستثنا بوده نمی توانند.

تا آنجا که اما به ویژه گی های ساختار اجتماعی و سابقه عملکرد ساکنان این مناطق در مقابله با طالبان و طالبانیزم برمی گردد، این نگرانی در حال نیرو گرفتن است که اگر اداره های محلی در این ولایت ها با هوشمندی و درایت در راستای مقابله با چالش های روبه افزایش امنیتی و شناسایی دقیق هسته ها و دسته های شورشی به نابودی آنان اقدام نکنند و همزمان در راستای محدود سازی زمینه های پرورش تفکر تندروانه و طالبانی در جامعه با استفاده از روش ها و ابزار های مشروع و عقلانی اقدام نکنند، مردم با توجه به این که رهبری نظام نیز در معامله با طالبان آنان را به حاشیه رانده و به انزوا کشانیده است، بسان مردم دیگر مناطق افغانستان آرام نخواهند نشست، اعتماد نیم بند باقی مانده به روند کنونی در کشور شان را از دست خواهند داد و آنگاه به خاطر این که یکبار دیگر سیاست زمین سوخته، کوچ اجباری و نسل کشی در سرزمین شان عملی نشود؛ خود در برابر طالبان و دیگر جریان های تندرو که طعم تلخ تمامیت خواهی آن ها را با تمام وجود چشیده اند، باز خواهند ایستاد که در این صورت بحران جاری در کشور با پبچیده گی های بیشتر و خطرناک تری روبرو خواهد شد.

२५جوزا

شرط های تازه سردسته های شورشی به دولت؛

رسانه ها، زنان و نهاد های مدنی و عدالت خواهان را سر جای شان بنشانید

در حالی که ظاهرا " استقبال گرم" مقام های پاکستانی از رییس جمهور کرزی و هیآت همراهش در سفر به این کشور شماری از اطرافیان او را شگفت زده کرده است، منابع نزدیک به ارگ ریاست جمهوری و شورای عالی صلح از پیشکش شدن شماری از شرط های طالبان به دولت در راستای پیوستن آنان به روند صلح خبر داده اند.

یک منبع آگاه که نخواسته نامی از او گرفته شود به نخست گفته است که شماری از سردسته های طالبان، شبکه حقانی و حزب اسلامی حکمتیار از نزدیک با رهبری این شورا در تماس بوده و در صحبت های خصوصی تمایل خود را به اقدام جدی دولت در سه زمینه ابراز کرده اند.

1 – رسانه ها

بر بنیاد معلومات منبع سردسته های طالبان از دولت افغانستان و شورای صلح خواسته اند که بالای رسانه ها فشار وارد کنند تا آنچه برنامه های مبتذل آن ها خوانده می شود متوقف شود و همزمان حتا بسته کردن یا دستکم "اصلاح" شماری از رسانه ها که حاکمیت بلامنازع تفکر طالبانی بر بخش های گسترده یی از افغانستان در نتیجه ی تولید و انتشار برنامه های ضد طالبانی و "غیر ملی" آنان به چالش کشیده می شود، را نیز خواستار شده اند.

منبع می افزاید، طالبان گفته اند اگرهم خارجی ها از افغانستان خارج شوند با وضعیتی که در حال حاضر رسانه ها (که از شماری از آنان مشخصا نام برده شده است.) در افغانستان ایجاد کرده اند دشوار است تا آنان بتوانند به دولت بپیوندند و "با این وضعیت" در پیشگاه رسانه ها به پرسش های مردم در مورد عملکرد های شان پاسخ بگویند.

اگرچه رویارویی میان حلقه هایی در دولت و رسانه ها تازه گی ندارد اما تحولات تازه در این راستا که می شود آن را با خواست های غیر رسمی شورشیان مرتبط دانست؛ جای تگرانی زیاد دارد. هفته پیش شورای علمای دینی افغانستان خواستار توقف نشرات تلویزیون خصوصی طلوع و روزنامه غیر دولتی هشت صبح شد.

اعلامیه 9 ماده یی که به تازه گی از سوی شورای علمای افغانستان صادر شده در ماده های اول و دوم آن توقف نشرات "ضد دینی و ضد ملی" تلویزیون طلوع و روزنامه هشت صبح" از رییس جمهوری افغانستان مطالبه شده است؛ از لحن این اعلامیه می توان این گونه نتیجه گرفت که ممکن است میان خواست های تازه ی سردسته های شورشی و تصامیم شورای علمای دینی کشور ارتباط وجود داشته باشد. زیرا شورای علما در میان این همه رسانه که در افغانستان وجود دارد ولو به بهانه های مختلف اما رسانه هایی را نشانه رفته اند که تلاش های زیادی در راستای نهادینه سازی ارزش ها و هنجار های دموکراتیک و مبارزه با تفکرات تندروانه و طالبانی انجام داده اند. و از آن شمار رسانه ها که وحشیانه ترین فعالیت های هراس افگنان را توجیه دینی و ملی می کنند در هیج جای نظام سیاسی افغانستان به بدی یاد نمی شود.

وزارت اطلاعات و فرهنگ با درک این اصل که در افتادن با "علمای دینی" در افغانستان چه هزینه های سنگینی در پی دارد و شاید هم از سر ناگزیری تمهیداتی از نوع توقف نشر یک سریال تلویزونی را بالای این تلویزیون روی دست گرفت. اما از تحلیل داده های معلوماتی تازه برمی آید که در روز ها و هفته های آینده باید منتظر رویکرد های محدود کننده تری از سوی نهاد های مختلف مرتبط با روند مذاکره با طالبان در برابر رسانه ها و دیگر نهاد های مدنی و سیاسی مخالف معامله ی ناشفاف با طالبان / هراس افگنان باید بود.

2 – زنان

در دوران حاکمیت امارت اسلامی افغانستان زنان حق بیرون آمدن از خانه بدون محرم شرعی و کار در نهاد های دولتی را نداشتند اما فعلا نه تنها آنان در اداره های دولتی و غیر دولتی کار می کنند بلکه حتا به سفر های خارجی، بورس های تحصیلی یا شرکت در مسابقه های ورزشی به بیرون از کشور می روند و این برای ما غیر قابل تحمل است. پیش از این که ما به گونه رسمی آغاز گفتگو ها به منظور شریک شدن در قدرت سیاسی را اعلام کنیم، باید مشخص شود که دولت در تلاش است تا نقش زنان در نهاد های دولتی را محدود ساخته و جلو بلند پروازی های آنان گرفته می شود. به گفته ی منبع این جمله ها بخشی از سخنان نماینده گان طالبان است که در صحبت های خصوصی بیان شده و طرف مذاکره کننده از جانب دولت نیز به آن سر تایید جنبانده است.

منبع می افزاید که نماینده گان طالبان از نارضایتی مجموعه های متعلق به زنان از روند مذاکره دولت با طالبان خشمگین بوده اند.

3- نهاد های مدنی و جریان های عدالت خواه

به گفته ی منبع نزدیک به شورای صلح، نماینده گان طالبان، شبکه حقانی و حزب اسلامی حکمتیار نه تنها خرسندی خود از ترور چهره های شاخص جبهه مقاومت در برابر طالبان را پنهان نکرده و گفته اند که دولت باید صدای نهاد های جامعه مدنی و جریان های سیاسی که "با سرمایه ی خارجی ها" به گمراه کردن مردم مشغول اند خاموش ساخته شود که با سردادن شعار هایی مانند عدالت، عدالت انتقالی، حقوق بشر، حقوق زنان و محاکمه جنایت کاران جنگی تلاش دارند تا تحریک اسلامی طالبان و دیگر مجاهدین که در برابر خارجی ها می جنگند، را یک گروه جنایت کار و تروریست معرفی کنند.

منبع افزوده است که این مسایل در گفتگو هایی که حدود یک ماه پیش بین نماینده گان طالبان، شبکه حقانی و حزب گلبدین حکمتیار انجام شده مطرح گردیده و مذاکره کننده گان از جانب دولت که بیشتر شان روحانیان بانفوذ و اعضای پیشتر به دولت پیوسته ی گروه های شورشی بوده اند؛ هنگام بیان این خواست ها اکثرا سر تایید می جنبانده اند.

یک تن از اعضای شورای صلح که منبع از افشای نام او خود داری کرده پس از شنیدن این سخنان گفته است که ما بار ها همین موضوعات را به دولت گوشزد کرده ایم، اما اگر ما و شما متحد شویم قصه ی تمامی کسانی که با اندیشه ها و افکار انحرافی در صدد جلوگیری از برقراری حکومت "واقعأ" اسلامی در افغانستان اند مفت خواهد شد، یا دوباره به کشور های خارجی پناهنده خواهند شد یاهم به جز از قبول شکست خود راه دیگری نخواهند داشت.

این معلومات پیش از سفر رییس جمهور کرزی به پاکستان به دست نخست رسیده بود و به تازه گی شماری از رسانه ها از زبان یک تن از اعضای هیآت افغانی در سفر به پاکستان نوشته اند که مولانا فضل الرحمان رهبر جمعیت علمای پاکستان در خواست‌های رسمی طالبان را به نخست وزیر پاکستان و برهان الدین ربانی رییس شورای صلح افغانستان مطرح کرده است.
طالبان خواسته اند تا در کنار خروج فوری تمامی نظامیان خارجی از افغانستان، قانون اساسی نیز به گونه ای که مطالبات این گروه را برآورده کند، تغییر یابد.
مهم ترین درخواست طالبان برگزاری انتخابات زودهنگام ریاست جمهوری و پارلمانی در افغانستان است، تا این گروه نیز نماینده خود را در انتخابات ریاست جمهوری و پارلمان معرفی کند.

२५ جوزا

حکم اعدام زرعجم، در مسیر گذشتن از هفت خوان رستم

چهار ماه پس از رویداد خونین نماینده گی کابل بانک شهر جلال آباد که منجر به کشته شده بیش از چهل تن و زخم برداشتن بیش از 70 تن دیگر شد، زرعجم، تروریست پاکستانی عامل اصلی این رویداد که به گفته ی خودش از کشتن انسان های بیگناه در لذت می برد، دادگاه به اعدام وی رای داده و دو تن از همکاران افغان وی نیز هرکدام به 20 سال زندان محکوم شده اند.

مسوولان قوه قضاییه کشور گفته اند که حکم اعدام غرض تایید به ریاست جمهوری فرستاده شده و پس از امضای این حکم از سوی رییس جمهوری، حکم اعدام زرعجم اجرا خواهد شد.

این در حالی است که پخش تصاویر مربوط به این رویداد خونین افکار عامه را به شدت تحت تاثیر قرار داده بود و رییس جمهورکرزی نیز خواستار اشد مجازات به عاملان رویداد جلال آباد شده بود اما به نظر می رسد که شماری از افراد که شاید هم گماشته گان طالبان/هراس افگنان در درون دولت افغانستان بودند در این جهت تلاش می کردند تا از تمامی ابزار ها و زمینه های ممکن به منظور نجات این جنایتکار و همکاران افغانی وی استفاده نمایند زیرا زمانی گفته شد که این فرد مشکل روانی داشته و همکاران وی نیز قربانی توطیه شده اند.

شاید به همین دلایل رسیده گی به دوسیه این جنایت کاران که تقریبا تمامی شرایط اثبات جرم در آن پدیدار بوده، چهار ماه دوام کند.

به هر حال اگرچه دادگاه بلاخره حکم خود در این زمینه را صادر کرده، اما رسیدن این حکم به امضای رییس جمهوری هم بسان گذشتن از هفت خوان رستم می ماند زیرا به سختی می توان تردید داشت که مشاوران همه چیز فهم آقای کرزی امضای حکم اعدام برای یکی از هزاران تروریستی که رییس جمهوری در صدد مذاکره با سردسته های آنان است، را مغایر با روند صلح کنونی تشخیص ندهد و با وسوسه های "دلسوزانه" در گوش آقای کرزی او را از امضای این حکم منصرف نسازند.

صد ها تن از شورشیان زندانی که در پیوند با انجام عملیات هراس افگنانه بازداشت شده بودند، با سخاوتمندی تمام دوسیه های شان "بازنگری" شده و بلاخره با وجود انجام جنایت های کوچک و بزرگی که الفبای آن را کشتار یونیفورم پوشان نیرو های امنیتی و یا هم غیر نظامیان بیگناه افغان تشکیل می داده است، طعم شیرین رهایی و پیوستن دوباره به صفوف "جهادگران" را چشیده اند و در تهوع آور ترین این رشته معامله گری ها حدود 500 تن از هراس افگنان از زندان کندهار فرار داده شدند. که به این صورت اگر فشار افکار عمومی، رسانه ها و نهاد های مدافع حقوق بشر نبود و انتشار تصاویر دوربین مداربسته ی کابل بانک هرچندگاه یکبار ژرفا و پهنای این جنایت ضد بشری را بر رخ مردم و مسوولان نهاد های دولتی نمی کشید، این افراد هم دوباره آزاد می شدند و از کشتار شمار بیشتری از شهروندان بیگناه افغان چه لذت ها که نمی بردند.

شاید بسیاری از اتفاقاتی که در افغانستان می افتد، از جهت هایی منحصر به فرد باشد و بی تفاوتی در برابر ریختن خون انسان ها در ذهنیت حاکم بر جوامع انساتی در هیچ کجای دنیا به اندازه افغانستان نهادینه نشده باشد چه این که این بی مبالاتی درنده خویانه توجیه های عجیب و غریبی نیز می شود به گونه ی نمونه چندی پیش ده ها تن از افرادی که نام سران قومی از مناطق جنوبی و جنوب غربی کشور را یدک می کشیدند، در تلاشی ظاهرا صلح خواهانه به کابل آمده از دولت خواستند تا زندانیان مرتبط به جنگ و مواد مخدر را از زندان آزاد کند و در این صورت آنان تضمین می کنند که بساط جنگ در مناطق آنان برچیده خواهد شد.

با این حال اگر کسی بسان زرعجم و همدستان او هم از الطاف بیکران و سخاوتمندانه ی رییس جمهوری بهره مند شده و در یک معامله منفعت اندیشانه ی سیاسی از بند رها می گردید یا هم رها گردد ممکن از توجیه های فراوان من درآوردی برای آن دست و پاکنند، اما این اصل را نباید از نظر دور داشت که حتا ترحم کردن به افرادی که از ریختن خون انسان ها لذت می برند که بدون شک این خصوصیت ویژه ی زرعجم نیست و مثال های زنده ی زیادی از این گونه افراد در افغانستان وجود دارد، جفای بزرگی است که بر حق قربانیان و وابسته گان کسانی قربانی ذهنیت تندروانه و تاریک هراس افگنان می شوند تلقی شده می تواند چه این که هر قدر اجرای عدالت در برابر این گونه افراد به تعویق بیفتد به مثابه ی سوهان روح کسانی که نزدیک ترین اعضای خانواده و باهم اعضای بدن شان را در نتیجه عملیات به ظاهر "استشهادی" گماشته گان سازمان های جاسوسی منطقه از دست داده اند؛ عمل خواهد کرد.

به این صورت لازم است تا هرچه زود تر حکم اعدام زرعجم به مثابه ی مشت نمونه خروار امضا شده و این جنایتکار سنگدل به سزای اعمالش رسانده شود، تا از یک طرف اگر یک بار هم که شده عدالت در افغانستان قربانی مصلحت نشود و از جانب دیگر قلب های داغدار و درد دیده ی چند تن از هزاران قربانی جنایت های طالبان/هراس افگنان برای لحظاتی آرامش یابد.

۱۳۹۰ خرداد ۱۷, سه‌شنبه

نشان افتخار به گیتس دست برادری به طالبان

اهدای مدال از نام افتخارات کشور ها به نماینده گان و چهره های برجسته ی خارجی یک رسم معمول در دیپلماسی امروز است اما این رسم در افغانستان با تناقض های زیادی همراه بوده و این مدال ها در بیشتر موارد به افرادی اهدا شده که از نظر بسیاری از مردم افغانستان سزاوار آن نبوده یا دستکم زمان اهدای این مدال ها از سوی رییس جمهوری به ویژه به خارجی ها بسیار بد انتخاب شده است.

رییس جمهور کرزی در چند سال گذشته چندین مدال را به سینه شماری از فرماندهان ناتو، سفیران کشورهای خارجی، رییس جمهور پیشین ایالات متحده امریکا جورج دبلیو بوش و در واپسین مورد هم رابرت گیتس که برای آخرین بار در مقام وزیر دفاع ایالات متحده به افغانستان سفر کرد، چسپانده است.

اگرچه اهدای مدال ها آنهم از نام چهره های "افتخار آفرین" تاریخ کشور؛ امان الله خان، وزیر اکبر خان، میر مسجدی خان و میربچه خان کوهدامنی و … بیشتر جنبه نمادین داشته است اما به نظر می رسد افکار عامه و این که این رویکرد چگونه اثراتی بر ذهنیت های مردم در داخل کشور می گذارد، هنگام چسپاندن این مدال ها بر سینه های خارجی ها به فراموشی سپرده می شود.

هفته پیش رییس جمهور کرزی از کشتار غیرنظامیان در نتیجه بمباردمان نیرو های ناتو به شدت انتقاد کرده و تلاش کرد تا در همسویی به خانواده های قربانیان به گونه ی صریحی افکار عامه را در برابر حضور نیرو های جهانی در کشور قرار داده و از آن به عنوان ابزار اعمال فشار بر خارجی ها به ویژه امریکاییان استفاده نماید اما در حدود یک هفته پس از این سخنان رابرت گیتس آخرین سفر خود به افغانستان را در مقام وزیر دفاع کشورش انجام می دهد و در جریان این سفر رییس جمهور کرزی به پاس "خدمات شایسته" يكي از عالی ترین نشان هاي دولتی افغانستان – وزیراکبر خان را به وی تفویض می دارد و با لحنی سخن میراند که گویی وزیر جنگ ایالات متحده امریکا هیچ گونه نقشی در اشتباهات نیرو های خارجی که باعث کشتار غیرنظامیان در افغانستان شده، نداشته است.

گذشته از این که نیرو های خارجی در پیوند با آنبخش از عملیات های آنان که باعث تلفات شهروندان ملکی می شود تا چه حدی براستی قابل مذمت اند و شورشیان مسلح نیز به چه میزانی از تلفات ملکی در یک جنگ فرسایشی روانی- تبلیغاتی با این نیرو ها سود جویی می کنند، رییس جمهوری افغانستان نیز از این قضیه به اندازه کافی بهره برداری سیاسی کرده و زمانی تا مرز تهدید به همسو شدن با طالبان و گاهی هم اشغالگر خطاب کردن مشروط نیرو های جهانی در صورتی که به "ادامه بمباران خانه های مردم افغانستان" مبادرت کنند پیش رفته است.

واکنش در برابر کشتار غیرنظامیان در نبرد های افغانستان تا آنجا که درون مایه بشری داشته و به خاطر جلوگیری از تلفات غیر نظامیان باشد هم پسندیده است و هم می تواند به سیاست مدارانی بسان آقای کرزی خوراک تبلیغاتی فراوانی فراهم نماید، اما آنگاه که در فاصله زمانی اندکی پس از انگیزش افکار عامه در برابر نیرو های خارجی در پیوند با کشته شدن افراد ملکی در ولایت هلمند و سردادن آنچه که "آخرین هشدار" خوانده شد، عالی ترین نشان دولتی افغانستان به فردی که نیرو های زیر امر وی نزد مردم متهمان اصلی کشتار غیرنظامیان پنداشته می شود، تفویض می گردد، چگونه می توان افکار عامه را قناعت داد که کدام یک از این دو رویکرد متعارض در راستای "منافع ملی افغانستان" است؟

در حال حاضر و از ورای معامله هایی که گفته می شود با پاکستان و دسته های هراس افگن زیر حمایت آن کشور در افغانستان در حال شکل گیری است، و همچنان واگرایی نمادین و بی رویه ی رییس جمهوری از متحدان جهانی روند جاری در کشور به ویژه ایالات متحده امریکا؛ آنچه در میان رویکرد های متناقض، ناشیانه و در بسیاری موارد بدور از وجاهت های عقلانی وی و نزدیکانش بیش تر از گذشته با ابهام های معنایی روبرو گردیده همانا سرنوشت نبرد با هراس افگنی و افغانستان پس از خروج نیرو های جهانی از این کشور است.

از یک سو نبود ظرفیت، موجودیت فساد گسترده و مافیایی شدن ساختار قدرت در کنار ناتوانی مبتنی بر خود فریبی، عوام گرایی و روزمره گی رییس جمهوری و همراهان پرادعا، محترم و زورمند اما ناتوان و بی ابتکار وی در بسیاری از بخش های حکومت داری امید به نهادینه شدن دموکراسی در کشور را بیش تر از پیش کاهش داده و از جانب دیگر باج دادن های متداوم به تفکرات تندروانه و طالبانی با استفاده از ابزار های دموکراتیک؛ نبود احزاب و جریان های سیاسی مخالف که با تلاش پیگیر و مستمر در جهت نهادینه سازی ارزش های دموکراتیک، به مثابه ی نیروی بدیل و اهرم فشار بالای حکومت عمل کرده آن را از خود سری، استبداد و گرایش به تمامیت خواهی قومی یا ایدیولوژیک برحذر بدارد اندک روزنه های باقی مانده بسوی خلق فرایند های ثبات محور در افغانستان را بیش تر از پیش تاریک و تاریک تر کرده است.

غیبت تاریخی جریان روشنفکری پویا و هدفمند که بدور از عصبیت های کور، زبانی، قومی و ایدیولوژیک در مسیر رفع چالش های ناشی از تضاد ها و تقابل های سنت و مدرنیته و آشتی دادن هنجار های کهن و نهادینه شده ی داخلی با ارزش های نوین بشری گام برداشته و روند های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی را به سمت نفی تمامی مظاهر، زمینه ها و بستر های استبداد و خودکامه گی و چسپیدن به عصبیت های ناشی از تداوم حاکمیت سنت ها و هنجار های قبیله یی از طریق پخش دانش و آگاهی به تمامی ساختار های اجتماعی کشور مدیریت کند؛ از دیگر دردهای افغانستان امروزی پنداشته می شود که دشواری های زیادی را فراراه شکسته شدن تابو های کهن سال و ساختارمند جامعه ایجاد کرده است.

شاید فقط و فقط در چنین اوضاع و احوالی است که رییس جمهوری کشور خود و اطرافیانش را عقل کل جامعه می پندارد- یکروز خواسته ناخواسته از کشتار شهروندان غیرنظامی افغانی توسط نیرو های جهانی به مثابه ی ابزاری برای پیشبرد کشتی نرم خود با امریکا استفاده می کند و روز دیگر با آویختن نشان دولتی شاه امان الله بانی استقلال افغانستان از بریتانیای کبیر به سینه ی وزیر دفاع ایالات متحده امریکا به او بگوید که این مدال به پاس خدمات ارزنده ی شما در جنگ با هراس افگنی و مقابله با تهدید های امنیتی در افغانستان برای تان اهدا می گردد.

این که ایالات متحده امریکا بزرگترین پشتیبان دولت در افغانستان پس از طالبان در عرصه های مختلف بوده و روزانه در راستای تامین امنیت و ثبات در این کشور قربانی میدهد، یکی از بدیهیات روند سیاسی جاری در کشور است اما آنچه در حال حاضر از یکسو موجبات سرخورده گی جامعه جهانی و ایالات متحده امریکا را در پیوند با پیش برد نبرد با هراس افگنی و تلاش ها به خاطر تامین ثبات پایدار در افغانستان در وجود یک شریک پرادعا و ماجراجو و در عین زمان ناتوان و غیر قابل اعتماد فراهم کرده و از جانب دیگر مردم را نسبت به روند جاری در کشور و نخبه گان سیاسی که از نام آنان به امتیاز گیری و امتیاز دهی منفعت اندیشانه مشغول اند، بی باور کرده است؛ همانا رویکرد های عاری از دوراندیشی سیاسی و عوام گرایانه ی رییس جمهوری، اعتماد از سرناگزیری جامعه جهانی بالای تیم حاکم و تشتت، پراگنده گی، انفعال و بی برنامه گی دسته هایی از افراد که گاهی لقب مخالفان – اپوزسیون سیاسی را یدک می کشند و هنگامی هم که از خوان نعمت قدرت بهره یی نصیب شان شد به اصطلاح به ملازمان سلطان مبدل می شوند، تلقی شده می تواند.