۱۳۹۰ فروردین ۲۸, یکشنبه

24 حمل

نقش پاکستان در قضیه افغانستان؛

آسیب پذیری از دوام جنگ یا سود جویی از تداوم بحران؟

آصف علی زرداری رییس جمهوری پاکستان گفته است که دوام جنگ در افغانستان به تلاش های این کشور در راستای رشد اقتصادی و برگرداندن دموکراسی به پاکستان پس از یک دهه حکومت نظامی پرویز مشرف آسیب می رساند.

زرداری چالش های ناشی از دوام جنگ در افغانستان بالای پاکستان را با اثرات مبارزه ی دولت مکسیکو با قاچاقچیان مواد مخدر در مرز های این کشور با ایالات متجده امریکا مقایسه کرده گفته است، "ما هم در مورد جنگی صجبت می کنیم که در مرز های مان جریان دارد و بدون شک تاثیرات گسترده یی بر پاکستان دارد."

رييس جمهوري پاكستان ادعای مطرح شده در تازه ترین گزارش کاخ سفید مبنی بر این که دولت پاکستان برای مبارزه با تندروی و شورشگری در این کشور برنامه یی ندارد را به شدت رد کرده و گفته است که بسیاری از سیاست مداران امریکا در مورد مسایل منطقه آگاهی لازم را ندارند.

در همین حال رسانه های غربی از زبان فرمانده ارتش و رییس سازمان جاسوسی پاکستان ( آی اس آی ) نیز گزارش داده اند كه آنان در دیدار با مسوولان دفاعی و استخباراتی ایالات متحده از آنان خواسته اند تا فعالیت های سازمان اطلاعات مرکزی امریکا سی آی ای را در پاکستان محدود تر سازند.

در اوایل سال جاری میلادی و پس از آن که ریموند دیویس یک عامل قراردادی سیا دو شهروند پاکستانی را در لاهور کشت، احساسات ضد امریکایی در پاکستان بیش تر از گذشته تحریک شده و روابط میان این دو متحد استراتیژیک نیز به تیره گی گرایید و اکنون که به نظر می رسد دیوید کامرون نخست وزیر بریتانیا در سفر اخیرش به پاکستان ظاهرا نه تنها به تنش نه ماهه میان دو کشور پایان داده بلکه وعده های تازه یی را در پیوند با اعطای کمک های اقتصادی و نظامی به این کشور داده است، مقام های پاکستانی با عنوان کردن آسیب پذیری کشور شان از کندی روند مذاکره با طالبان و دوام جنگ در افغانستان و همچنان اعمال محدودیت بر فعالیت های سازمان سیا و حملات هواپیما های بدون سرنشین بالای پایگاه های هراس افگنان در خاک پاکستان در صدد امتیاز گیری و باج خواهی مجدد از ایالات متحده ی امریکا نیز برآمده اند.

از سوی دیگر به تازه گی ولسوالی وایگل ولایت نورستان در نزدیکی نوار مرزی دیورند به دست شورشیان طالب افتاده که مسوولان این ولایت، پاکستان را به پشتیبانی از طالبان و دیگر دسته های شورشی متهم کرده و گفته اند که دسته های شورشی پس از آموزش و تجهیز در آنسوی دیورند وارد این ولایت و دیگر بخش های مرزی افغانستان شده و به شورشگری می پردازند. والی نورستان در صحبت با یکی از رسانه های تصویری کشور هشدار داده که اگر دولت مرکزی به وضعیت این ولایت توجه لازم را مبذول ندارد، نه تنها مناطق بیشتری از نورستان دچار نا امنی خواهد شد بلکه دامنه ی نا امنی از طریق این ولایت به مناطق شمالی کشور نیز گسترش خواهد یافت.

در کنار این هرچندگاه یکبار نیرو های امنیتی افغانستان از گرفتاری افراد و دسته های مسلح و همچنان کشف مقادیری از جنگ افزار خبر می دهند که سررشته های آن به دخمه های آموزش و تجهیز هراس افگنان که توسط سازمان جاسوسی پاکستان ایجاد شده و به عنوان ابزار سیاست خارجی این کشور در برابر افغانستان و در مواردی هم هندوستان مورد استفاده قرار می گیرد، منتهی می شود.

چه این که بار ها نهاد های پژوهشی در ایالات متحده امریکا، انگلستان و دیگر کشور های غربی با انتشار گزارش های مبتنی بر داده های معلوماتی و اطلاعاتی موثق و قابل اعتماد از پشتیبانی حلقاتی در ارتش و سازمان استخباراتی این کشور از دسته های شورشی و عوامل آشوب در افغانستان پرده برداشته اند.

با این حال ادعای رییس جمهوری پاکستان مبنی بر این که کشورش از بحران جاری در افغانستان آسیب پذیر است و این کند بودن تلاش ها در راستای پایان دادن به خشونت ها در ورای مرز های این کشور با همسایه غربی اش است که مانع تلاش های پاکستان برای اجرای برنامه های توسعه یی و برگرداندن دموکراسی به پاکستان شده، قابل تامل است.

زیرا بسیاری از آگاهان مسایل منطقه در دو زمینه اتفاق نظر دارند یکی این که بر خلاف دیدگاه فرشته خویانه ی آقای زرداری ریشه ی بخش بزرگی از مصیبت ها و بحران های جاری در افغانستان دستکم در دو دهه گذشته در خاک پاکستان قرار داشته و از سوی دولت مردان و سیاست پیشه گان پاکستانی آبیاری می شده و می شود، دوم این که کوره داغ بحران در افغانستان بسته های چندین ملیارد دالری کمک های ایالات متحده امریکا، انگلستان و دیگر کشور های غربی را به جیب این کشور سرازیر کرده و پاکستان شاید یگانه کشور درگیر در قضایای افغانستان است که بیش ترین نفع را از دوام بحران در این بخش از دنیا به ویژه در ده سال گذشته برده است.

این که دموکراسی در پاکستان آسیب پذیر شده و عوامل نا امنی در این کشور نیز در حال گسترش است بیش تر در رویکرد های ناصادقانه و منفعت اندیشانه ی سیاست مداران پاکستانی به ویژه حاکمان ملکی و نظامی این کشور نهفته است، زیرا آنان به منظور پیگیری اهداف و برنامه های شان در افغانستان و منطقه جریان های تندرو و دارای تفکرات واپس گرایانه را تا بدان حد تقویت کرده اند که اکنون دست از دامن خود شان نیز بر نمی دارند و در واقع می شود گفت که در گیرو دار بازی های آگنده از تزویر و چندپهلوی نظامیان و گرداننده گان سازمان جاسوسی این کشور زمینه های پرورش تفکرات تندروانه و تمامیت خواه به ویژه در مناطق قبایلی پاکستان به حدی تقویت شده که حتا اگر هم به فرض محال در کوتاه مدت بحران جاری در افغانستان به گونه هایی به پایان نیز برسد، در داخل این کشور به اندازه ی دموکراسی نیم بند و به شدت آسیب پذیر افغانستان هم به سختی می توان به پاگرفتن یک نظام سیاسی مبتنی بر سازه ها و آرایه های دموکراسی در آینده های نزدیک امیدوار بود.

چه این که سخنان آقای زرداری مبنی بر کند بودن روند پایان دادن به خشونت ها در افغانستان می تواند بی باوری حکومت ملکی پاکستان نسبت به معامله های پنهانی که گفته شده میان رییس جمهور کرزی و بخشی از نظامیان و سازمان استخبارات این کشور در حال انجام است را نیز تبارز دهد.

۱۳۹۰ فروردین ۱۸, پنجشنبه

رويداد هاي خونين بلخ و كندهار؛



پيامد باج دهي به طالبانيزم




ولايت هاي مختلف افغانستان اين روز ها شاهد برگزاري تظاهرات به خاطر تقبيح سوزاندن قرآن كريم توسط كشيش امريكايي (تري جونز) بوده است.


سوزاندن نسخه يي از قرآن كريم توسط شماري از كشيشان مسيحي به سرپرستي تري جونز در سيم ماه مارچ در ايالت فلوريداي امريكا واكنش هاي تندي را در جهان بر انگيخته و سران و مقام هاي بلند رتبه ي شماري از كشور هاي اسلامي و غير اسلامي اين اقدام اين اقدام را به شدت محكوم كرده و آن را "اهانت آميز"، "نفرت انگيز"، "احمقانه" و ... خوانده اند اما در هيچ گوشه يي از دنيا مردم شاهد رويداد ها و نظاهرات خونين و ويران گري به سان آنچه در افغانستان در پيوند با اين اقدام يك كشيش امريكايي صورت گرفته، نبوده اند.


در حدود ده روز گذشته شمار زيادي از ولايت هاي افغانستان شاهد راه اندازي تظاهرات در اعتراض به سوزاندن قرآن كريم در ايالات فلوريداي امريكا بوده اما آنچه به تازه گي در ولايت هاي بلخ و كندهار روي داده مي تواند مرجع نگراني هاي فزاينده يي در پيوند با پديدار شدن چهره هاي تازه يي از بحران در افغانستان به شمار آيد.


حمله به دفتر نماينده گي يوناما در مزار شريف و كشتار بيرحمانه ي كارمندان اين نهاد بين المللي آنهم از درون تظاهراتي كه ظاهرا در واكنش به اهانت يك يا چند كشيش مسيحي به كتاب مقدس مسلمانان (قرآنكريم) راه اندازي شده بود، از يك طرف مصوونيت كارمندان و دفتر هاي مربوط به سازمان ملل متحد در افغانستان را حتا در امن ترين مناطق با پرسش هاي كلاني روبرو كرده و از گسترش نفوذ دسته هاي شورشي تندرو به اين مناطق خبر مي دهد و از جانب ديگر آسيب پذيري روند سياسي جاري در افغانستان كه روي همرفته با وجود چالش هاي فراوان از پشتيباني قاطع جامعه جهاني برخوردار است، را بيش تر از پيش نمايان مي سازد.



آنگونه كه رسانه هاي بين المللي چگونه گي جريان به آنش كشيده شدن نسخه يي از قرآن كريم در کلیسای كوچكي در شهر گينزويل، در جنوب ايالت فلوريداي امريكا را گزارش كرده اند، همان گونه كه در نخستين ساعت هاي پس از اين اقدام ابراهیم هوپر، سخنگوی شورای روابط اسلامی- آمریکایی مستقر در واشنگتن در اظهاراتی کوتاه درباره این اقدام گفته بود، "تری جونز به شهرت ۱۵ دقیقه ای خود رسید و ما با صحبت بیشتر درباره این اقدام دقایق بیشتری برای مشهورکردن و مطرح کردن وی تلف نمی کنیم." اين اقدام حتا سلامت رواني تري جونز را زير سوال مي برد. زيرا اين كشيش امريكايي بيش تر از شش ماه پيش و در آستانه فرارسيدن سالروز حملات يازدهم سپتامبر از اراده ي خود براي سوزاندن نسخه هايي از قرآن كريم سخن گفته بود كه در آنزمان واكنش هاي تند مسلمانان و مجامع بين المللي او را از اين كار بازداشته است اما در روز سيم مارچ تری جونز و يك كشيش ديگر بنام وين سپ با راه اندازي مضحکه هشت دقيقه يي زير نام محاکمه قرآن اين كتاب مقدس آسماني را به زعم خودشان "محکوم" تلقي كرده و يك نسخه ي آن را به آتش افگنده اند.


تري جونز هنگام ارتكاب اين جنايت گفته بود که او تلاش کرده تا به مسلمانان جهان فرصت دهد كه از کتاب خود دفاع کنند اما هیچ پاسخی از سوی مسلمانان نگرفته است.



واكنش هاي جهاني


حكومت ها در جهان عرب، خاور ميانه و شمال افريقا با چالش هاي فزاينده يي از رهگذر اعتراضات مردمي در برابر استبداد، خودكامه گي، فساد و ناكارآمدي روبرو مي باشند و به نظر مي رسد كه نه دولت ها و نه حتا شهروندان عادي اين كشور ها علاقه يي به اين كه در اعتراض به اقدام احمقانه و عقده گشايانه ي يك كشيش كاتوليك مبني بر سوزاندن نسخه يي از قرآن كريم به جاده ها بريزند نداشته و ندارند و در هيچ يك از ديگر كشور هاي اسلامي نيز به گسترده گي آنچه در ارتباط با اين موضوع در افغانستان اتفاق افتاده خبر دادن نشده است.


جمهوري اسلامي ايران كه خود را كدخداي جهان اسلام مي پندارد، به دليل اين كه با توجه به وضعيت حاكم در اين كشور از تجمعات مردمي به هر نام عنواني در هراس است، بيش تر از اين كه در داخل ايران واكنش هاي مردمي در اين مورد را سازماندهي كند، با استفاده از ابزار هاي تبليغاتي و رسانه يي در تلاش است تا اين تنور را در افغانستان گرم نگه دارد كه بازتاب وارونه ي رويداد هاي خشونت بار اخير و نسبت دادن هر اتفاق ناميموني در اين كشور به حضور نيرو هاي بين المللي به ويژه امريكايي ها در رسانه هاي اين كشور دلايل اثبات اين مدعا پنداشته شده مي توانند.



اما افغانستان



قانون اساسي افغانستان برگزاري تظاهرات مسالمت آميز و راه اندازي اعتراض هاي مدني را به عنوان يكي از حقوق پايه يي شهروندان افغان به رسميت شناخته شده و ابراز انزجار و نفرت مسلمانان در برابر فرد يا افرادي كه به مقدسات آنان اهانت روا ميدارند نيز يك اصل پذيرفته شده است. اما به نظر مي رسد كه آنچه زير همين عناوين در افغانستان راه اندازي شده بيش تر از اين كه ريشه در احساسات مردم داشته باشد از وراي جنگ رواني استخباراتي جاري در كشور و استفاده ي ابزارمند شورشيان مسلح از تبارز احساسات مردم در پيوند با مقدس ترين داشته هاي معنوي شان قابل تحليل و بررسي است.


از هنگامي كه روابط رييس جمهور كرزي با كشور هاي غربي به ويژه ايالات متحده امريكا به سردي گراييده و همزمان نفرت شهروندان اروپايي و امريكايي از جنگ افغانستان روبه افزايش نهاده به تبع آن كشور هاي غربي در صدد فراهم آوري زمينه ها براي برگرداندن آبرومندانه ي سربازان شان به خانه برآمدند، حكومت افغانستان تلاش هاي آشكار و نهاني را به منظور تشويق شورشيان براي پيوستن به روند صلح آغاز كرد كه همزمان با اين به ويژه پس از برگزاري نشست لندن2 لحن بيان دولت افغانستان و حتا شماري از همپيمانان جهاني آن در ارتباط به شورشيان تغييرات قابل ملاحظه يي يافت و حتا اين گمانه ايجاد شد كه دولت افغانستان در يك معامله پنهاني با پاكستان حاضر به دادن امتيازاتي فراتر از قيد هاي گذشته به سان رعايت قانون اساسي افغانستان و اعمال محدوديت بر آزادي هاي مدني و غيره به شورشيان شده است.


همزمان با اين، بسياري از سردسته هاي طالبان و ديگر دسته هاي شورشي اين رويكرد ها را ناشي از ناتواني حكومت افغانستان دانسته در عرصه هاي مختلف به مانور دهي پرداختند. در نتيجه بي برنامه گي و ضعف نهاد هاي مسوول حكومتي و عدم توجه به مولفه هاي داخلي و اجتماعي بحران، دسته هاي شورشي با استفاده از فضاي باز سياسي و آزادي بيان و برانگيختن احساسات ديني و اعتقادي مردم با كاربرد كارويژه هاي سازمان هاي استخباراتي منطقه سرباز گيري از طبقات فقير و نا آگاه جامعه را شدت بخشيده و با راه اندازي يك جنگ رواني فرسايشي و چند سويه، بزرگ نمايي و حتا در مواردي زمينه سازي و شيبه سازي اشتباهات نيرو هاي جهاني مانند كشتار غير نظاميان و غيره در بخش هاي جنوبي و شرقي كشور بيش ترين استفاده از احساسات قومي مردم شد و در بخش هاي غربي مركزي و شمالي كشور شمار زيادي از ملا ها و روحانيون مذهبي را در برابر دولت و نيرو هاي خارجي مستقر در كشور تحريك نمودند. به گونه يي كه دشمني با مظاهر مدرنيته، به بند كشيدن دوباره ي زنان، اشغالگر خواندن نيرو هاي خارجي و معرفي كردن دولت افغانستان به عنوان يك دولت دست نشانده ي يهود و نصارا عملا توسط بسياري از ملا ها و آناني كه لقب پيشوايان ديني را در برابر مردم يدك مي كشند، در مساجد و منابر كشور تبليغ مي شود.


مدت ها پيش از اين كه تري جونز بهانه ي سرازير كردن توده هاي ناآگاه افغاني به جاده ها را بدست تندروان و جريان هاي افراطي بدهد، طالبان اعلان كرده بودند كه "تظاهرات مردمي" را در برابر دولت افغانستان و نيرو هاي خارجي مستقر در كشور راه اندازي خواهند كرد، با اين وجود اما رويكرد ساده انگارانه مسوولان نيرو هاي امنيتي به ويژه اداره امنيت ملي كشور كه در اين اواخر از موفقيت بالاي 90درصدي خود در خنثا سازي حملات هراس افگنانه سخن گفته اند در اين رابطه پرسش برانگيز است كه چرا و چگونه رويداد هايي از نوع آنچه به تازه گي در مزار شريف و كندهار اتفاق افتاده و در كنار كشته و زخمي شدن ده ها تن از شهروندان بيگناه كشور به وجهه نهاد هاي امنيتي كشور در يك چنين مقطع حساس و شرنوشت ساز صدمه هاي جبران ناپذيري زده است براي آنان قابل پيش بيني نبوده و اقدامات پيش گيرانه را روي دست نگرفته اند.


دستكم در پيوند با رويداد خونين مزارشريف مسوولان امنيتي و ملكي به جاگرفتن شورشبان در ميان انبوه تظاهر كننده گان اذعان كرده و گفته اند كه با يادگيري از تجربه تلخ مزار شريف تدابير پيش گيرانه را روي دست گرفته اند اما در كليت دو گمانه به شدت در ميان مردم در حال تقويت شدن است. يكي اين كه سكتور امنيتي و در مجموع نهاد هاي خدمات عامه در افغانستان به صورت يك كليت به هم پيوسته و هوشمند عمل نمي كند كه در اين صورت حتا موفقيت محض پوليس يا اردوي ملي در راستاي مقابله با شورشيان نمي تواند مرجع اعتماد تصنعي و خالي از پشتوانه هاي واقع گرايانه ي سياسي كه از جانب رييس جمهور كرزي مبني بر توانايي هاي نيرو هاي امنيتي افغان در آستانه ي آغاز خروج نيرو هاي جهاني از افغانستان ابراز مي شود، قرار بگيرد و اين طرز ديد مي تواند تا سرحد تباني افراد و دسته هايي در رده هاي بلند دستگاه قدرت افغانستان با رويكرد هاي شورشگرانه تسري داده شود.


گمانه ي غالب ديگر اين است که کرزی با سردادن شعار های میان تهی ملی مذهبی و رويكرد هاي ناشيانه از نوع فرافگني رويداد هاي جاري در افغانستان به بيروني ها و چسپيدن به عصبيت ها و ارزش گونه هاي قومي در راستاي قوام بخشيدن سلطه فردي در كنار صلح خواهي بي رويه، مبهم و ناصادقانه به گونه يي كه از بسياري از جنايت هاي طالبان/هراس افگنان چشم پوشي مي كند، فضايي را حاکم ساخته که جامعه در برابر ارزش ها و راه كار هاي دموكراتيك بی انگیزه شده و در يك چنين فضايي اين فقط جريان هاي تندرو و واپس گرا اند كه براي بي ثبات كردن افغانستان و مسخ كردن روند دموكراتيك جاري در اين كشور با برنامه عمل مي كنند كه این وضعيت می تواند پیامد هایي زشت تر از آنچه تا اكنون در افغانستان اتفاق افتاده است را در پی خواهد داشت.


چه اين كه شماري از آگاهان، انتشار اعلاميه از نشاني دفتر رييس جمهوري در پيوند با موضوع سوزانده شدن قرآن كريم در امريكا را نقطه ي آغاز اعتراضات و دادن بهانه به دست شورشيان ماجراجويي كه در كمين فرصت نشسته بودند، تلقي كرده و اذعان مي دارند كه رييس جمهوري دستكم در پيوند با آنچه در مزارشريف اتفاق افتاده در دو جهت در صدد بهره برداري بوده است. يعني با آگاهي از اين كه در هر حالت مردم شعار هاي ضد امريكايي سر خواهند داد و نيرو هاي امريكايي از اين رهگذر زير فشار قرار خواهند گرفت و از سوي ديگر حكومت محلي بلخ كه در اختيار يكي از خوشنام ترين چهره هاي جريان مقاومت در برابر طالبان است را به چالش فرا بخواند، كه با توجه به آنچه در اين ولايت روي داد اگرچه در ظاهر در هر دو بخش چنين اتفاقي افتاد اما انتشار تصاويري از نوع قصابي شدن وحشيانه ماموران ملكي يوناما فقط به جرم خارجي بودن و موجوديت افراد مسلح در ميان تظاهر كننده گان معترض به سوزانده شدن قرآن كريم در فلوريداي امريكا در شهر مزار شريف و كشته و زخمي شدن حدود صد تن در خشونت هاي ناشي از نظاهرات مردم در كندهار ميان تهي بودن ادعا هاي رييس جمهوري را در پيوند با شناختي كه از واقعيت هاي موجود در افغانستان به نمايش مي گذارد و از جانب ديگر ذهنيت جامعه ي جهاني را نسبت به حضور پرخرج و خالي از دورنماي شان در وجود "يك شريك غير قابل اعتماد" در افغانستان دچار سرخورده گي نوميد كننده يي كرده كه اگر از كنار قرباني شدن شهروندان ملكي و نظامي داخلي و خارجي در نتيجه ي بازي هاي ناشفاف سياسي در افغانستان، بسان حامد كرزي و ديگر سياست پيشه گان افغاني گذاري سخاوتمندانه نيز صورت بگيرد، براي تمامي طرف هاي درگير در قضاياي افغانستان زيان هاي غير قابل جبراني ببار خواهد آورد.

۱۳۹۰ فروردین ۱۵, دوشنبه

دهم فروردين/حمل

طالبان 1996 و 2011 از هم چي فرق دارند؟

رجز خواني هاي صلح طلبانه از نشاني اقتدار سنتي

هفته ي پيش هنگامي كه هزاران تن از ساكنان شمالي ( پروان، كاپيسا، پنجشير و ولسوالي هاي شمال كابل) به خاطر گرامي داشت از مولانا عبدالرحمان سيدخيلي فرمانده فقيد پوليس ولايت كندز كه از سوي طالبان مسلح كشته شد. گرد آمده بودند، شماري از چهره هاي وابسته به جريان مقاومت در برابر طالبان سخنراني كردند. كه در اين ميان بخشي از سخنان استاد برهان الدين رباني رييس شوراي عالي صلح قابل تامل است.

رييس جمهور پيشين افغانستان با مفسد و منافق خواندن كساني كه روند صلح به ويژه فعاليت هايي كه به رهبري ايشان از سوي شوراي عالي صلح را غلط و معامله گرانه مي پندارند، گفت كه شماری از افرادي كه برای افغانستان نمی اندیشند و منافع مردم را در نظر نمی گیرند مي خواهند تلاش هاي شورای عالی صلح را به هدف دوباره به قدرت رساندن طالبان، توجیه کنند و به قلب حقایق بپردازند."

رباني تلاش براي صلح را يك فريضه خوانده با اذعان به اين كه از طالبان سوء استفاده مي شود، افزود: اين تلاش ها هیچ گاه منجر به به قدرت رسیدن طالبان و آغاز قتل ها و...[کشتارها و آنچه طالبان در يك و نيم دهه گذشته در افغانستان انجام داده اند] نخواهد شد.

آنچه در پيوند با اين ديدگاه آقاي رباني به عنوان يكي از سر دسته هاي جريان مقاومت در برابر طالبان مي توان مطرح كرد اين كه در همان سرزميني كه جناب استاد اكنون در مراسم بزرگداشت از يكي از فرماندهان جبهه مقاومت به ايراد سخن مي پردازند اگر چشم بازِ براي ديدن وجود داشته باشد، با گذشت ده سال از فروپاشي رژيم طالباني هنوز نمايه ها و نشانه هاي فراواني از وحشت آفريني هاي اين گروه در برابر بخش بزرگي از مردم افغانستان وجود دارد و اگر به كارنامه هاي اين گروه در طول يك و نيم دهه گذشته نگاه سطحي نگرانه يي صورت بگيرد از هنگامي كه آنها از مناطق مرزي سپين بولدك كندهار به تسخير مواضع حزب اسلامي حكمتيار آغاز كردند و جناب استاد آنان را "فرشته گان نجات" افغانستان خوانده حتا آنان را تا رسيدن به دروازه هاي كابل از طريق زمين و هوا حمايت تسليحاتي و تخنيكي كرد، تا آنگاه كه حكومت به رهبري جناب استاد را سرنگون ساخته 5 سال تمام حاكميت جهنمي و قرون وسطايي شان را بالاي مردم افغانستان تحميل كردند تا اكنون هيچ گونه تغييري در رويكرد ها و دگم انديشي هاي آنان مشاهده نشده، سياست زمين سوخته و نسل كشي را در شمالي پياده كردند، در ولايت ها نام هاي مناطقي بسان يكاولنگ و قزل آباد با قتل عام طالبان گره خورد، و از زمان ترور احمدشاه مسعود در سال 2001 تا اكنون نيز در كنار اين كه روند قتل و ترور فرماندهان و چهره هاي شاخص جبهه مقاومت را ادامه داده اند، از كشتار مردم ملكي در وحشيانه ترين گونه هاي آن نيز دريغ نورزيده اند.

با وجود تقلا ها و تضرع هاي نه چندان صادقانه ي رييس جمهور كرزي و حتا معامله ها و باج دهي هايي كه گفته مي شود زير روپوش شوراي صلح با پشتيبانان منطقه يي و جهاني آن در حال انجام است و جناب استاد كه به تازه گي رياست نمادين اين شورا را عهده دار شده اند، يك گام هم از شرط هاي تماميت خواهانه ي شان فاصله نگرفته اند.

با اين حال از فردي كه با پشتوانه ي حضور در جبهه مقاومت در برابر طالبان كه به محوريت مسعود شكل گرفته بود، شماري براي او لقب رهبر جهاد و مقاومت مردم افغانستان يدك مي كشند و اكنون نقش ميانجيگري بين دولت و دشمنان پارينه ي خود را به عهده گرفته، اين پرسش قابل طرح است، با اين همه قرباني كه مردم در يك و نيم دهه گذشته به طرز ديد خوشبينانه ي جناب استاد در مورد طالبان داده اند، چه تضميني وجود دارد كه طالبان از آدم كشي و ترور و دشمني با ارزش هاي نوين در اين كشور دست بردارند، قانون اساسي افغانستان را بپذيرند و زنان را دوباره به بند نكشند و حتا در صورت دوام بي برنامه گي و روزمره گي كه شما و ديگر بلندپايه گان نظام افغانستان به آن گرفتار هستيد، با خروج نيرو هاي جهاني اين كشور را يك بار ديگر به پرورشگاه تروريزم جهاني و اختناق طالباني رهنمون نسازند.

در افغانستان اگرچه از گذشته ها، نظام اجتماعي با سازواره ها و مولفه هاي كشور شمول مجهز نبوده و بسياري از آگاهان مسايل اجتماعي، دوام بحران، گسترش دامنه هاي ناامني و نفوذ پذيري اين كشور از مداخله هاي همسايه گان دور و نزديك همچنان قدرت هاي بزرگ جهاني را به اين چالش ساختاري اجتماعي در افغانستان وابسته مي دانند، اما در حال حاضر به نظر مي رسد كه نماد ها و نمود هاي شگاف هاي اجتماعي در گونه هاي مختلف آن بيش تر از هر زمان ديگري در اين كشور در حال پديدار شدن است.

در بيش تر از سه دهه گذشته بسياري از جريان ها و دسته هاي مسلح با استفاده از آموزه هاي ديني و مذهبي و پسان تر ها با برجسته سازي ارزش گونه هاي قومي - قبيله يي به انگيزش توده ها در برابر آنچه تجاوز بيگانه گان، هجوم آوردن كفار به خاطر از بين بردن ارزش هاي ديني و اعتقادي مردم خوانده مي شد و در واپسين مورد هم كاربرد روش هاي تماميت خواهانه ي قومي - مذهبي مي پرداخته اند.

وضعيت به وجود آمده در افغانستان در اين سه دهه از يك سو پاي افراد و دسته هاي تندرو از كشور هاي همسايه افغانستان، سرتاسر جهان عرب و شمار ديگري از كشور هاي اسلامي را زير نام اشتراك در جهاد برضد كفار و كمك به برادران مسلمان شان در افغانستان و همچنان سازمان هاي استخباراتي منطقه و قدرت هاي بزرگ را به اين كشور كشاند و از جانب ديگر با قدرتمند شدن روز افزون تنظيم هاي جهادي، شعار هاي سياسي آنان كه بيش تر آن در ظاهر امر از آموزه هاي ديني اسلام اندرباب جهاد و مقابله با كفار مايه مي گرفت، به گفتمان مسلط در روند سياسي و نظامي كشور تبديل شد و به هر صورت گروه هاي راست افراطي و راست ميانه ي قوام يافته در وجود تنظيم هاي هفت گانه و هشت گانه ي مجاهدان كه حلقه هاي رهبري آنان به ترتيب در پاكستان و ايران قرار داشت، به بازيگران اصلي صحنه ي جنگ و سياست افغانستان مبدل شدند. كه به باور بسياري از آگاهان مسايل اجتماعي به جان هم افتادن تنظيم هاي جهادي پس از سرنگوني حكومت داكتر نجيب الله در بهار 1371 خورشيدي از همين طرز ديد به عادت تبديل شده ي دسته هاي سلاح بدست پيروز در يك جنگ نابرابر ناشي مي شد كه آنان تمامي برنامه هاي نظامي و سياسي شان را با رويكرد ايديولوژيكي كه تنها در موجوديت يك دشمن نيرومند و جنگيدن با آن به فعليت مي آمد عيار كرده بودند كه به همين دليل هيچ يك از گروه هاي مجاهدين قادر به ايجاد برنامه ي مدون و جامع مديريتي براي روز هاي پس از پيروزي در جنگ روياروي نشدند.

به باور بسياري ها در نتيجه ي بي برنامه گي و ناتواني و نبود ديد واقعبينانه نسبت به قضاياي افغانستان در ذهن و ضمير بسياري از سردسته هاي گروه هاي جهادي كه يك بخش آن سرمست از باده ي پيروزي در اريكه قدرت در تكيه زده بود و بخش ديگر در حسد رسيدن به تاج و تخت با تبعيت از سنت پارينه ي همه چيز براي قدرت تلاش داشت تا به توسل به هر وسيله ي ممكن از كشتار مردم بي گناه گرفته تا برانگيختن احاساست و عصبيت هاي قومي براي براندازي آنچه به نام حكومت مجاهدين در كابل شكل گرفته بود تلاش مي كرد و اين روند تا راه اندازي حمام خون در پايتخت افغانستان پيش رفت و در فرجام با تكيه به عصبيت هاي تماميت خواهانه ي سياسي - قومي و پشتيباني بي دريغ سازمان هاي استخباراتي منطقه و قدرت هاي بزرگ جهان به شكل گيري گروه متحجر و تماميت خواه طالبان انجاميد.

اكنون كه به نظر مي رسد نيرو هاي جهاني آهنگ فرار از جغرافياي بحران را دارند و دستاورد هاي نا پايدار اما گرانسنگ ده سال گذشته در معرض معامله هاي پنهان و آشكار سياست پيشه گان پر ادعا و خبره در بازي كردن با احساسات مردم، اما منفعل، ناتوان در مديريت بحران افغانستان به سوي خلق فرايند هاي ثبات محور قرار گرفته است. اين نگراني در حال تقويت شدن است كه با مسخ روند صلحي كه تنها با آبياري ريشه هاي آن در متن واقعيت هاي اجتماعي افغانستان؛ تامين صلح به مفهوم واقعي كلمه در اين كشور امكان پذير است، واپسين روزنه هاي باقي مانده در سايه ي حضور سنگين نيرو هاي جهاني در اين جغرافياي بحران زده براي نجات افغانستان از افتادن دوباره و كشنده تر از گذشته در كام بحران و نا امني نابود شود و تنها بازده اين روند همانا تكميل دايره جنايت كاران در زير چتر دولت جمهوري اسلامي افغانستان خواهد بود.