۱۳۸۹ خرداد ۴, سه‌شنبه

جرگه صلح؛ رويكردي با اين همه چالش

دولت افغانستان در حالي از برگزاري جرگه ي مشورتي صلح به عنوان يك راه كار موثر براي يافتن راه هاي پايان دادن به منازعه ي جاري در كشور ياد مي كند كه موثريت تصاميم كه احتمالا در اين جرگه در راستاي تامين صلح در كشور گرفته شود، با چالش هاي فزاينده يي روبرو مي باشد.
اگرچه بالاي بسياري از نمايش هاي كه در برخي موارد ظاهرا از نام مخالفت با برنامه هاي رييس جمهور كرزي توسط شماري از نمايندگان پارلمان و جريان هاي اقتدارگراي سياسي اجرا مي شود، به ساده گي نمي توان اعتماد كرد، زيرا بارها ديده شده كه پافشاري براي مقابله با تصاميم و عملكرد هاي حامد كرزي يك شبه و در پي دعوت آن جريان به ارگ رياست جمهوري جاي خود را به موافقت پروپاقرص يا دستكم تباني و سكوت داده است، اما به نظر مي رسد، در مدت كوتاهي كه تا برگزاري جرگه ي صلح باقي مانده، دستكم زد و بند هاي ناشي از هجوم كوچي ها بالاي روستانشينان بهسود و دايميرداد، به ويژه آگر آن گونه كه اذعان شده، نمايندگان"جامعه ي هزاره" از شركت در اين جرگه خود داري كنند؛ اثرات زيان باري بر اين جرگه و پيامد هاي آن بر كليت روند تامين صلح در افغانستان خواهد گذاشت.
بسياري ها به اين باور اند كه از يك طرف در حال حاضر آقاي كرزي در وضعيتي نيست كه بتواند و ياهم بخواهد، به اين قايله آنچنان نقطه ي پاياني بگذارد كه رضايت هردو طرف را فراهم سازد و از جانب ديگر پايان نيافتن منازعه ي جاري ميان كوچي ها و مردم بومي در دايميرداد و بهسود در كنار پيامد هاي منفي كه بر روان جامعه ي افغاني كه معروض به آسيب هاي فزاينده ي اجتماعي است مي گذارد، ابزار هاي نيرومندي را در اختيار دلالان سياسي - قومي از دو طرف قرار خواهد داد تا براي توجيه نفوذ و قدرت شان در ساختار هاي قومي- قبيله يي، حكومت به ويژه شخص رييس جمهور كرزي را زير فشار قرار دهند و بدون در نظر داشت پيامدهاي زيان باري كه رويكردهاي قوميت محور بالاي امنيت و ثبات ناپايدار موجود در افغانستان به جا مي گذارد، شعله هاي نفاق و چند دسته گي را از خون مردمي كه اين دلالان ظاهرا براي دفاع از حقوق آنان چانه زني مي كنند، نفت پاشي كنند.
آنچه پس از هجوم كوچي ها به مناطق هزاره نشين در ولايت ميدان وردك اتفاق افتاد، اينك متحدان كليدي حامد كرزي در انتخابات رسواي29 اسد، يعني كريم خليلي و حاجي محمد محقق را در برابر وي قرار داده است.
حاجي محمد محقق تهديد كرده است كه در صورت پايان نيافتن اين قايله پايه هاي ناپاياي ايتلاف انتخاباتي آنان با حامد كرزي فرو خواهد ريخت و كريم خليلي كه از يك سو سمت معاونت رياست جمهوري زبان وي را از طرح ديدگاه هاي منتقدانه در اين مورد تا بدان حد كه رييس جمهور كرزي و حلقات قدرت را ناراضي سازد، كوتاه كرده و از جانب ديگر رويكرد هاي كاريزما منشانه ي حاجي محمد محقق از فرماندهان پيشين وي كه اينك در راستاي كسب پشتيباني طبقه هاي مياني قوميت هزاره و شيعيان افغانستان باوي رقابت مي كند، جايگاه منزلتي و خاستگاه قدرت وي را به چالش فراخوانده است، با سفر به بهسود از نبود اراده ي لازم در دستگاه دولتي افغانستان براي حل معضل هجوم كوچي ها به دايميرداد و بهسود انتقادهاي تندي كرده و در واقع با آن بخش از چهره ها و دسته هاي سياسي- قومي كه هجوم مسلحانه ي كوچي ها به اين مناطق را يك برنامه ي طراحي شده به خاطر تثبيت هژموني قومي پشتون ها در سايه ي رسم پايا و ريشه دار كوچي گري در مناطقي كه ديگر قوميت ها سكونت دارند، مي پندارند، همنوا شده است.
به اين صورت آنچه قابل پيش بيني است اين كه اگر برغم درخواست وزارت امور داخله از كوچي ها مبني بر ترك روستا هايي كه ساكنان آنان را آواره ي كوه و بيايان كرده اند، وضعيت بحراني و منازعه ي جاري در ميدان وردگ ادامه يابد، جرگه ي مشورتي صلح، تا سطح يك برنامه ي قوميت محور و يك گردهم آيي بي اثر، يكجانبه و حكومتي تقليل ماهيت خواهد داد.
از سوي ديگر اگرچه تا اكنون هيچ مقام حكومتي به ويژه پس از بازگشت رييس جمهور كرزي از ايالات متحده ي امريكا در مورد اين كه از سران طالبان براي اشتراك در جرگه ي مشورتي صلح دعوت شده است ياخير، چيزي نگفته اند، اما در آستانه ي برگزاري اين جرگه شماري از رسانه ها از زبان سخنگويان طالبان گزارش دادند كه اين گروه آماده گي مشروط خود براي شركت در جرگه ي مشورتي صلح را ابراز كرده است. رهايي شماري از اسيران طالبان از زندان هاي افغانستان و ايالات متحده ي امريكا و بيرون آوردن نام رهبران اين گروه از فهرست سياه سازمان ملل متحد، از عمده ترين شرط هاي طالبان براي شركت در جرگه ي صلح عنوان شده اند.
در همين حال رويداد انتحاري هفته ي پيش در كابل، كشته شدن دانش آموزان در ولسوالي اندر ولايت غزني به اتهام جاسوسي به نيرو هاي دولتي در محضر عام كه گفته شده هر دو رويداد، كار شورشيان طالب بوده است، نمونه هاي تكان دهنده يي هستند كه نشان مي دهند، طالبان/هراس افگنان نيز در صدد آن اند تا به دولت افغانستان به ويژه آناني كه بر طبل صلح خواهي و اشتراك طالبان در جرگه ي مشورتي صلح به هر صورت و به هر قيمت ممكن مي كوبند، بفهمانند با آنكه در ظاهر آنان وعده مي دهند تا به آموزگاران و دانش آموزان آسيب نمي رسانند، اما اگر پاي ضرب شصت نشان دادن به دولت به ويژه هنگامي كه از برداشتن گام هاي به ظاهر واقعي در راستاي ترغيب شورشيان جهت پيوستن به روند صلح سخن بگويد؛ از آسيب رساندن به هر بخش از شهروندان افغان به عنوان حربه هاي خونين استفاده خواهند كرد. به اين صورت مي توان نتيجه گرفت كه برگزاري جرگه ي صلح آن داروي مسيحادمي كه ظاهرا حكومت آقاي كرزي در صدد تجويز آن براي درمان درد هاي نهفته و آشكار داراي ريشه هاي داخلي، منطقه يي و بين المللي افغانستان مي باشد، نيست.

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۸, سه‌شنبه

غيرنظاميان افغان؛ پيش مرگان جنگ و صلح

"خدا اين ها را خراب كنه، مه چند زن و مرد و طفل خورد و كلانه در موترم سوار كرده بودم، به طرف شار مي رفتيم كه يك دفعه حمله ي انتحاري شد، دگه نفاميدم چي شد، چشم مه كه باز كدم، ديدم در شفاخانه استم و از ديگرا خبر ندارم كه چي شدند، نمي دانم كي مرد و كي زنده ماند و موترم چي شد؟ نمي فامم اين ها از جان ما مردم چي مي خواهند، خدا جزاي شانه بته كه اين همه مردمه به خاك و خون كشاندن."
اين اظهار نظر راننده اي است كه در حمله ي انتحاري روز گذشته به شدت زخم برداشته بود.
ناله ها و فريادهايي از اين دست در افغانستان از هشت سال به اين سو به امر معمولِ مبدل شده است و چه بسا خانواده هايي كه در پي انجام عمليات به ظاهر "شهادت طلبانه"ي گماشته گان شبكه هاي هراس افگني و سرسپرده گان بازي هاي جهنمي سازمان هاي جاسوسي منطقه، به خاك و خون مي نشينند؛ اما نه فرياد رسي دارند و نه هم آه پشيماني را از دل آناني كه با اين جنايت خواب رسيدن به بهشت موعود را در سر مي پرورانند، بلند كرده است.
هرگاه هم از اين دست حمله هاي هراس افگنانه انجام مي شود، شماري از رسانه ها از زبان افرادي كه آنان را سخنگويان طالبان يا حزب اسلامي مي خوانند گزارش مي دهند كه يكي از اين دو گروه شورشي مسووليت اين حمله را پذيرفته و ادعا كرده است كه در اين حمله چندين تن از نيرو هاي خارجي را كشته اند و ...
رسيده گي به وضعيت قربانيان اين رويدادها نيز در بيش تر موارد در پايتخت با تهيه ي يك يا دو گزارش تلويزيوني احساس برانگيزي كه نه تنها هيچ گونه اثري بالاي عاملان اين جنايت ها ندارد و شايد هم ديدن چنين صحنه يي برايشان لذت بخش ترين لحظه هاي تحركات پيكار جويانه ي شان باشد، بدرقه مي شود و در ولايت ها و مناطق دور دست، از همان آغاز به فراموشي سپرده مي شوند و مقامات دولتي تا سطح رييس جمهور يا به محكوم كردن محض اين گونه رويداد ها بسنده مي كنند، و حتا اگر مباحث پشت پرده يي "مصالحه جويانه" يا هم مذاكره با سردسته هاي طالبان/هراس افگنان مطرح باشد، از گفتن دو سه جمله به خاطر تسليت خاطر وابسته گان و بازماندگان قربانيان حملات تروريستي نيز اغماض مي شود.
هرگاهي هم غيرنظاميان افغان در نتيجه ي حملات هوايي نيروهاي بين المللي قرباني مي شوند، مقامات دولتي افغان به مقتضاي شرايط روز با جسارت بيش تري به كشتار غيرنظاميان واكنش نشان مي دهند تا بدان حد كه در بسياري موارد آب به آسياب طالبان / هراس افگنان مي ريزند و نيرو هاي بين المللي نيز با انتشار اعلاميه هاي مطبوعاتي با يك "ساري" يا هم وعده ي انجام تحقيقات پيرامون اين گونه رويدادها قايله را خاتمه يافته تلقي مي كنند.
پديده ديگري كه در فرايند بازتاب واقعات تلخ خشونت بار انتحاري و كشتار غير نظاميان در نتيجه بمباران كور نظاميان حافظ صلح بين المللي، حقيقت مسلم پنداشته مي شود اين است كه در گير و دار اين نبرد بي سرانجام تقريبا همه ي طرف ها از نظاميان خارجي و دولتمردان افغانستان گرفته تا طالبان/هراس افگنان و كشور هاي همسايه جنوبي و غربي افغانستان كه بيش تر شورشگري در جغرافياي بحران را با منافع شان در افغانستان همسو مي بينند، مي دانند كه براي تعريف جايگاه خود و ماهي گرفتن از آب گل آلود نه كه خون آلود افغانستان در كجا و چگونه واكنش نشان دهند، از هم ديگر امتياز بگيرند و بقاي خويش را به هر صورت ممكن تداوم بخشند و آنچه كاملا به فراموشي سپرده شده و هيچ گونه راهكاري براي تامين امنيت و مصوونيت آن سنجيده نمي شود، همانا شهروندان ملكي افغان اند كه منازعه ي سي سال افغانستان بيش ترين قربانيان خود را از ميان آنان گرفته و كنش ها و واكنش هاي آنان اندك ترين تاثيري بر روند فعل و انفعالات سياسي، نظامي و ايديولوژيك در كشور شان نداشته است.

در حالي كه نمي توان به اين پرسش پاسخ دقيقي يافت كه از كجا معلوم كه بسياري از جواناني كه اكنون نا آگاهانه قرباني توطيه ها و مكاره گي هاي تقدس مآبانه ي دسته هاي شورشي مي شوند و با دنيايي از عقده هاي نهفته، به جنگ سرزمين و مردم خود مي آيند، فرزندان و بازمانده گان آناني كه در گذشته ها زير نام ها و شعار هاي آكنده از پيرايه هاي ايديولوژيك قرباني شده اند، نيستند؟ اين روند خطرناك اكنون نيز به وحشيانه ترين اشكال ممكن ادامه دارد و در حالي كه روز تا روز با قرباني شدن شهروندان ملكي به تعداد افراد عقده يي و بي بهره از ابتدايي ترين امكانات زيست معاصر افزوده مي شود، و دستكم به خاطر جلوگيري از تبديل شدن افغانستان به كشوري كه نه تنها كم ترين روزنه هاي باقي مانده براي پايان منازعه در آن از بين برود، بلكه فرصت و زمينه يي براي مناديان مرگ و نفرت طالباني نيز باقي نماند تا از اين كشور و اين مردم سكوي پرواز به دنيا هاي ناشناخته و آرمان هاي دست نيافتني شان بسازند. زيرا به هر اندازه يي كه به تعداد قربانيان غير نظامي افزوده مي شود، نفرت عمومي از طرف هايي كه عامل اين جنايت هاي ضد بشري پنداشته مي شوند افزايش مي يابد، به ويژه طالبان/ هراس افگنان كه خاستگاه هاي معرفتي آنان با خشونت و وحشت آفريني پيوند ناگسستني دارد، تحت تاثير جوسازي هاي تصنعي سازمان هاي استخباراتي كه آنان عمل كردن بسان چوب سوخت اهداف راهبردي اين سازمان هاي جهنمي را خدمت به دين خدا و نجات بشريت از جهالت و الحاد مي پندارند، بيش تر از همه زيان خواهند ديد.

كابل پس از نزديك به دوماه آرامش نسبي روز سه شنبه بار ديگر شاهد يك حمله ي انتحاري بود كه در نتيجه ي آن حدود 60 تن كشته و زخمي شدند.
اين اتفاق خونين هنگامي افتاد كه رييس جمهور كرزي در ارگ رياست جمهوري دستاورد هاي سفر خود به ايالات متحده ي امريكا را به خبرنگاران توضيح مي داد و پس از آگاهي از اين رويداد گفت كه با شديد ترين الفاظ ممكن اين حمله را تقبيح مي كند.
وزير امور داخله ي افغانستان در نخستين ساعت پس از اين واقعه در يك نشست خبري ظاهر شد و گفت در 54 روز گذشته بسياري از افرادي كه به هدف انجام حملات انتحاري به افغانستان آمده بودند در نتيجه ي تدابير نيرو هاي امنيتي بازداشت شده اند.
در حدود دو ماه گذشته پس از آنكه هراس افگنان، يك مركز تجاري كه در آن شماري از شهروندان هندي سكونت داشتند را مورد حمله قرار داده و ده ها تن را كشته و زخمي نمودند، به استثناي كشته شدن شماري از سران قومي و مسوولان دولتي در ولايت كندهار و رشته حملات شورشگرانه ي ديگر در برخي ولايت هاي نا امن كشور، اوضاع عمومي اندكي رو به بهبود بوده و بسياري خبر هايي كه در پيوند با مسايل امنيتي در رسانه ها بازتاب مي يافت، از بازداشت و گرفتاري هراس افگنان و يا هم خنثا سازي عمليات هراس افگنانه در بخش هايي از كشور حكايت داشته است.
با آنكه گمانه هاي متعددي در اين مورد مي تواند مطرح باشد، با ملاحظه ي وعيت عمومي كشور در حدود دوماه گذشته، شمار زيادي از آگاهان مسايل سياسي و امنيتي به اين باور اند كه اگر نيرو هاي امنيتي براي جلوگيري از حملات هراس افگنانه برنامه ريزي هاي دقيق و همه جانبه و مبتني بر هم آهنگي و تبادل اطلاعات دقيق و موثق انجام دهند، دستكم كاهش اين رويداد ها به ويژه حملات انتحاري بيش تر متصور است.
چه اين كه پايان دادن به بحران و تامين صلح در افغانستان، گذشتن از هفت خوان رستم براي ايجاد بستر هاي اجتماعي، سياسي، اقتصادي و فرهنگي مي طلبد كه به نظر مي رسد، نه تنها تلاش هاي انجام شده از سوي دولت از سنجيده گي، پختگي و جامعيت لازم برخوردار بوده است، بلكه در آيينه ي وضعيت موجود در كشور دور نماي روشني براي آغاز فرايند هاي ثبات محور و پديد آورده ي زيرساخت هاي صلح ابزارمند و همه جانبه در افغانستان در آينده هاي نزديك نمي توان ترسيم كرد.

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۶, یکشنبه

از كشتي نرم تا آشتي گرم

بالاخره نخستين سفر حامد كرزي پس از تغيير رهبري در ايالات متحده ي امريكا و آغاز دور دوم رياست جمهوري كرزي در افغانستان، انجام شد.
در پيوند با اين سفر و پيامد هاي آن بحث هاي زيادي صورت گرفته و گمانه هاي متعددي نيز مطرح شده است.
سخنگويان حكومت، شماري از اعضاي و تحليلگران مسايل سياسي اين سفر را مهم ارزيابي كرده و ابراز اميدواري كرده اند كه اين سفر بتواند تا از تنش ميان اين دو كشور بكاهد.
شماري هم به اين باور اند كه اين سفر تحت تاثير اوضاع سياسي منطقه و الزامات سياست خارجي ايالات متحده ي امريكا كه همانا جلوگيري از رودررويي مستقيم چند جانبه در منطقه ي بحران مي باشد، انجام مي شود و دست كم در آينده ي نزديك پيامدي به جز از ترميم تصنعي و موقتي روابط ميان دو كشور نخواهد داشت، زيرا با وجود دست فشردن هاي ديپلوماتيك مقامات دو كشور، تا اكنون براي از ميان برداشتن موضوع ها و موانعي كه بهسازي روابط ميان دو كشور دستكم در كوتاه مدت را به چالش فرا مي خواند، كار قابل ملاحظه يي از هر دو جناب صورت نگرفته است.

مبارزه با فساد اداري

حكومت ايالات متحده ي امريكا، پس از انجام مراسم سوگند از مهلت شش ماهه ي كاخ سفيد به حكومت تازه ي رييس جمهور كرزي در پيوند با برداشتن گام هاي جدي در مسير دشوار مبارزه با فساد اداري سخن گفت، اما سراسر اقدامات آقاي كرزي در اين رابطه به برگزاري نشستي در كابل كه آن هم با پشتيباني كرزي از شهردار پيشين كابل كه به اتهام اختلاس از سوي دادگاه به چهار سال زندان محكوم شده بود، در همان آغاز مسخ شد و صدور فرماني در رابطه با افزايش اختيارات اداره ي نظارت بر تطبيق آنچه استراتيژي مبارزه با فساد اداري خوانده مي شود، خلاصه مي گردد و قايله ي فساد اداري را نه تنها كاهشي متصور نيست، بلكه سر رشته هاي به هم تنيده ي فساد اداري به بلند پايه گان نظام و آن بخش از تيكه داران قدرت و ثروت در كشور رسيده است كه از يك طرف آقاي كرزي را ياراي رودررويي با آنان نيست و از جانب ديگر بخش بزرگي از اتهامات مربوط به فساد اداري و غصب دارايي هاي عامه متوجه شماري از برادارن و اعضاي خانواده ي خود وي مي باشد كه به اين صورت شكل گيري اراده ي سياسي لازم براي مبارزه ي پيگير، برنامه ريزي شده و اثرگزار با فساد اداري دستكم تازماني كه سازوبرگ قدرت سياسي از رهگذر روابط فساد اندود و پيچيده ي كنوني قابل تعريف باشد، در اداره ي به رهبري حامد كرزي در افغانستان با چالش هاي فزاينده يي روبرو مي باشد.
در شش ماه گذشته رييس جمهور كرزي بيش تر از اين كه براي از ميان برداشتن فساد و چالش هاي ساختاري كه اداره ي زير فرمانش با آن روبرو مي باشد، برنامه ريزي كند يا دستكم اراده ي لازم براي مقابله با اين همه چالشي كه موجبات سرخورده گي جامعه ي بين المللي را از وضعيت افغانستان را فراهم كرده تبارز دهد؛ به فرافكني اذهان عامه از وراي مطرح كردن انتقادات تند به نشاني هم پيمانان بين المللي اش پرداخته و با آگاهي از اين كه مبارزه با فساد اداري و عملي شدن خواست هاي جامعه ي بين المللي در اين مورد در 6 ماه امكان پذير نمي باشد، تلاش كرده تا با تظاهر به واگرايي از منافع امريكا و غرب، از يكسو ذهنيت گروه ها و دسته هاي قومي و ايديولوژيك را در داخل كشور با خود همراه سازد و از جانب ديگر با نمايش نوعي تباني با خواست ها و منافع همسايه گان افغانستان و ديگر قدرت هاي منطقه يي؛ هم پيمانان غربي اش را تحت فشار قرار دهد.

واگرايي بدون پشتوانه

در چندماه گذشته كه قدرت هاي شامل در ايتلاف ضد ترور از نظر بي سرانجامي و موثر نبودن حضور نظامي آنان در افغانستان به شدت زير فشار افكار عمومي كشور هاي خود قرار داشته اند، سخنان حامد كرزي مبني بر اين كه گويا "خارجي" ها در تقلب هاي انتخابات29 اسد 1388 خورشيدي دست داشته اند، آشفته گي وضعيت را بيش تر كرد و اين سخنان خالي از پشتوانه هاي سخت افزاري آقاي كرزي كه ظاهرا به خاطر "تثبيت حاكميت ملي و نمايش اقتدار اداره ي به رهبري كرزي در افغانستان" بيان شده بود، از يك طرف شورشيان مسلح را براي خروج زود هنگام نيرو هاي بين المللي از كشور و ايجاد حاكميت طالباني در افغانستان اميدوار تر كرد و از جانب ديگر بازنگري سياست ها و برنامه هاي غرب در محوريت آقاي كرزي در اين بخش از دنيا را به يك امر غير قابل انكار براي آنان مبدل كرد. كه اين موضوع دستكم در رويكرد هاي اخير مقامات امريكا در برخورد با قضاياي افغانستان و شخص رييس جمهور كرزي قابل مشاهده است.




كشتار غير نظاميان

كشته شدن شهروندان ملكي افغان در نتيجه بمباران نيرو هاي ناتو، بازرسي هاي خودسرانه ي خانه هاي مردم و آنچه بي احترامي اين نيرو ها به رسوم، عنعنات و اعتقادات آنان هنگام اجراي عمليات نظامي خوانده مي شود، بدون شك يك چالش عمده براي نيرو هاي خارجي است و آقاي كرزي هرچندگاه يكبار با انگشت گزاري روي آن از يك طرف به تقويت جايگاه خود در ميان افغان ها كوشيده و از جانب ديگر به نيروهاي خارجي گوشزد كند كه مي تواند، در صورت ضرورت عملكرد هاي آنان در افغانستان را مورد انتقاد قرار دهد و از اين رهگذر اقتدار نماديني را به عنوان سكان دار قدرت افغانستان از خود تبارز دهد.
با اين حال اگرچه كشته و زخمي شدن مردم ملكي در نتيجه ي عدم رعايت قوانين جنگ از سوي نيرو هاي بين المللي صورت مي گيرد، افزايش فاصله ها ميان اين نيرو ها و مردم و به تبع آن دولت و مردم افغانستان را سبب شده و به كمك جنگ رواني كه از سوي سازمان هاي جاسوسي منطقه راه اندازي شده، زمينه هاي سربازگيري شورشيان از طبقات فقير و نا آگاه ساكنان دوسوي ديورند را روز تا روز گسترش داده است، اما نيرو هاي بين المللي به ابراز نگراني رسانه ها از اين گونه رويداد ها بسنده كرده اند و دولت افغانستان نيز با اين مسآله ي بي نهايت مهم؛ برخورد مقطعي، گزينشي و سياسي داشته است.
اكنون كه سخنگويان حكومت، از مبحث جلوگيري از تلفات غيرنظاميان به عنوان يكي از محور هاي كليدي در گفتگوهاي رييسان جمهور افغانستان و ايالات متحده ي امريكا ياد مي كنند، يكبار ديگر ضرورت مطرح كردن "تلفات غيرنظاميان" به عنوان يكي از جدي ترين آسيب هاي مبارزه ي جهاني در برابر هراس افگني و روند جاري در افغانستان از منظر ايجاد زيرساخت هاي دولت - ملت و آفرينش فرايند هاي ثبات محور در اين كشور برجسته مي شود. زيرا بي توجهي نظاميان بين المللي و برخورد ابزارگرايانه ي دولت افغانستان با كشتار غيرنظاميان در اين كشور ميان مردم افغانستان و روندي كه به پشتيباني نيرومند ترين و ثروتمند ترين كشورهاي جهان از حدود نه سال به اين سو در جغرافياي بحران آغاز شده است، فاصله هاي غير قابل انكار و در عين حال نگران كننده يي ايجاد كرده است.

مذاكره با سردسته هاي شورشي

هنگامي كه هواپيماي حامل رييس جمهور كرزي بر فراز اوقيانوس اطلس به سوي امريكا در حركت بود، رييس جمهور اوباما به اعضاي حكومت خود توصيه كرد تابا حامد كرزي رفتار احترام آميزي داشته باشند، گويا اين كه پيش از اين قرار بوده تا مشروعيت نامشروع اداره ي برآمده از انتخابات رسواي 29 اسد در افغانستان زير رهبري حامد كرزي، در رفتار و گفتار و حتا كنش هاي ديپلوماتيك مقامات امريكايي در اين سفر به رخ وي كشيده شود، تا با گذاشتن اين مورد در پهلوي ديگر ناكاره گي ها و ناتواني هاي تيم آقاي كرزي در عرصه هاي مختلف به وي اذعان كنند كه كاخ سفيد به جز از مختومه اعلام كردن پرونده ي او به عنوان يك شريك غير قابل اعتماد و ناتوان در افغانستان چاره يي ندارد.
مطرح كردن مذاكره ي بدون قيد و شرط با سردسته هاي شورشيان به عنوان يگانه راه پايان دادن به منازعه ي جاري در كشور، برگزاري آنچه جرگه ي مشورتي صلح خوانده مي شود و ظرفيت هايي كه آقاي كرزي دستكم در استفاده از ابزار ها، كارويژه و ساختار هاي قبيله يي براي به كرسي نشاندن اين هدف از خود تبارز داده و پشت پازدن به ارزش هايي كه دستكم در ظاهر امر جوهره ي مشروعيت حضور غرب در افغانستان را مي سازند؛ نيز در اين قايله دور از انتظار نمي نمايد، اين گمانه را در ذهن و ضمير شماري از مقامات كشور هاي غربي به ويژه ايالات متحده ي امريكا ايجاد كرد كه در سايه ي راهبرد هاي "كوتاه مدتي كه بايد زود نتيجه بدهند" و پشتيباني از عملكرد هاي خالي از پشتوانه هاي انديشه گي و علمي رييس جمهور كرزي، افغانستاني كه ثبات نيم بند آن از سوي نظاميان تادندان مسلح از 40 كشور جهان پاسباني مي شود، آرام آرام گام هاي استوار خود را به سوي طالباني شدن به شيوه هاي نوين زيرنام دموكراسي و صلح برمي دارد و اين روند يك بازده منفي ديگري نيز خواهد داشت كه برنامه هاي كلان و راهبرد هاي منطقه يي اين كشور ها را با پرسش هاي مشميز كننده كه موافق طبع همسايه گان طماع افغانستان وديگر قدرت هاي منطقه يي نيز مي باشند، روبرو خواهد كرد.

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۱, سه‌شنبه

15 ثور
طمع ورزي همسايه گان از تنش روابط افغانستان با امريكا

به نظر مي رسد كه تنش روابط ميان رييس جمهور كرزي و ايالات متحده ي امريكا همسايگان طماع افغانستان را جسور تر كرده است.
در حالي كه سخنگويان حكومت افغانستان نسبت به موفقيت تلاش ها براي انتقال و محاكمه ي آن بخش از سران طالبان افغاني كه در پاكستان بازداشت شده اند، در افغانستان خوشبينانه ابراز اميدواري مي كنند، روند محاكمه ي ملا عبدالغني برادر و هفت تن ديگر از سردسته هاي طالبان افغاني به گونه ي سري در پاكستان آغاز شده و گفته مي شود كه با وجود گذشتن بيش تر از يك و نيم سال از ربوده شدن عبدالخالق فراهي نامزد سفير افغانستان در پاكستان توسط طالبان مي گذرد. ويديويي از نشاني اين سفير فراموش شده كه در آن به التماس از دستگاه ديپلوماسي منفعل و خنثاي كشورش مي خواهد تا براي رهايي اش به باجدهي تن دهد، بخشي از برنامه هاي اين كشور به خاطر تحت فشار قرار دادن حكومت كابل و تثبيت جايگاه خويش نزد هم پيمان استراتيژيك اين كشور يعني ايالات متحده ي امريكا بر مبناي شرايط تازه يي كه در منطقه ايجاد شده است، مي باشد.
از سوي ديگر، ايران پس از آنكه انتشار خبر هاي مربوط به اعدام ده ها تن از افغان هاي محكوم به جرايم مختلف در اين كشور واكنش هاي جدي را در افغانستان و شماري از كشور هاي خارجي در پي داشت، وزارت امور خارجه ي ايران شايد براي نخستين بار پس از سقوط حاكميت طالبان، با احضار كاردار سفارت افغانستان در تهران؛ نسبت به آنچه اظهارات غير مسوولانه ي شماري از مقامات افغان و تظاهرات اعتراض آميز در پيوند با اعدام افغان ها در ايران خوانده شده، اعتراض كرده است.
به گزارش راديوي دولتي ايران، مقامات وزارت امور خارجه ي اين كشور "تحرکات اخیر در برابر ایران در افغانستان را «مشکوک» دانسته و نسبت به آنچه اظهارات غیرسازنده ي برخی مسوولان افغان خوانده شده و به باور آنان با استناد به اخبار بنگاه های دروغ پراکنی صورت گرفته، ابراز نگرانی کرده اند.
رسانه هاي داخلي ايران خبر هاي اخير در پيوند با اعدام محكومان افغاني از سوي مطبوعات افغانستان را اغراق آمیز،جعلی و بی پایه خوانده و بدون اين كه از فرد يا نهاد مشخصي نام ببرند، برخي از مقامات حكومتي افغان را به اظهارات غير مسوولانه در برابر جمهوري اسلامي ايران متهم كرده اند.
اين در حالي است كه از يك طرف كميسارياي عالي سازمان ملل متحد نيز نسبت بر سوزاندن خانه هاي پناهجويان افغان در ايران و گونه هاي ديگري از بدرفتاري كه به اين تازه گي ها در ايران با اين مهاجران مي شود به شدت ابراز نگراني كرده و ادعا هاي مربوط به خريد و فروش اعضاي بدن اعدام شده گان افغان در بيمارستان هاي ايران و مرده پولي گرفتن مسوولان نهاد هاي عدلي و امنيتي اين كشور از وابسته گان شهروندان اعدام شده ي افغان دوام سرپوش نهادن بر روي اين همه قلدر منشي و جنايت هاي ضد بشري را از وراي دست فشردن هاي ديپلوماتيك مقامات دوكشور با دشواري هاي فزاينده يي روبرو كرده است.
از سوي ديگر در حالي كه شاهدان عيني و نمايندگان مردم در ولايت هاي مرزي افغانستان و ايران از تحويل دهي جسد هاي حدود 50 تن از افغان هايي كه بر خلاف توافقات قبلي ميان دولت هاي دوكشور اعدام شده اند، سخن گفته اند، دستگاه ديپلوماسي منفعل و ناكاره ي افغانستان به اطلاعات رسمي و فرمايشي سفير ايران در كابل بسنده كرده و تنها اعدام 6 تن از افغان ها در پيوند با جرايم سنگين مرتبط با قاچاق مواد مخدر را تاييد كرد و مقامات امنيتي و قضايي ايران اعتراضات گسترده در مورد بدرفتاري هاي نهاد هاي حكومتي اين كشور با مهاجران افغان را با اتهامات و فراكني هاي معمول در توالي زد و بند هاي سياسي خويش در منطقه پاسخ داده و از ارايه ي اندك ترين معلومات در مورد آنچه جنجال رسانه يي موجود در افغانستان در برابر ايران خوانده شده خود داري كرده اند.
به اين صورت به نظر مي رسد كه قاعده هاي بازي در سياست هاي كشور هاي منطقه به ويژه همسايه گان افغانستان دستخوش تغييرات غير قابل پيش بيني شده است كه اگر دستگاه ديپلوماسي افغانستان انفعال و بي خاصيتي كه تا اكنون پيشه كرده است را دنبال كند و تنش روابط ميان دولت افغانستان و ايالات متحده ي امريكا ادامه يابد، نه تنها حتك حرمت و ناديده گرفتن حقوق بشري افغان ها توسط كشور هاي همسايه ادامه خواهد يافت، بلكه با بر هم خوردن توازن ديپلماتيك كابل با پايتخت هاي همسايه، افغانستان به صفت كشوري كه به محراق توجه قدرت هاي دنيا تبديل شده است- با سرنوشت شوم طرد نيز رو برو خواهد بود.
هر چند اين تفسير به ظاهر غير منطقي به نظر مي رسد، چون منطق سياسي حكم مي كند كه سردي روابط با امريكا منجر به گرمي روابط افغانستان با دشمنان كينه توز اين كشور در منطقه مي شود.
اين مسئله را از اين منظر نيز مي توان به ارزيابي نشست كه كدام اعتماد ضمانت اين را مي كند كه تمامي كشورهاي ذينفود و ذيعلاقه از جمله دوستان و دشمنان منطقه يي و جهاني امريكا منافع خود را در متزلزل شدن و يا حتا فروپاشي نظام كنوني افغانستان، جستجو نمي كنند؟
زيرا نظام كنوني كشور طي هشت سال گذشته نتوانسته است اعتماد هيچ كشوري را به عنوان همسايه خوب و يا هم متحد استراتي‍ژيك به دست بياورد. اگر بر اين فرض جايگاه بودن و نبودن نظام كنوني را نزد كشورهاي طمع ورز داراي منافع در جغرافياي بحران را ارزيابي كنيم، نتيجه اي كه بدست مي آيد همين گزينه است.

۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۴, سه‌شنبه

جوانان افغان؛ تابو شكناني كه بهشت فردا را به جهنم امروز فرا مي خوانند‌

جوانان آينده سازان كشور اند، جوانان بايد از انحرافات اخلاقي بدور نگه داشته شوند،‌ جوانان بايد از سياست ورزي پرهيز كنند، جوانان همواره و هميشه بايد براي قرباني دادن به كشور، مردم، دين،‌ اعتقادات و ارزش هاي سرزمين شان آماده گي داشته باشند، جوانان در برابر مردم و سرنوشت شان مسوول اند، جوانان بايد انسجام داده شوند،‌ جوانان منحرف شده اند و ...
هرگاه در افغانستان بزرگي بخواهد در مورد جوانان سخن بگويد، با يكي از جمله هاي بالا لب به سخن گفتن مي گشايد،‌ يا هم براي آنان توصيه هايي مي فرمايد كه بي ارتباط با مفهوم اين جمله ها نمي باشد.
در اين كشور اگرچه به توانايي هاي بالقوه ي جوانان در سطح جامعه باورمندي ويژه يي وجود دارد، اما در اساس "جواني" مفهومي مترادف با خامي، ناپخته گي، نوعي بنياد گرايي، احساساتي بودن و حتا ديوانه گي است، كه اين ويژه گي هاي منتسب به جوانان در چهار دهه ي گذشته جوانان را بزرگ ترين بخش قربانيان منازعات مسلحانه در افغانستان ساخته است.
نگاه گذرايي به تحولات چهاردهه ي پسين به اين حقيقت اشاره ي گيج كننده يي دارد كه كشاندن جوانان به ميدان هاي جنگ با استفاده از شعار هاي ايديولوژيك از اثرگزار ترين كارويژه هاي جريان ها و طرف هاي درگير در افغانستان بوده و بازده اصلي مبارزات، جان فشاني ها و فداكاري هاي جوانان نيز نصيب افراد و دسته هايي شده كه بلد بوده اند، چگونه از احساسات جوانان استفاده نموده و آنان را بسان هيزم تنور داغ جنگ ها و منازعات سي و چند ساله مورد استفاده قرار دهند.اين هم واقعيت غير قابل انكاري است كه بسياري از افرادي كه امروزه چرخه هاي قدرت، سياست و ثروت را در افغانستان در اختيار دارند، در سال هاي نخست منازعه در افغانستان جوانان بي تجربه و خون گرمي بودند كه در سايه ي سنگين شعار هاي فريبنده ي جريان هاي چپ و راست، شماري از آنان داعيه ي به كرسي نشاندن تفكر سوسيال اتنرناسيوناليزم شوروي پيشين از طريق راه اندازي انقلاب شبه كارگري"شكست ناپذير" را در سر مي پروراندند و شماري ديگر هم آنگاه كه پيشگامان نهضت اسلامي در شماري از مساجد كابل اعلام كردند: "اسلام در خطر است"، شيشه ي ناموس عالم در بغل گرفتند و در زمان هجوم ارتش سرخ به افغانستان هم سكان داران اصلي مقاومت در برابر اين نيروي تا دندان مسلح شوروي بودند.
هنگامي هم كه در تداوم جوان كشي جناح هاي قدرت "طالبان" به ميدان آمدند،‌ گفتمان مسلط در بازي هاي خونين قدرت، عصبيت هاي قومي و مذهبي بود و در حالي كه همسايه گان افغانستان براي ساخت جنگ افزار هاي اتومي و تبديل شدن به غول هاي اقتصادي منطقه آمادگي مي گرفتند،‌ درافغانستان جهاد گران مدعي نجات كشور از با سرمايه و نفوذ سياسي– مذهبي همين كشور ها براي دفاع از "دستاورد هاي جهاد" به جان هم افتاده بودند و دسته هايي از جوانان بيكار، نا آگاه و بي خبر از اغراض شوم و شيطاني سردسته هاي محترم و مقدس گروه هاي قدرت طلب هم براي تطميع و تخويف و تهييج به فراواني وجود داشت، اما شيوه ها و روش هاي قرباني كردن آنان تفاوت هايي را به خود پذيرفته بود،‌ زيرا هنگامي كه به صحنه هاي داغ نبرد مي رفتند، حتا براي اين پرسش كه براي چه مي جنگند، پاسخي نداشتند.
هنگامي كه سازمان هاي استخباراتي منطقه در صدد ايجاد گروه طالبان برآمدند،‌ در آغاز استفاده از احساسات جوانان فقير و نا آگاه قبايل جنوب و جنوب غرب كشور با برانگيختن عصبيت هاي قبيله يي و اعتقادات بسته ي مذهبي را به عنوان بهترين و موثر ترين ابزار اعمال سلطه ي جهنمي اين گروه بر بخش هاي وسيعي از افغانستان مورد توجه قرار دادند و در سراسر مدتي كه طالبان بر افغانستان حاكميت داشتند، نه تنها جوانان قربانيان اصلي نبرد ميان طالبان و مخالفان آنان بودند، بلكه حتا در ساحات تحت تسلط اين گروه، حتا تبارز دادن خلق و خوي جواني كه از ويژه گي هاي فطري و غير قابل انكار سنين جواني است، جرم پنداشته مي شد و چه بسا از جواناني كه در محضر عام مردم شلاق ها خوردند، تيرباران شدند، دست و پاي شان بريده شد تا مايه ي "عبرت" كساني كه نشانه هايي از مخالفت با سازواره هاي حاكميت طالباني در سيما و حتا ذهن و ضمير آنان پديدار مي بود، شوند و هزاران تن آنان نيز به هدف رهايي از سلطه ي جهنمي اما تقدس مآبانه ي طالبان، راهي كشور هاي خارجي شدند، تحقير و توهين هاي مردم و نيرو هاي امنيتي كشور هاي همسايه روح آزاده ي آنان را پژمرد، خوراك كوسه ماهي هاي اوقيانوس ها شدند و...
در هشت سال و اندي كه از آغاز روند جديد در كشور مي گذرد، با وجود چالش ها و دشواري هاي زيادي كه جوانان با آن روبرو بوده اند و بحران هويتي كه تحولات سياسي – اجتماعي خالي از پشتوانه هاي ارزشي در درون ساختار به شدت عقب مانده و سنتي جامعه ي افغاني در اين چالش ها مزيد بر علت هاي ديگر پنداشته شده مي تواند، بسياري از جوانان افغانستان وضعيت بهتري نسبت به گذشته داشته اند و در حالي كه نشانه هاي رشد و بالنده گي آنان در عرصه هاي مختلف به ويژه آموزش علوم و دانش هاي نوين و در مجموع استفاده ي بهينه از فرصت ها و زمينه هاي اندكي كه در اختيار آنان گذاشته شده در حال پديدار شدن است،‌ از يك طرف دولت ديوان سالار و پير پرست افغانستان نتوانسته برنامه هاي دقيق و منسجم دستكم در راستاي به كار گيري توانايي ها و ظرفيت هاي آنبخش از جوانان كه در اين مدت دانش و تجربه اندوخته اند، تدوين و اجرا نمايد، و از جانب ديگر روحيه ي جوان ستيزي كه از گذشته ها در ساختار اجتماعي افغانستان نهادينه شده زمينه هاي تبارز ابتكار و خلاقيت جوانان را محدود نگه داشته است. به گونه يي كه اگر در برخي از عرصه ها بسان رسانه ها، موسيقي، فناوري هاي معلوماتي و ديگر زمينه ها توانايي هاي بالقوه ي آنان به فعليت درآمده با بي مهري،‌ حسادت،‌ ناديده انگاري، بزرگ تر ها در سطح خانواده، اجتماع،‌ دولت و جريان هاي سياسي – مذهبي روبرو بوده اند.
بي برنامه گي دولت افغانستان در عرصه هاي همه گاني سازي آموزش، فناوري هاي ارتباطي، كار و اشتغال، تامين عدالت و بهره مندي شهروندان از حقوق بشري شان، بيش ترين آسيب را بالاي نسل جوان كشور وارد كرده و تنور سربازگيري شورشيان مسلح، سازمان هاي استخباراني منطقه و دسته هاي طماع و فرصت طلب ايديولوژيك كه از داخل و بيرون بجان نيمه جان دموكراسي در افغانستان افتاده اند، از اين نسل سرگردان را همچنان گرم نگه داشته است.
عبارت هاي بسان "تهاجم فرهنگي" و لزوم بيداري جوانان در برابر اين تهاجم كه آنهم بيش تر در قالب مناسبات و زد و بند هاي ايديولوژيك و ديدگاه هاي منفعت آميز گروه هاي منزلتي برخاسته از متن بحران تفسير و تعبير مي شود، جلوگيري از فعاليت سياسي جوانان و گسسته شدن ذهنيت و افكار جوانان از ارزش گونه هاي سنتي و واپس گرايانه كه در سه دهه ي گذشته به عنوان بخشي از عوامل انگيزش جوانان در جانب داري يا مخالفت با طرف هاي منازعه به كار گرفته شده اند، از دل مشغولي هاي شماري از بلند پايه گان نظام و آنان دسته از رهبران سياسي – مذهبي كه از همين رهگذر ها كسب قدرت، شهرت و ثروت كرده اند، مي باشد.
اما با اين همه تغييراتي كه در افغانستان رونما گرديده و سخن از پيشرفت هاي فزاينده در عرصه هاي مختلف حيات اجتماعي مردم است، هيچ كس به پرسش هايي از اين دست پاسخ نداده كه چرا و چگونه جوانان افغانستان شكار حيله ها و نيرنگ هاي گروه هاي هراس افگني مي شوند؟ آيا مي شود به مشكلات جوان مسلمان افغانستاني، شرقي جهان سومي كه در قرن بيست و يك زندگي مي كند، با فرمول هاي سياسي – ايديولوژيك و راه كار هاي منبعث از ذهنيت هاي قبيله يي قرون وسطايي رسيده گي كرد؟
آيا آنچه دولت در راستاي پاسخ گفتن به نياز هاي فزيكي، رواني و اجتماعي جوانان انجام ميدهد در حدي است كه بتوان آن را مداوا و مرحمي بر روي اين همه زخمي كه بزرگ تر هاي پرغرور و با صلابت در عرصه ي رزم و پيكار اما بي ابتكار، ناكاره و ناتوان در امر اعمار صلح و ايجاد اندك ترين و كوچك ترين زيرساخت هاي يك زندگي متوسط براي آيندگان شان بر پيكر دردمند سرزمين شان وارد آورده اند، تلقي كرد؟ آيا بهتر نيست تا به جاي اين همه تلاش و جانفشاني كه بزرگان واجب الاحترام نظام براي نگهداشت ثروت و قدرت بدست آمده از قرباني هاي بيدريغ جوانان افغانستان در دهه هاي بحران، اندك فرصت هاي به جوانان نيز داده شود تا توانايي هاي شان براي بازكردن اين همه گره كور در تعاملات سياسي كشور كه در نتيجه ي سياست بازي هاي قدرتمندان و مدعيان قدرت در افغانستان در هشت سال گذشته پديد آمده است را محك بزنند؟ اگر ترس از اشتباه جوانان در نتيجه ي خامي و ناپخته گي قابل توجيه باشد، سياست مداران مقدس و كاركشته يي كه با ادعاي پخته گي و فراست افغانستان را دوباره به سمت بحران، نا امني و بي ثباتي غير قابل تصوري رهبري مي كنند، با چه منطقي قابل توجيه است.
اندك روزنه هاي باقي مانده براي گزار از بحران كنوني افغانستان روز تا روز به تاريكي مي گرايد و در آيينه ي كارنامه هاي اين عالي جنابان" پير و كهن سال" اميدي براي ساخته شدن "افغانستان آباد و سربلند" قابل تصور نيست.
31 فروردين 88


در آيينه ي تعويق برگزاري جرگه ي صلح

ریچارد هولبروک نماينده ي ويژه ي ايالات متحده ي امريكا در امور افغانستان به تازه گي گفته است، با وجود اين که رسانه ها از تیره گی روابط غرب و افغانستان پس از بیانات تند کرزی در خصوص مداخلات کشور های غربی در امور داخلی افغانستان مطالبي را به نشر سپردند، اما کشورهای غربی ازجمله ایالات متحده امریکا باحکومت رییس جمهور کرزی و مردم افغانستان متحد و هم پیمان خواهند بود.
هالبروک با اذعان به اين كه برگزاري جرگه ي مشورتي صلح تا زمان برگشت رييس جمهور كرزي از ايالات متحده ي امريكا به تعويق افتاده، سفر قريب الوقوع کرزی به امریکا را نشانه ي روابط منظم و استراتیژک ميان دو کشور تلقي كرده است .
اين درحالی است که مهلت شش ماهه يي كه پس از اداي سوگند حامد كرزي به عنوان نامزد پيروز انتخابات رسواي 29 اسد سال گذشته، حكومت ايالات متحده ي امريكا براي برداشتن گام هاي موثر توسط دولت افغانستان در راستاي مبارزه با فساد اداري و برگرداندن اعتماد مردم افغانستان به روند جاري در كشور شان داده بود، در اواسط ماه مي به پايان مي رسد و باراك اوباما نيز در سفر چندساعته ي اخير خود به افغانستان اين موضوع را به حامد كرزي گوشزد كرده كه برنامه ي سفر كرزي به ايالات متحده كه دقيقا هنگام پايان اين مهلت شش ماهه طراحي شده است، با وي روي برنامه هاي آينده در افغانستان گفتگو هاي جدي خواهند داشت.
ايالات متحده ي امريكا ظاهرا در حالي در پي از ميان برداشتن تنش هاي به وجود آمده ميان كابل- واشگتن بر آمده كه به نظر مي رسد حامد كرزي در صدد تحكيم پايه هاي داخلي قدرت خويش از رهگذر تعقيب روش هاي صلح خواهانه به هر صورت و به هر قميت ممكن برغم نگراني هايي كه ايالات متحده ي امريكا و غرب در پيوند با نحوه ي انجام گفتگو هاي صلح با سردسته هاي شورشيان توسط دولت افغانستان دارند، برآمده است.
همچنان با توجه به سخنان اخير مقامات حكومت پاكستان در اين مورد و تحركاتي كه از سوي سازمان جاسوسي اين كشور در مراوده با دسته هاي شورشي صورت گرفته به نظر مي رسد كه پاكستان نيز از اين روند نا خشنود است و از ميان برداشتن اين مانع از سر راه روند صلح حامد كرزي نيز كار ساده يي به نظر نمي رسد.
در حالي كه نزديكان رييس جمهور كرزي فعاليت تبليغاتي گسترده يي را براي جلب حمايت مردم از برگزاري آنچه جرگه ي مشورتي صلح خوانده مي شود، راه اندازي نموده اند، ريچارد هالبروك به تعويق افتادن اين جرگه را تا پس از بازگشت رييس جمهور كرزي از امريكا اعلان كرد و گفت كه احتمالآ شماري از سردسته هاي شورشيان نيز در اين جرگه شركت خواهند كرد.
اگرچه از نظر زماني بين سفر حامد كرزي و برگزاري جرگه ي صلح فاصله ي چنداني وجود نداشته است اما به نظر مي رسد كه مسايل و موضوعات ديگري نيز دست اندركار بوده است، زيرا اگر كرزي بتواند پشتيباني شركت كنندگان در اين جرگه را نسبت به طرح صلح نه چندان شفاف خود بدست بياورد، با توجه به چراغ سبز هايي كه از سوي سردسته هاي شورشيان، ملا عمر و گلبدين حكمتيار پس از اظهارات غرب ستيزانه ي كرزي از خود بروز داده اند، بر قراري ثبات و امنيت در افغانستان از اين رهگذر محتمل تر به نظر مي رسد و اين موضوعي نيست كه دستكم با توجه به نشانه هايي كه از مهار ناپذيري نظام ايران در منطقه پديدار شده است و تحولاتي كه در معادلات سياسي به نفع قدرت هاي منطقه يي در حال شكل گيري است،‌ با منافع ايالات متحده،‌ غرب و پاكستان در افغانستان سازگاري داشته باشد و از سوي ديگر بي مبالاتي هاي كرزي در برابر كشور هاي غربي، با وجود دست فشردن هاي ديپلوماتيك اين پيام را به همپيمانان استراتيژيك روند جاري در اين كشور به ايالات متحده ي امريكا داده است كه رييس جمهور كرزي شريك قابل اعتمادي براي آنان نيست.

اكنون به نظر مي رسد كه مبحث روابط افغانستان با امريكا پا فراتر از قواعد معمول ديپلماتيك گذاشته و شكل راهبردي را به خود گرفته است. اما دشواري اين فرايند اين است كه در يك روابط راهبردي كه فاقد آميزه هاي قواعد معمول ديپملاتيك است هر دو جانب به يك ديگر به چشم دوستان نيازمند به جانب مقابل مي نگرند و تداوم اين روند آسيب هاي فراواني را به افغانستان در پي خواهد داشت، زيرا از اين منظر اين افغانستان است كه نيازمندي هاي بيشتر نسبت به امريكا دارد.