۱۳۹۰ بهمن ۱۱, سه‌شنبه

از رويا هاي شيرين 2001 تا كابوس هاي تلخ 2014

اين روز ها نگراني از آنچه پس از سال 2014 در افغانستان اتفاق خواهد افتاد، ورد زبان خاص و عام است. در ميان تمامي بازيگران عرصه سياست و قدرت افغانستان فقط ظاهرآ رييس جمهور كرزي از اين گونه نگراني ها باكي ندارد و به تازه گي در ديدار با مقام هاي غربي تلاش كرده، با تكيه به "دستاورد هاي ده سال زمامداري اش" در افغانستان نه تنها اين نگراني ها را جدي نينگارد، بلكه پيش از اين نيز وي و اطرافيانش افراد، گروه ها و سازمان هايي كه از بروز بحران ها در گونه هاي مختلف آن در افغانستان پسا سال 2014 سخن مي گويند، را به توطيه افگني و اغتشاش افكار عامه متهم كرده اند.

اما آيا دسته هاي سياسي، كارشناسان و حتا نهاد هاي پژوهشي بين المللي كه در پيوند با روند جاري در اين كشور و چالش هايي كه افغانستان به آن روبرو خواهد شد ديد انتقادي، پژوهشگرانه و در مواردي هم نگران كننده داشته و از بروز اين بحران ها ابراز نگراني مي كنند؛ تحليل درستي از اوضاع كنوني و تصوري نزدك به واقعيت از آنچه پس از خروج نيرو هاي جهاني از افغانستان در اين كشور رخ خواهد داد دارند، يا جناب رييس جمهوري كه ظاهرآ دنيا هم بيشتر به او و تحليل هاي جالب و متحورانه يي كه از پشت حصار هاي ارگ در مورد افغانستان ارايه مي فرمايند، گوش مي دهد؟

براستي اين نگراني ها تا چه حد جدي واقعي اند و اگر قرار بر اين باشد كه اوضاع به وخامتي كه اذعان مي شود، شكل بگيرد؛ در حال حاضر كه هنوز به باور بسياري ها فرصت باز انديشي و جبران بخشي از ناكاره گي ها و كاستي هاي ده سال گذشته وجود دارد تنها ابراز نگراني از وضعيت، كافي است؟

با آنكه سازمان هاي جاسوسي منطقه با استفاده از تيوري هاي توطيه در يك جنگ رواني فرسايشي هنوز هم مشغول تداعي و نهادينه سازي هرچه بيشتر اين ذهنيت در جامعه اند كه نيرو هاي غربي به منظور تاراج دارايي هاي زير زميني افغانستان، كنترول بازار هاي اقتصادي و شاهرگ هاي تجارتي منطقه و مهم تر از همه نابود سازي ارزش هاي ديني و اعتقادي مردم افغانستان به اين بخش از دنيا لشكر كشي نموده اند و به اين زودي ها منطقه را ترك نخواهند گفت؛ اما واقعيت هاي موجود در منطقه تصويري ديگرگونه يي از طرز ديد جهانيان به ويژه ايالات متحده امريكا و ديگر هم پيمانان اين كشور در ناتو و ايتلاف جهاني ضد تروريزم كه در افغانستان حضور نظامي دارند، ارايه مي دارد. و آن اين كه در يك كلام "خروج از جغرافياي بحران" به عنوان يكي از كليدي ترين اهداف اين كشور ها در حال حاضر تقريبآ به قطعيت رسيده است.

به نظر مي رسد كه ايجاد نوعي ثبات اگر هم به بهاي زير پاگذاشتن تمامي يا بخش بزرگي از ارزش هايي كه در ده سال گذشته پاسداري و تلاش در راستاي نهادينه گي آن ها در افغانستان شعار داده مي شد، تمام شود، موضوعي است كه تقريبآ تمامي طرف هاي منازعه افغانستان به آن قانع شده اند و نيرو هاي بين المللي در تلاش اند تا با تكميل شكليات روند انتقال مسووليت هاي امنيتي به نيرو هاي مسلح افغاني و گرد آوردن بخش هايي از دسته هاي شورشي در زير چتر دولت افغانستان به هر صورت و به هر قميت ممكن تا سال 2014ميلادي، عطاي پروژه افغانستان را به لقايش بخشيده، سربازان شان را به خانه فرابخوانند و پيشاپيش نيز نشانه هايي از اين كه افغانستان يكبار ديگر به صحنه رقايت هاي كشور هاي منطقه تبديل شود نيز در حال پديدار شدن است.

واكنش تند و بجاي فرانسه نسبت به تيرباران شدن سربازان اين كشور كه چندي پيش از سوي يك سرباز اردوي افغانستان در ولايت كاپيسا اتفاق افتاد و رويداد هاي پس از آن، ناپايداري و آسيب پذيري دوام حضور نيرو هاي بين المللي در افغانستان را به گونه ي آشكاري به نمايش گذاشت. از سويي هم مذاكرات شتاب زده اما چند جانبه و چند سويه و در واقع بدون قيد و شرطي كه با دسته ها و سردسته هاي شورشي از سوي ايالات متحده امريكا در قطر راه اندازي شده و بر مبناي برخي گزارش ها به زودي هم از جانب دولت افغانستان در عربستان سعودي آغاز خواهد شد، از بالا رفتن قدرت مانور دسته هاي شورشي تا بدان حد كه رسيدن به نوعي سازش و توافق فقط با كوتاه آمدن جامعه جهاني و دولت افغانستان از شعار هاي كلاني كه تا اكنون مطرح مي كرده اند، امكان پذير باشد، حكايت دارد.

آقاي كرزي به همين تازه گي و در سفر اروپايي اش از كنترول 50 درصد از خاك افغانستان توسط نيرو هاي امنيتي داخلي پس از انتقال مسووليت هاي امنيتي به افغان ها سخن گفته و اشرف غني احمدزي رييس برنامه روند انتقال هم هنگام تسليم دهي بيرق افغانستان به سربازان اردوي ملي در هر ولايت با جيغ كشيدن شعارهاي تصنعي، وعده هاي چرب و نرمي به منظور تجهيز و تقويت نيرو هاي امنيتي افغان و راه اندازي برنامه هاي توسعه يي در اين مناطق ميدهد و مسوولان امنيتي محلي نيز با عوام فريبانه ترين شكل ممكن از توانايي هاي شان در كار پذيرش مسووليت هاي امنيتي سخن مي گويند. اما اظهارات غير رسمي مسوولان محلي و مردم در بسياري از بخش هايي كه روند انتقال در آن ها عملي شده و افزايش سرسام آور و نگران كننده ي بي باوري مردم نسبت به دولت در اين مناطق از ميان تهي بودن بسياري از گلوپاره كردن هاي مسوولان دولتي در اين زمينه ها حكايت دارد.

در نشست ليسبون در نوامبر سال 2010 كه در آن خروج نيرو هاي جهاني از افغانستان تا سال 2014 زمانبندي شد، پس از ارزيابي هاي "كارشناسانه" و تثبيت نياز هاي امنيتي افغانستان، ايجاد اردوي 352 هزار نفري تا هنگام تكميل روند خروج نظاميان بين المللي از افغانستان در سال 2014 ميلادي از سوي كشور هاي عضو ناتو به تصويب رسيد و حامد كرزي نيز كه بي صبرانه پايان يافتن مزاحمت هاي خارجي فراراه تاختن توسن مهار ناپذير قدرت خود در ملك خداداد افغانستان را انتظار مي كشيد، نشست ليسبون و موافقت نامه منبعث از آن را بزرگترين دستاورد افغانستان عنوان كرد.

هنگامي كه به تازه گي دبيركل ناتو با اشاره به بحران اقتصادي در اروپا و امريكا از عدم توانايي كشور هاي عضو ناتو در تموبل سقف پيش بيني شده 352 هزار تن در نشست ليسبون براي اردوي افغانستان و ناتواني دولت افغانستان براي نگهداري اين تعداد نيروي نظامي در دراز مدت احتمال كاهش نزديك 100 هزار تن از اين شمار براي اردوي افغانستان را مطرح كرد، در دستگاه قدرت افغانستان هيچكس آن را جدي نگرفت و تنها يكتن از مسوولان وزارت دفاع سخنان دبيركل ناتو را نظر شخصي او عنوان كرد، كه اين موضوع نبود ديدگاه و ژرفاي تحليل در پيوند با امنيت افغانستان در ذهن و ضمير بلند پايه گان را به گونه ي آشكاري به نمايش گذاشت، اما ظاهرآ براي رسانه ها هم اين موضوع جالب توجه نيفتاد.

در بعد اقتصادي و اجتماعي هم به نظر مي رسد، حتا نگراني هاي مطرح شده از بروز بحران در اين عرصه ها از عمق و پهناي لازم برخوردار نبوده و ژرفناي آسيبي كه ممكن است از اين رهگذر به كليت روند جاري در كشور برسد را خاطر نشان نكرده است. چه اين كه بي برنامه گي دولت و جامعه جهاني در اين زمينه ها در ده سال گذشته بسياري از فرصت ها و زمينه هاي اجتماعي براي همسو سازي افكار عامه با روند سياسي جاري و به تبع آن نهادينه گي دموكراسي و ارزش هاي نوين بشري در كشور را در اختيار دسته هاي شورشي و آناني كه در چسپيدن به اعتقادات مردم و استفاده از ذهنيت هاي واپس گرايانه و ساختامند سنتي در جامعه در بيش تر از سه دهه گذشته به خبره گي تقدس مآبانه يي دست يافته اند، قرار داده است.

در حال حاضر در بسياري از ولايت هايي كه روند انتقال مسووليت هاي امنيتي نيز در آن ها عملي شده يا در حال عملي شدن است، باج دهي به تفكرات تندروانه و طالباني كه به عنوان يك راهكار عوام گرايانه از سوي مقام هاي حكومتي در رده هاي مختلف آن براي تضمين يا حداقل تداوم بقاي شان در سمت هاي مختلف دولتي به كار گرفته مي شود، عرصه را براي افراد و دسته هايي كه در صدد تغيير ذهنيت مردم و ترويج ارزش هاي نو در جامعه اند تنگ تر كرده و وضعيتي را بار آورده كه طالبان/ هراس افگنان به ويژه در بخش هاي جنوبي و جنوب غربي كشور حد اكثر استفاده را برده و افكار بخشي از شهروندان فقير و ناآگاه و داراي ذهنيت هاي بسته و سنتي در اين مناطق را به خود يا حد اقل تفكرات تندروانه شان همنوا سازند و خلاصه اين كه در بسياري از مناطقي كه در شهر ها بيرق افغانستان به نهاد هاي حكومتي سپرده مي شود، در روستا هاي آن يا طالبان/ هراس افگنان عملآ حكومت هاي سايه ايجاد كرده اند، يا هم ذهنيت حاكم بر اين بخش ها در اختيار هراس افگنان و تفكرات ايديولوژيك آنان است.

به اين صورت مي توان به اين نتيجه رسيد كه نه تنها نگراني هاي مطرح شده تا اكنون در مورد بروز بحران در گونه هاي مختلف آن در افغانستان پسا حضور نظاميان بين المللي، موضوعيت دارند؛ بلكه اين نگراني كه كابوس هاي تلخ راه خود را از لايه هاي زيرين و مياني جامعه، به ذهنيت هاي بيباك، محافظه كار بلندپايه گان واجب الاحترام كه اكنون به مدعيان بلامنازع قدرت و ثروت افغانستان تبديل شده اند، باز نكرده و آنان را به بازنگري در سياست ها و برنامه هاي فردمحورانه ي شان وادار نكند؛ نه تنها امكان تكرار تجربه هاي تلخ و اسف بار دهه هاي گذشته در اين سرزمين وجود دارد، بلكه پيامد هاي ناگوار از دست رفتن فرصت هاي بي بديل ده ساله براي گذار از بحران به سوي خلق فرايند هاي ثبات محور، در نتيجه ي رويكرد هاي ناسنجيده و ندانم كاري ها و روزمره گي هايي كه سياست پيشه گان پر ادعا، مهم و محترم اما ناتوان و بي ابتكار كه در اين مدت مردم را با استفاده از شگرد هاي دوران بحران به گروگان گرفته اند، مصيبت هاي بيشمار ديگر را بر شانه هاي نحيف و ناتوان اين سرزمين تحميل خواهد كرد.

۱۳۹۰ دی ۲۷, سه‌شنبه

سايه روشن هاي روند صلح و فرصت هاي بي نظير براي شورشيان

افغانستان سرزميني كه هم مي شود در آن گپ دو پهلو زد و هم عمل دوپهلو انجام داد.

طالبان با در پاسخ به خوشبيني هايي كه در پيوند با مذاكرات اين گروه با امريكايي ها در قطر از افزايش تلاش هاي سياسي شان براي رسيدن به يك تفاهم با حامعه جهاني سخن گفته اما به صراحت اذعان داشته اند كه تفاهم به معناي خاتمه بخشيدن به "جهاد" يا هم پذيرفتن قانون اساسي افغانستان نيست.

همزمان، گروه شورشي حزب اسلامي نيز همزمان با اين كه به نبرد مسلحانه با نيرو هاي خارجي و افغان ادامه مي دهد، هرچندگاه يكبار هيآت هايي به كابل مي فرستد، طرح هايي براي آنچه خروج از بنبست مي خواند ارايه ميدارد و به تازه گي هم گلبدين حكمتيار رهبر اين گروه شورشي خواستار انجام گفتگو هاي معنا دار با طرف هاي درگير در منازعه افغانستان شده است.

كاخ رياست جمهوري آغاز مذاكرات با شورشيان را با برقراري آتش بس بين طرف هاي درگير مشروط كرد، منتقدان با توجه به واقعيت هاي موجود در كشور اين رويكرد را به مثابه سپردن شماري از ولايت هاي جنوبي، جنوب شرقي و جنوب غربي كشور به تلقي كردند و طالبان نيز پيشاپيش و در واكنشي دو سويه هم به سفر شماري از چهره هاي اپوزسيون سياسي نظام به برلين و مباحث مرتبط با اين نشست و هم اين موضوع اذعان كرده اند كه آنان به چيزي كم تر از تاسيس امارت اسلامي بر سرتاسر قلمرو افغانستان قانع نيستند.

اكنون مارك گروسمن نماينده ويژه ايالات متحده امريكا به منطقه آمده تا زنگار هاي افتاده بر سيماي پر چين و چروك روند صلح و مذاكره با شورشيان از وراي كرنش هاي واگرايانه و حقارت آميز رييس جمهور كرزي در پيوند با اين روند را بزدايد.

اگرچه نتايج مذاكرات قطر و اين كه آيا در اصل تا اكنون مذاكراتي انجام شده است يا خير آشكار نيست اما رويكرد هاي طرف هاي درگير و جريان هاي سياسي در اين مورد درخور تآمل است.

طالبان ظاهرآ از برج هاي عاجي كه براي خود ساخته اند، پايين آمده و همزمان با اين كه به ترور و كشتار مردم زير نام "جهاد" در مقابل نيرو هاي خارجي ادامه ميدهند براي شركت در اين گفتگو ها ابراز آماده گي كرده اند، حزب اسلامي

گلبدين حكمتيار نيز بسان دوران جنگ هاي داخلي كه حتا هنگامي كه رهبري اين گروه با سران دولت مجاهدين سرگرم مذاكره مي بود، از راكت پراگني بالاي مردم كابل دريغ نمي كرد؛ اگرچه به باور بسياري از آگاهان مسايل سياسي كشور، بسياري از ابزار ها و زمينه هاي سخت افزاري سخن گفتن از نشاني يك جريان اثرگزار نظامي را از دست داده است، چهره ي چندپهلوي سنتي خود را آشكار تر كرده در كنار تاكيد نمادين بر ادامه نبرد مسلحانه با نيرو هاي خارجي و افغان؛ گاهي به منظور پايان دادن به "بحران و نا امني" در كشور طرح ارايه مي كند، گاهي به گونه ي شتاب زده به كابل هيآت اعزام مي كند و زماني هم براي انجام "گفتگو هاي معنادار با حكومت كابل" ابراز آماده گي مي كند.

از سوي ديگر با بيشتر شدن احتمال سازش ميان حكومت و طالبان، فعالان سياسي كه خاستگاه اجتماعي شان به حوزه ضد طالباني برمي گردد، راه خود را به گفتمان سياسي كشور باز كرده و نشست برلين پس از همايش بزرگ عدالت خواهي كه در 15 ثور امسال با اشتراك هزاران تن در كابل برگزار شد، اين پيام را به جهانيان و ديگر بازيگران روند سياسي جاري در كشور داد كه بحران جاري در افغانستان ابعاد ديگري نيز دارد با آنكه در ظاهر نظام سياسي كنوني افغانستان به شركت سهامي شبيه است كه بسياري از سردسته ها و فرماندهان تنظيم هاي جهادي پيشين در آن حضور دارند اما فراموشي جريان هاي و مجموعه هاي بشري كه حساب هاي تسويه ناشده يي با طالبان و ديگر دسته هاي شورشي در افغانستان دارند مي تواند چالش هاي بزرگي را حتا فراراه تامين ثبات از وراي گفتگو هاي صلح با سردسته هاي شورشيان ايجاد نمايد.

تمامي انرژي و توانايي ها و ظرفيت هاي دولت افغانستان و شوراي عالي صلح اما، فقط در راستاي جلوگيري از به حاشيه رانده شدن هرچه بيشتر و "تثبيت مالكيت افغان ها" بر روند صلح بسيج شده چه اينكه به نظر مي رسد، سفر نماينده ويژه ايالات متحده امريكا در امور افغانستان و پاكستان نيز به منظور احترام گذاشتن به "مالكيت نمادين" دولت افغانستان بر روند صلح و از ميان برداشتن ابهام هاي موجود در اين زمينه كه حتا در مواردي تناقض گويي هاي شماري از دست اندركاران پروژه صلح دولت افغانستان را نيز سبب شده است، انجام مي شود.

به هر حال اگرچه الزاميت ها و مجبوريت هاي دولت ايالات متحده امريكا در پيوند با پيشبرد روند صلح با شورشيان افغاني حتا به بهاي از دست رفتن بخشي از دستاورد هاي ده سال پسين قابل درك است اما آنچه در اين ميان قابل تامل است اين كه شورشيان در سايه ي بي برنامه گي و ضعف دولت افغانستان فرصت هاي بينظيري را بدست آورده اند كه از يكسو در روند گفتگو هاي صلح چانه زني نمايند و از جانب ديگر به انجام حمله هاي هراس افگنانه و كشتار مردم بيگناه ادامه دهند و نه تنها از اين كه در پيوند با جنايت هايي كه انجام داده اند، بسان ديگر جنايت كاران شامل در ساختار نظام افغانستان معافيت حاصل كنند، بلكه براي نهادينه كردن قدرت خود از وراي باج دهي بي محاباي دولت افغانستان و هم پيمانان جهاني آن به طرز ديدهاي ايديولوژيك و واپس گرايانه ي شان در آينده ي افغانستان هم به راحتي و بدون ترس از عدالت و آزادانه فعاليت كنند.

از قطر تا برلين


چهار شنبه, ۲۱ جدی ۱۳۹۰


"افغانستان؛ ۲۰۱۴، فرصت ها و چالش ها" عنوان نشستی بود که به روز های هفتم و هشتم جنوری ۲۰۱۲ از سوی موسسه امریکایی اسپن با اشتراک شماری از سناتوران امریکایی و برخی از چهره های سیاسی مخالف حکومت افغانستان در شهر برلین آلمان برگزار شده بود.

احمدضیا مسعود، حاجی محمد محقق، امرالله صالح، عبدالرشید دوستم شاخص ترین اپوزسیون سیاسی نظام کنونی بودند که به دعوت موسسه امریکایی (ASPEN) در این نشست شرکت داشته اند.

اگرچه گفته شده که داکتر عبدالله رییس ایتلاف ملی از شرکت در این نشست خودداری کرده اما نحوه گزینش اشتراک کننده گان به اضافه این که این افراد بدور از سیطره سیاسی تیم حاکم به این نشست فراخوانده شده و موضوع کلیدی در این نشست هم نقد نظام ریاستی که آقای کرزی از طرفداران پروپاقرص این نوع نظام می باشد، پیش داوری ها و گمانه زنی های منفی اندیشانه یی را در محافل سیاسی نزدیک به آقای کرزی بر انگیخنه است.

در اعلامیه هفت ماده یی که در پایان این نشست منتشر شده، نسبت به هدر رفتن نتیجه تلاش های مردم افغانستان و جامعه جهانی هشدار داده شده و با تاکید به این که نظام متمرکز قدرت در افغانستان باعث بروز فساد گسترده، فاصله گرفتن کتله های وسیع مردم از حکومت، کندی در روند توسعه اقتصادی، سوء استفاده و از قدرت، بی ثباتی روز افزون سیاسی شده و حاکمیت قانون را وسیعاٌ تحت الشعاع قرار داده است، آمدن تغییرات قانون اساسی به گونه یی که تغییر نظام از ریاستی به پارلمانی ممکن شود، درخواست شده است.

اشتراک کننده گان افغانی و امریکایی این نشست روند مذاکره با شورشیان را به این دلیل ناقص عنوان کرده اند که حوزه ضد طالبان و افغان های مخالف بینش طالبانی در آن حضور ندارند. و در روند جاری مذاکرات با طالبان فداکاری ها، قربانی ها و نگرانی مشروع آن بخش از افغانها را نادیده میگیرد که با بر انداختن رژیم طالبان به رنج و عذاب مردم افغانستان پایان داده اند.

امرالله صالح رییس پیشین اداره امنیت ملی که در این نشست اشتراک داشت گفت، آنان با تاکید به این اصل که حوزه عدالت خواهی و ضد طالبان در محاسبات بزرگ شامل نبوده و در روند مذاکره با طالبان دخیل نیستند. خواستار غور مجدد جامعه بین المللی در روند مذاکرات و گفتگو با طالبان شده اند.

با این حال واکنش های تند و منفی بافی های معطوف به این که برگزاری این نشست گامی بسوی ایجاد نظام فدرال به عنوان پیش زمینه ی تجزیه افغانستان قلمداد شده و اشتراک کننده گان آن به تلاش در جهت مخالف "منافع ملی و پاسداشت تمامیت ارضی کشور متهم شوند، در افغانستان کم نبوده اند به گونه ی نمونه رییس مرکز مطالعات منطقه یی این رویداد را نگران کننده خوانده و وزارت امور خارجه با انتشار اعلامیه یی با ابراز مخالفت با آنچه هر گونه اقدامات، اظهارات و جلساتی که در مغایرت با روحیه وحدت ملی و اصول مندرج قانون اساسی افغانستان باشد خوانده نوشته است: "در این زمینه دولت جمهوری اسلامی افغانستان نقش افراد و نهاد های خارجی را مداخله در امور داخلی مملکت تلقی نموده آن را تقبیح می نماید، و تصریح می دارد که چنین حرکت باید در آینده تکرار نگردد." اما شرکت کنندگان این نشست می گویند که هیچ موضوعی به اندازه حفظ وحدت و یکپارچه گی مردم و تمامیت ارضی افغانستان مورد تاکید قرار نگرفته است.

به هر حال و با توجه به تحولاتی که در نحوه رویکرد های همپیمانان افغانستان نسبت به نظام سیاسی و مدیریت داخلی بحران افغانستان به وجود آمده به نظر می رسد که روند به حاشیه رانده شدن و انزوای سیاسی تیم حاکم بر افغانستان سیر صعودی خود را می پیماید و این موضوع برای ایتلاف سیاسی که ده سال مدیریت بعد داخلی روند جاری افغانستان را تمثیل کرده، سخت نگران کننده است و واکنش های مهار گسیخته تر شاید هم محدود کننده تری را نیز باید از آن ها انتظار داشت.

صرف نظر از این که کدام جریان سیاسی چگونه دیدگاهی دارد نشانه های آمدن تغییرات بزرگ در روند سیاسی جاری در افغانستان و منطقه در حال پدیدار شدن است و بیم و امید های تازه تری در حال شکل گرفتن.

۱۳۹۰ دی ۱۳, سه‌شنبه

مذاكره با شورشيان؛ روزنه هاي بيم و اميد

همان گونه كه پيش بيني شده بود، به نظر مي رسد كه تلاش ها براي مذاكره با طالبان و ديگر دسته هاي شورشي به نقاط حساسي رسيده است. طالبان از ايجاد آنچه دفتر سياسي براي آنان در كشور قطر خوانده شده پشتيباني كرده اند و يك هيآت از حزب اسلامي گلبدين حكمتيار جهت انجام مذاكرات با دولت افغانستان و امريكايي ها به كابل آمده است.

ايجاد دفتر براي طالبان در قطر، انتقال شماري از زندانيان طالبان از خليج گوانتانامو به قطر جهت پيشبرد روند مذاكره و اين كه رييس جمهور كرزي از گفته هاي جوزف بايدن معاون رييس جمهوري ايالات متحده امريكا مبني بر اين كه طالبان "الزامآ" دشمنان ايالات متحده امريكا نيستند ابراز خرسندي كرده گفت كه "ما در مورد این خبر بسیار خوشحال هستیم که دیگر بهانه اذیت، درد و کشتن مردم افغانستان دور خواهد شد." از مهم ترين موضوعات مطرح در محافل سياسي و رسانه يي كشور در هفته هاي پسين بوده است اما رويكرد دوسويه طالبان به گونه يي كه از يك سو از ايجاد دفتر سياسي در قطر پشتيباني كرده اند و از جانب ديگر از توافقات تازه ميان طالبان افغاني و پاكستاني در پيوند با پايان دادن به بحران آفريني در پاكستان و تداوم "جهاد" در افغانستان خبر داده شده، به پيچيده گي وضعيت اشاره دارد.

گذشته از اين كه سخنان رييس جمهوري از نظر بار معنايي از بدبيني بي سرانجام و وارونه گي ديدگاه وي در پيوند با حضور نيرو هاي بين المللي و نبرد با هراس افگني حكايت دارد، كنش گري ها و واكنش هاي ديگر دسته هاي شورشي بسان حزب اسلامي گلبدين حكمتيار در اين مورد قابل تامل به نظر مي رسد.

در شرايطي كه برخي منابع از آغاز گفتگو ها ميان ايالات متحده امريكا و طالبان و حتا "پيشرفت ها" در اين روند سخن گفته اند و سخنگويان طالبان از ايجاد دفتر به اين گروه در قطر و انجام مذاكرات ميان آنان و ايالات متحده به نحوي استقبال كرده اند، از ورود هيآت حزب اسلامي به كابل آنهم جهت انجام مذاكره با "آمريكايي ها" نه الزامآ و فقط دولت افغانستان، خبر داده شده است.
بي بي سي از زبان هارون زرغون سخنگوي اين حزب نوشته است كه "طرف اصلي آنان آمريكايي ها هستند و بايد با آمريكايي با (افرادی که صلاحیت تصمیم گیری داشته باشند) صحبت شود."

اين سخنگوي گروه شورشي حزب اسلامي همچنان با يك بيان معنادار گفته است كه افراد، اشخاص و تنظیم هایی در کابل هستند که با حضور خارجی ها در افغانستان مخالف اند. او گفت که هیات حزب اسلامی، تلاش خواهد کرد تا با این گونه "تنظیم ها" به توافق برسد.

ورود هيآت حزب اسلامي به كابل، از دو جهت درخور تآمل است، يكي اين كه اين گروه شورشي در تلاش بيرون شدن از انزواي ناشي از مورد توجه قرار گرفتن طالبان از سوي ايالات متحده امريكا است و ديگر اين كه ميان اقدامات خشونت آميز شاخه هراس افگن اين حزب و فعاليت هاي "سياسي" كه ستون پنجم اين حزب در درون دستگاه قدرت و عوامل ايديولوژيك آن در تباني با ديگر جريان هاي تندرو زير جتر نظام به ظاهر دموكراتيك برخوردار از پيشتيباني نيرو هاي بين المللي انجام داده اند، هم آهنگي ايجاد شود.

اگرچه طالبان و حزب اسلامي حكمتيار در اهداف سياسي – ايديولوژيك بسان استفاده از تمامي روش ها و ابزار هاي ممكن (خشونت آميز يا هم جذب و اغواي جوانان ناآگاه و استفاده از ذهنيت ها و اعتقادات ديني مردم ) به منظور بيرون راندن نيرو هاي خارجي از افغانستان، جلوگيري از قوام يافتن دموكراسي و تداوم روند سياسي كنوني در كشور نزديك بوده و بسياري از فعاليت هاي شورشگرانه و خشونت آميز نظير انجام حملات انتحاري و پيشبرد جنگ رواني- تبليغاتي را در كنار هم طراحي و اجرا مي كنند، اما حزب اسلامي در برخي زمينه ها نسبت به ديگر دسته هاي شورشي، رويكردهاي متفاوت تر و خطرناك تري را دنبال كرده و مي كند.

در حالي كه طالبان از هنگام ظهور اين گروه تا اكنون، بيشتر طلاب مدارس ديني آنهم بيشتر از مناطق جنوبي و جنوب غربي كشور و آماده كردن كودكاني كه از بخش هاي مختلف افغانستان به مراكز مغزشويي آي اس آي در مناطق قبايلي پاكستان فرستاده مي شوند، به انجام حمله هاي هراس افگنانه اتكا داشته است؛ اما حزب اسلامي گلبدين حكمتيار دستكم در ده سال گذشته در سايه ي حمايت سازمان جاسوسي ارتش پاكستان و در تباني با گروه هاي ايديولوژيك مانند حزب التحرير، بخشي از زير مجموعه هاي شبكه القاعده و شاخه هاي تندرو جداشده از تنظيم هاي جهادي پيشين، به جذب جوانان از طيف ها فقير و ناآگاه جامعه و انگيزش احساسات آنان در برابر حضور نيرو هاي بين المللي و دركل روند دموكراتيك جاري در كشور پرداخته و به اين صورت زمينه هاي بقاي خود را تداوم بخشيده است.

از سوي ديگر به نظر مي رسد، ايالات متحده امريكا در تلاش هاي محرمانه يي كه در چندماه گذشته در راستاي مذاكره با شورشيان طالب انجام داده، گوشه ي چشم اميدوار كننده يي به سوي شورشيان حزب اسلامي گلبدين حكمتيار نداشته و اين موضوع نگراني هاي سردسته هاي اين گروه را بر انگيخته و آنان را واداشته است تا به منظور تثبيت جايگاه خود در معادلات قدرت در آستانه ي خروج نيرو هاي جهاني از افغانستان دست به كار شوند. كه در اين راستا نخست به ارايه ي طرح 15 ماده يي منظور آنچه كه پايان دادن به بحران افغانستان خوانده است مبادرت كرده و اكنون هم با اعزام هيآت از ناكجا آباد مناطق مرزي ميان افغانستان و پاكستان ياهم يكي ديگر از همسايه گان آزمند اين كشور به كابل به چانه زني در پيوند با ايفاي نقش در آينده ي افغانستان بپردازد.

به هر حال، اين تلاش هايي كه در حال حاضر به منظور كشاندن دسته هاي شورشي به ميز مذاكره در حال انجام است، از يك طرف اميد ها براي دستيابي به نوعي سازش در افغانستان را افزايش داده، از سوي ديگر اما نگراني هاي زيادي را ايجاد كرده است، زيرا به سختي مي توان پذيرفت كه پاكستان و ديگر كشور هاي منطقه به اين ساده گي پايان يافتن جنگ و بحران در افغانستان تن در دهند و نيز گروه ها و دسته هاي تندرو و هراس افگن مانند حزب اسلامي گلبدين حكمتيار و طالبان عادت ديرينه ي خود مبني بر تماميت خواهي و تحميل ذهنيت هاي بسته و سده هاي ميانه يي شان بالاي مردم افغانستان به هر صورت و به هر قيمت ممكن را ترك كنند و در نتيجه روند جاري مذاكرات با سردسته هاي شورشيان به صلح و ثبات در افغانستان بينجامد.