۱۳۹۰ بهمن ۱۱, سه‌شنبه

از رويا هاي شيرين 2001 تا كابوس هاي تلخ 2014

اين روز ها نگراني از آنچه پس از سال 2014 در افغانستان اتفاق خواهد افتاد، ورد زبان خاص و عام است. در ميان تمامي بازيگران عرصه سياست و قدرت افغانستان فقط ظاهرآ رييس جمهور كرزي از اين گونه نگراني ها باكي ندارد و به تازه گي در ديدار با مقام هاي غربي تلاش كرده، با تكيه به "دستاورد هاي ده سال زمامداري اش" در افغانستان نه تنها اين نگراني ها را جدي نينگارد، بلكه پيش از اين نيز وي و اطرافيانش افراد، گروه ها و سازمان هايي كه از بروز بحران ها در گونه هاي مختلف آن در افغانستان پسا سال 2014 سخن مي گويند، را به توطيه افگني و اغتشاش افكار عامه متهم كرده اند.

اما آيا دسته هاي سياسي، كارشناسان و حتا نهاد هاي پژوهشي بين المللي كه در پيوند با روند جاري در اين كشور و چالش هايي كه افغانستان به آن روبرو خواهد شد ديد انتقادي، پژوهشگرانه و در مواردي هم نگران كننده داشته و از بروز اين بحران ها ابراز نگراني مي كنند؛ تحليل درستي از اوضاع كنوني و تصوري نزدك به واقعيت از آنچه پس از خروج نيرو هاي جهاني از افغانستان در اين كشور رخ خواهد داد دارند، يا جناب رييس جمهوري كه ظاهرآ دنيا هم بيشتر به او و تحليل هاي جالب و متحورانه يي كه از پشت حصار هاي ارگ در مورد افغانستان ارايه مي فرمايند، گوش مي دهد؟

براستي اين نگراني ها تا چه حد جدي واقعي اند و اگر قرار بر اين باشد كه اوضاع به وخامتي كه اذعان مي شود، شكل بگيرد؛ در حال حاضر كه هنوز به باور بسياري ها فرصت باز انديشي و جبران بخشي از ناكاره گي ها و كاستي هاي ده سال گذشته وجود دارد تنها ابراز نگراني از وضعيت، كافي است؟

با آنكه سازمان هاي جاسوسي منطقه با استفاده از تيوري هاي توطيه در يك جنگ رواني فرسايشي هنوز هم مشغول تداعي و نهادينه سازي هرچه بيشتر اين ذهنيت در جامعه اند كه نيرو هاي غربي به منظور تاراج دارايي هاي زير زميني افغانستان، كنترول بازار هاي اقتصادي و شاهرگ هاي تجارتي منطقه و مهم تر از همه نابود سازي ارزش هاي ديني و اعتقادي مردم افغانستان به اين بخش از دنيا لشكر كشي نموده اند و به اين زودي ها منطقه را ترك نخواهند گفت؛ اما واقعيت هاي موجود در منطقه تصويري ديگرگونه يي از طرز ديد جهانيان به ويژه ايالات متحده امريكا و ديگر هم پيمانان اين كشور در ناتو و ايتلاف جهاني ضد تروريزم كه در افغانستان حضور نظامي دارند، ارايه مي دارد. و آن اين كه در يك كلام "خروج از جغرافياي بحران" به عنوان يكي از كليدي ترين اهداف اين كشور ها در حال حاضر تقريبآ به قطعيت رسيده است.

به نظر مي رسد كه ايجاد نوعي ثبات اگر هم به بهاي زير پاگذاشتن تمامي يا بخش بزرگي از ارزش هايي كه در ده سال گذشته پاسداري و تلاش در راستاي نهادينه گي آن ها در افغانستان شعار داده مي شد، تمام شود، موضوعي است كه تقريبآ تمامي طرف هاي منازعه افغانستان به آن قانع شده اند و نيرو هاي بين المللي در تلاش اند تا با تكميل شكليات روند انتقال مسووليت هاي امنيتي به نيرو هاي مسلح افغاني و گرد آوردن بخش هايي از دسته هاي شورشي در زير چتر دولت افغانستان به هر صورت و به هر قميت ممكن تا سال 2014ميلادي، عطاي پروژه افغانستان را به لقايش بخشيده، سربازان شان را به خانه فرابخوانند و پيشاپيش نيز نشانه هايي از اين كه افغانستان يكبار ديگر به صحنه رقايت هاي كشور هاي منطقه تبديل شود نيز در حال پديدار شدن است.

واكنش تند و بجاي فرانسه نسبت به تيرباران شدن سربازان اين كشور كه چندي پيش از سوي يك سرباز اردوي افغانستان در ولايت كاپيسا اتفاق افتاد و رويداد هاي پس از آن، ناپايداري و آسيب پذيري دوام حضور نيرو هاي بين المللي در افغانستان را به گونه ي آشكاري به نمايش گذاشت. از سويي هم مذاكرات شتاب زده اما چند جانبه و چند سويه و در واقع بدون قيد و شرطي كه با دسته ها و سردسته هاي شورشي از سوي ايالات متحده امريكا در قطر راه اندازي شده و بر مبناي برخي گزارش ها به زودي هم از جانب دولت افغانستان در عربستان سعودي آغاز خواهد شد، از بالا رفتن قدرت مانور دسته هاي شورشي تا بدان حد كه رسيدن به نوعي سازش و توافق فقط با كوتاه آمدن جامعه جهاني و دولت افغانستان از شعار هاي كلاني كه تا اكنون مطرح مي كرده اند، امكان پذير باشد، حكايت دارد.

آقاي كرزي به همين تازه گي و در سفر اروپايي اش از كنترول 50 درصد از خاك افغانستان توسط نيرو هاي امنيتي داخلي پس از انتقال مسووليت هاي امنيتي به افغان ها سخن گفته و اشرف غني احمدزي رييس برنامه روند انتقال هم هنگام تسليم دهي بيرق افغانستان به سربازان اردوي ملي در هر ولايت با جيغ كشيدن شعارهاي تصنعي، وعده هاي چرب و نرمي به منظور تجهيز و تقويت نيرو هاي امنيتي افغان و راه اندازي برنامه هاي توسعه يي در اين مناطق ميدهد و مسوولان امنيتي محلي نيز با عوام فريبانه ترين شكل ممكن از توانايي هاي شان در كار پذيرش مسووليت هاي امنيتي سخن مي گويند. اما اظهارات غير رسمي مسوولان محلي و مردم در بسياري از بخش هايي كه روند انتقال در آن ها عملي شده و افزايش سرسام آور و نگران كننده ي بي باوري مردم نسبت به دولت در اين مناطق از ميان تهي بودن بسياري از گلوپاره كردن هاي مسوولان دولتي در اين زمينه ها حكايت دارد.

در نشست ليسبون در نوامبر سال 2010 كه در آن خروج نيرو هاي جهاني از افغانستان تا سال 2014 زمانبندي شد، پس از ارزيابي هاي "كارشناسانه" و تثبيت نياز هاي امنيتي افغانستان، ايجاد اردوي 352 هزار نفري تا هنگام تكميل روند خروج نظاميان بين المللي از افغانستان در سال 2014 ميلادي از سوي كشور هاي عضو ناتو به تصويب رسيد و حامد كرزي نيز كه بي صبرانه پايان يافتن مزاحمت هاي خارجي فراراه تاختن توسن مهار ناپذير قدرت خود در ملك خداداد افغانستان را انتظار مي كشيد، نشست ليسبون و موافقت نامه منبعث از آن را بزرگترين دستاورد افغانستان عنوان كرد.

هنگامي كه به تازه گي دبيركل ناتو با اشاره به بحران اقتصادي در اروپا و امريكا از عدم توانايي كشور هاي عضو ناتو در تموبل سقف پيش بيني شده 352 هزار تن در نشست ليسبون براي اردوي افغانستان و ناتواني دولت افغانستان براي نگهداري اين تعداد نيروي نظامي در دراز مدت احتمال كاهش نزديك 100 هزار تن از اين شمار براي اردوي افغانستان را مطرح كرد، در دستگاه قدرت افغانستان هيچكس آن را جدي نگرفت و تنها يكتن از مسوولان وزارت دفاع سخنان دبيركل ناتو را نظر شخصي او عنوان كرد، كه اين موضوع نبود ديدگاه و ژرفاي تحليل در پيوند با امنيت افغانستان در ذهن و ضمير بلند پايه گان را به گونه ي آشكاري به نمايش گذاشت، اما ظاهرآ براي رسانه ها هم اين موضوع جالب توجه نيفتاد.

در بعد اقتصادي و اجتماعي هم به نظر مي رسد، حتا نگراني هاي مطرح شده از بروز بحران در اين عرصه ها از عمق و پهناي لازم برخوردار نبوده و ژرفناي آسيبي كه ممكن است از اين رهگذر به كليت روند جاري در كشور برسد را خاطر نشان نكرده است. چه اين كه بي برنامه گي دولت و جامعه جهاني در اين زمينه ها در ده سال گذشته بسياري از فرصت ها و زمينه هاي اجتماعي براي همسو سازي افكار عامه با روند سياسي جاري و به تبع آن نهادينه گي دموكراسي و ارزش هاي نوين بشري در كشور را در اختيار دسته هاي شورشي و آناني كه در چسپيدن به اعتقادات مردم و استفاده از ذهنيت هاي واپس گرايانه و ساختامند سنتي در جامعه در بيش تر از سه دهه گذشته به خبره گي تقدس مآبانه يي دست يافته اند، قرار داده است.

در حال حاضر در بسياري از ولايت هايي كه روند انتقال مسووليت هاي امنيتي نيز در آن ها عملي شده يا در حال عملي شدن است، باج دهي به تفكرات تندروانه و طالباني كه به عنوان يك راهكار عوام گرايانه از سوي مقام هاي حكومتي در رده هاي مختلف آن براي تضمين يا حداقل تداوم بقاي شان در سمت هاي مختلف دولتي به كار گرفته مي شود، عرصه را براي افراد و دسته هايي كه در صدد تغيير ذهنيت مردم و ترويج ارزش هاي نو در جامعه اند تنگ تر كرده و وضعيتي را بار آورده كه طالبان/ هراس افگنان به ويژه در بخش هاي جنوبي و جنوب غربي كشور حد اكثر استفاده را برده و افكار بخشي از شهروندان فقير و ناآگاه و داراي ذهنيت هاي بسته و سنتي در اين مناطق را به خود يا حد اقل تفكرات تندروانه شان همنوا سازند و خلاصه اين كه در بسياري از مناطقي كه در شهر ها بيرق افغانستان به نهاد هاي حكومتي سپرده مي شود، در روستا هاي آن يا طالبان/ هراس افگنان عملآ حكومت هاي سايه ايجاد كرده اند، يا هم ذهنيت حاكم بر اين بخش ها در اختيار هراس افگنان و تفكرات ايديولوژيك آنان است.

به اين صورت مي توان به اين نتيجه رسيد كه نه تنها نگراني هاي مطرح شده تا اكنون در مورد بروز بحران در گونه هاي مختلف آن در افغانستان پسا حضور نظاميان بين المللي، موضوعيت دارند؛ بلكه اين نگراني كه كابوس هاي تلخ راه خود را از لايه هاي زيرين و مياني جامعه، به ذهنيت هاي بيباك، محافظه كار بلندپايه گان واجب الاحترام كه اكنون به مدعيان بلامنازع قدرت و ثروت افغانستان تبديل شده اند، باز نكرده و آنان را به بازنگري در سياست ها و برنامه هاي فردمحورانه ي شان وادار نكند؛ نه تنها امكان تكرار تجربه هاي تلخ و اسف بار دهه هاي گذشته در اين سرزمين وجود دارد، بلكه پيامد هاي ناگوار از دست رفتن فرصت هاي بي بديل ده ساله براي گذار از بحران به سوي خلق فرايند هاي ثبات محور، در نتيجه ي رويكرد هاي ناسنجيده و ندانم كاري ها و روزمره گي هايي كه سياست پيشه گان پر ادعا، مهم و محترم اما ناتوان و بي ابتكار كه در اين مدت مردم را با استفاده از شگرد هاي دوران بحران به گروگان گرفته اند، مصيبت هاي بيشمار ديگر را بر شانه هاي نحيف و ناتوان اين سرزمين تحميل خواهد كرد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر