۱۳۸۹ اسفند ۳, سه‌شنبه

روايت خشونتبار از خشونت: كشتار انسان ها لذتي ديگر دارد

"از كشتن انسان ها لذت مي برم" اين جمله بخشي از سخنان يك مهاجم انتحاري است كه در نتيجه ي حمله ي هراس افگنانه ي وي و همراهانش به روز شنبه سيم دلو امسال بالاي نماينده گي كابل بانك در شهر جلال آباد بيش از چهل تن كشته و حدود هشتاد تن ديگر زخمي شدند.

شبكه تلويزيوني طلوع نيوز، در سرويس خيري شامگاه روز سه شنبه سوم حوت خود تصاوير وحشت ناكي را پخش كرد كه در آن ها اين فرد مهاجم به راحتي انسان ها را به رگبار مي بندد و ...

در رويداد مشابه به اين كه روز دوشنبه دوم حوت در ولايت كندز اتفاق افتاد، 32 كشته و بيش از 40 زخمي به جا گذاشت. همزمان با اين رويداد ها والي كنر ها ادعا كرد كه بيش از شصت غير نظامي در نتيجه ي بمباران هوايي نيرو هاي امريكايي در يكي از روستا هاي دوردست و كوهستاني جان باخته اند. اما فرماندهان و سخنگويان ايساف با رد اين ادعا ها و با تاييد اين كه در اين ولايت عمليات نظامي بر ضد شورشيان انجام شده و در اين رشته عمليات شماري از شورشيان كشته، زخمي و بازداشت شده اند، اذعان كرده اند كه شورشيان به خاطر بدنام كردن نيرو هاي جهاني و افزايش نفرت مردم از اين نيرو ها و دولت افغانستان به كشتار غيرنظاميان در اين منطقه اقدام كرده اند.

در حدود يك ماه گذشته كه حمله هاي انتحاري طالبان شدت يافته، گفته مي شود كه شمار قربانيان اين رويداد هاي هراس افگنانه از مرز سه صد وپنجاه تن گذشته و بر بنياد آمار وزارت امور داخله افغانستان، شمار قربانيان غير نظامي در نتيجه ي حمله هاي شورشيان در هفته هاي اخير در حال افزايش بوده است.

اين كه در افغانستان هستند و بوده اند كساني كه از كشتن انسان ها لذت مي برده اند، بخشي از واقعيت جنگ بي سرانجام موجود در افغانستان است، زيرا به روايت تاريخ اين سرزمين در گذشته هاي نه چندان دور بودند حاكمان و اميراني در افغانستان كه از ساختن كله منار ها لذت مي بردند. در دوران جنگ هاي داخلي رقص مرده ها، كوبيدن ميخ بر سر افراد و قطع دست و پاي انسان هاي زنده بار ها زبان زد عام و خاص شده بود.

رويداد هاي هراس افگنانه در حالي در مناطق مختلف كشور در حال افزايش است كه به نظر مي رسد، روند فراهم آوري تمامي دسته هاي هراس افگن قومي- ايديولوژيك كه شامل طالبان، حزب اسلامي گليدين حكمتيار و شبكه حقاني در زير چتري به نام دولت جمهوري اسلامي افغانستان در سطوح استراتيژيك سياست در اين كشور جريان دارد و به نظر مي رسد كه هم پيمانان بين المللي روند جاري در افغانستان كه تا چندي پيش حضور نظامي خود در اين كشور را از وراي شعار هايي از نوع مبارزه با هراس افگني، ايجاد نظام دموكراتيك و پاسداري از ارزش هاي نوين بشري در اين جغرافيا تعريف و توجيه مي كردند، اكنون به اين نتيجه رسيده اند كه بسان سياست پيشه گان پرادعا اما ناتوان و بي ابتكار افغانستان از جنايت هايي بسان آنچه در اين روز ها در كابل، جلال آباد، كندز، خوست و كنر ها اتفاق افتاده چشم بپوشند و با رها كردن مردم و قربانيان اين جنايت ها به حال خود شان، زمينه هاي فراهم آمدن تمامي جريان ها و جناح هاي مدعي قدرت در اين سرزمين را به هر ضورت و به هر قيمت ممكن جستجو نمايند، تا فرار آبرومندانه ي آنان از جغرافياي بحران در زود ترين قرصت ممن ميسر شود.

با اين حال به نظر مي رسد، كه روند جاري در كشور به سمتي در حركت است كه تمامي دسته ها و افرادي كه از كشتن انسان ها لذت مي برند، با معافيت كامل در كنار افرادي كه در گذشته از رقص مرده ها و ميخ كوبيدن بر سر و صورت انسان ها لذت مي بردند، و اكنون به چهره هاي مقدس، پرقدرت و ثروتمندي در درون ساختار به ظاهر دموكراتيك نظام مبدل شده اند، در گرد خوان قدرت افغانستان گرد هم مي آيند و به زودي هم از نشاني مردم تمامي جنايت هاي انجام شده در اين كشور حاتم بخشي خواهد شد.

۱۳۸۹ بهمن ۱۹, سه‌شنبه

در تداوم كشتي نرم؛ پس از انحلال شركت هاي خصوصي امنيتي ؛

اكنون نوبت گروه هاي بازسازي ولايتي است

رييس جمهور كرزي در نشست امنيتي ميونيخ با بيان اين كه دولت وي روند انتقال قدرت به نيرو هاي امنيتي افغان را از نوروز سال آينده آغاز مي كند، از جامعه جهاني خواسته است تا از ديد دولت وي به قضاياي اين كشور نگاه كنند و به موجوديت ساختار هاي موازي با حكومت افغانستان شركت هاي خصوصي امنيتي و گروه هاي بازسازي ولايتي پايان دهند.

آقاي كرزي پس از بازگشت از نشست ميونيخ اما گفت، ما نخواستيم كه موجوديت گروه هاي بازسازي ولايتي خاتمه پيدا كنند اما ما خواسته ايم تا روند الغاي پي آر تي ها تا 2014 و بر بنياد يك روند عملي شود.

آقاي كرزي در باسخ به پرسش يكي از خبرنگاران؛ پي آر تي ها را به نل دوان هايي تشبيه كرد كه توسط ما "صاحب خانه" فراخوانده مي شود و پس از جور كردن نل آب خانه را ترك مي كند، كرزي افزود آن ها [گروه هاي بازسازي ولايتي ] جزء نظام افغانستان نيستند والي هايي كه متكي به پي آر تي ها باشند ولايت كرده نمي تواند.

پس از اين كه روابط ميان رييس جمهور كرزي و ايالات متحده امريكا به سردي گراييد، و به تعبير آقاي كرزي كشتي نرم ميان او و حكومت تازه ي ايالات متحده به رهبري باراك اوباماي دموكرات آغاز شد هر دو طرف تلاش كرده اند تا با برجسته كردن نقاط ضعف همديگر بالاي طرف مقابل فشار وارد كنند.

امريكايي ها بيش تر به موجوديت فساد در اداره، ناتواني هاي مديريتي و دست داشتن اعضاي خانواده ي كرزي در شكل دهي اقتصاد مافيايي و قاچاق مواد مخدر انگشت گذاشته اند و آقاي كرزي به كشتار غير نظاميان در بمباران هاي هوايي نيرو هاي ناتو تاخته و از حدود هشت ماه به اين سو انحلال شركت هاي امنيتي خصوصي را به عنوان ابزار فشار بالاي امريكايي ها و ديگر همپيمانان جنگ با ترور در افغانستان و آنچه اعمال حاكميت از جانب دولت افغانستان خوانده، برگزيده است.

از هنگامي كه حكومت افغانستان كار انحلال شركت هاي خصوصي امنيتي را آغاز كرد، با توجه به نارضايتي هايي كه گاه گاهي از سوي شماري از واليان و مسوولان محلي در شماري از ولايت هاي كشور در پيوند با چگونه گي كار گروه هاي بازسازي ولايتي ( پي آر تي ها ) ابراز مي كردند، اين موضوع قابل پيش بيني بود كه آقاي كرزي پس از شركت هاي امنيتي، خواستار لغو اين گروه ها نيز شود زيرا گفته مي شود اين گروه هاي ولايتي كه در بسياري موارد پول هاي كشور هاي شان را مستقيما در پروژه هاي بازسازي و تو سعه يي به مصرف مي رسانند و از سرجمع پول هاي اختصاص داده شده به پروژه ها، سهمي به مسوولان محلي قايل نمي شوند.

چرا گروه هاي بازسازي ولايتي

در آغاز هدف از ايجاد گروه هاي باز سازي ولايتي در كنار كمك به توسعه ي زيرساخت هاي اجتماعي و اقتصادي؛ تامين و تداوم رابطه ي اين نيرو ها با مردم در محلاتي كه نيرو هاي بين المللي كه در چوكات ناتو/ ايساف حضور دارند؛ بيان شده بود و در بيشتر موارد هم اين گروه ها در محلات توسط همان كشور هايي ايجاد شده و تمويل مي شود كه بخش بزرگي از نيروي نظامي اين كشور ها در آن ولايت مستقر شده اند. به گونه ي نمونه بيش تر پي آر تي ها در ولايت هاي حوزه مركزي افغانستان توسط امريكايي ها اداره مي شود در حوزه شمال شرق آلماني ها و در بخش هايي از شمال كشور هالندي ها، ترك ها، در كنار حضور نظامي گروه هاي بازسازي خود را نيز دارند. در حوزه غرب پي آر تي كشور ايتاليا فعال است و در مناطق جنوبي و شرقي كشور نيز گروه هايي از انگلستان، امريكا و ديگر كشور ها مشغول فعاليت هاي بازسازي و توسعه يي اند.

شيوه كار اين گروه ها به گونه يي است كه تلاش مي كنند تا با راه اندازي برنامه هاي توسعه يي و كمك به مردم در عرصه هاي مختلف از يك سو در يك ارتباط دوجانبه با آنان قرار داشته باشند و از جانب ديگر خدماتي را به مردم ارايه كنند كه اداره ي محلي در بسياري موارد يا از انجام آن ناتوان بوده ياهم علاقه يي به آن بخش ها از خود نشان نمي دهند.

چالش هاي درون ساختاري

نبود هم آهنگي ميان گروه هاي بازسازي ولايتي و اداره ي محلي به عنوان يكي از نواقص كار گروه هاي بازسازي ولايتي برشمرده شده و شماري از نهاد هاي حكومتي به ويژه وزارت هاي معارف و صحت عامه همواره از راه اندازي پروژه هاي عمراني توسط اين گروه ها كه اكثرا ساخت مكتب ها و شفاخانه ها را در بر مي گيرد شكايت داشته اند. مسوولان در اين وزارت ها گفته اند كه بسياري از اين پروژه ها بدون هم آهنگي و مشوره با اين وزارت ها انجام مي شود و شيوه هاي داوطلبي، سپردن و اجراي پروژه ها نيز توسط آنان فساد اندود عنوان شده است.

اما در بسياري از ولايت ها كه مسوولان محلي در مصرف بودجه و راه اندازي برنامه هاي مختلف دست باز دارند به ويژه در شماري از ولايت هاي ناامن ماهانه مبالغ هنگفتي به عنوان پول اوپراتيفي به آنان داده مي شود كه هيچ گونه بازپرسي از آن صورت نمي گيرد و نبود نظارت از عملكرد اين نهاد ها بسياري مسوولاني كه توسط رييس جمهور كرزي گماشته شده اند، را به حاكمان بلامنازع و فساد پيشه گان به ظاهر مقدسي تبديل كرده كه كمترين توجهي به بخش هايي كه معمولا پي آر تي ها به آن مي پردازند، از خود نشان نمي دهند.

اگرچه اظهارات رييس جمهور كرزي در پيوند با لغو پي آر تي ها را نمي توان از زد و بند هاي سياسي و كشتي نرم او با غرب به ويژه ايالات متحده امريكا جدا انگاشت، اما بدون شك دستكم در بعد داخلي اتخاذ يك چنين رويكردي از سوي وي را نمي توان با وسوسه هاي اطرافيان ايشان و شماري از والي ها كه از پروژه هاي انجام شده توسط گروه هاي بازسازي ولايتي سهم هاي كلان نصيب شان نشده و به اين صورت از اين گروه ها دل خوشي ندارند بي ارتباط دانست. زيرا گزارش هايي وجود دارد كه شماري از والي ها و مقام هاي محلي هنگامي كه آجندا هاي شخصي خود را از وراي تصاحب پروژه هاي پي آر تي ها غير عملي يافته اند، مثلا وابسته گان شان در شبه داوطلبي ها براي به دست آوردن قرارداد ها ناكام مانده اند ياهم خود نتوانسته اند با بلند عنوان كردن بهاي پروژه ها مبالغ كلان و باور نكردني را به جيب بزنند؛ در صدد سبوتاژ برنامه هاي گروه هاي باز سازي ولايتي در سطح ولايت هاي مربوطه برآمده و به توطيه چيني در اين مورد پرداخته اند كه در فرجام پي آر تي ها نيز از تطبيق پروژه ها منصرف شده اند.

توطيه هاي مسوولان محلي

مخالفت مسوولان محلي در شماري از ولايت هاي افغانستان عوامل ديگري نيز دارد. همان گونه كه اشاره شد پي آر تي ها با تمام نواقصي كه ممكن است در كار آن ها وجود داشته باشد، به راه اندازي پروژه ها در بخش هايي مي پردازند كه در بيش تر موارد ذهن و ضمير مسوولان حكومتي در سطح كشور و ارگان هاي محلي يا در تضاد با آن قرار دارد يا هم ظرفيت هاي موجود در نهاد هاي خدمات عامه در كشور تلاش موثر و بهينه در اين عرصه ها را بر نمي تابد. به گونه ي نمونه تلاش در راستاي بلند بردن ظرفيت رسانه هاي آزاد به ويژه در ولايت ها، از طريق برگزاري دوره هاي آموزشي براي بلند بردن سطح آگاهي ها و توانايي هاي حرفه يي و فني دست اندركاران و تجهيز آنان از ناحيه ي ابزار ها و وسايل، تجهيزات و نيازمندي هاي نشراتي، در حالي كه بسياري از مسوولان محلي نه تنها به اين امر توجهي نداشته اند بلكه رشد رسانه هاي آزاد را به نفع خويش نمي دانند و رسانه ها را چيزي بيش تر از وسايلي كه هميشه و همواره از آنان تعريف و تمجيد كنند؛ نمي خواهند.

پي آر تي ها با سفر به دور دست ترين مناطق به ويژه در ساحات امن كشور در راستاي بلند بردن ظرفيت هاي زنان و ديگر بخش هاي آسيب پذير جامعه در بيش تر موارد در هم آهنگي با نهاد هاي حكومتي تلاش هايي را راه اندازي مي كنند كه نهاد هاي حكومتي هنوز تا رسيدن به وضعيتي كه به تنهايي بتوانند يا بخواهند چنين برنامه هايي را راه اندازي كنند؛ فاصله هاي زيادي دارند. اين گونه فعاليت هاي پي آر تي ها سطح توقعات مردم از دولت و نهاد هاي خدمات عامه را بالا مي برد و هنگامي كه مسوولان محلي توانايي هاي خود را در تناسب به سطح توقعات مردم پايين ارزيابي مي كنند؛ يگانه راهي كه پيش روي خود مي بينند همانا توطيه چيني در برابر پي آر تي ها است زيرا در صفحات كاغذ به ويژه كاغذ هايي كه به رياست جمهوري افغانستان فرستاده مي شوند، كم تز عيب و نقصي در كار نهاد هاي خدمات عامه به مشاهده مي رسد.

پي آر تي ها حربه هاي فشار

به هر حال در يك چنين جوي كه مسوولان نهاد هاي حكومتي از نظر رواني در پيوند با كار گروه هاي بازسازي ولايتي براي رييس جمهور كرزي ايجاد كرده اند، شايد وي از اين زاويه درخواست انحلال اين گروه ها را مطرح كرده كه ميداند موج نارضايتي از جنگ افغانستان در افكار عامه كشور هاي غربي در حال افزايش است و مصرف پول هاي اين كشور ها توسط گروه هاي بازسازي ولايتي بيش تر براي كشور هاي عضو ناتو از رهگذر توجيه حضور شان در عرصه هاي نظامي و غير نظامي در افغانستان مصرف داخلي دارد و به اين صورت مي شود از اين گروها حربه فشار ديگري به وجود آورد. اگرچه وي تلاش كرده تا اين رويكرد تازه را در محور انتقال مسووليت ها و افغاني سازي روند هاي نظامي و غيرنظامي توجيه كرده است، اما از آنجايي كه در هر صورت مردم در بسياري از مناطق كشور به كمك ها و خدماتي كه از سوي گروه هاي بازسازي ولايتي ارايه مي شود به شدت نيازمند مي باشند و نهاد هاي حكومتي افغانستان به هيچ صورت دستكم در كوتاه مدت توانايي و اراده ي عرضه كردن اين خدمات به مردم را ندارند، اين رويكرد را مي توان بخشي از سياست هاي فرد محورانه و منفعت آميزي تلقي كرد كه حتا با توجه به فعل و انفعالات و معاملات سياسي كه در اين اواخر در قالب آنچه تعميق و گسترش روابط منطقه يي خوانده مي شود، راه اندازي شده؛ اين نگراني نيز قابل طرح است كه ممكن است اين تصميم نيز به اشاره پاكستاني ها و شايد هم ايراني ها كه هر دو براي خروج نيرو هاي بين المللي از افغانستان لحظه شماري مي كنند؛ صورت گرفته باشد. چه اين كه ممكن است در بعد داخلي نيز اين رويكرد به شمار هواداران رييس جمهور در ميان طالبان/ هراس افگنان و شماري از دلالان سياسي – ايديولوژيك كه تفكرات تندروانه و تماميت خواهانه ي آنان، بلند رفتن سطح آگاهي ها و ظرفيت هاي مردم به ويژه در روستا ها از طريق فعاليت گروه هاي بازسازي ولايتي كشور هاي عضو ناتو را بر نمي تابد، بيفزايد.

در حالي كه اگر بدور از بلند پروازي هاي غير واقعبينانه به اين ماجرا نگاه شود و با توجه به اين كه مصارف گروه هاي بازسازي ولايتي مستقيما توسط خود كشور هاي كمك كننده به مصرف مي رسد و بسياري از اين كشور ها سيستم هاي نظارت بالاي برنامه هاي پي آر تي هاي شان در افغانستان را دارا مي باشند؛ در آخرين تحليل در حالي كه نمي توان موجوديت فساد در روند كار گروه هاي باز سازي ولايتي را رد كرد، برخلاف ادعاي آقاي كرزي مي توان ادعا كرد كه اين گروه ها اگر هم نفعي به مردم و دولت افغانستان نداشته باشند كه چنين نيست؛ یک چالش بزرگ در برابر حکومت افغانستان نيستند.

سه شنبهن

اا

وقتي قاضي و طرف دعوا از يك قماش اند؛

كلاه قربانيان پس معركه است

به نظر مي رسد كه تلاش هاي صلح خواهانه ي دولت افغانستان به نقطه هاي باريكي رسيده است.

به گزارش رسانه هاي بين المللي شورای عالی صلح افغانستان از امریکا خواسته است تا به منظور شتاب بخشيدن به روند صلح خیرالله خیرخواه وزير امور داخله پيشين رژيم طالبان را از زندان گوانتانامو رها کند.

ارسلا رحمانی كه خود نيز از بلندپايه گان رژيم طالبان بوده و اكنون مسووليت كميته ي زندانيان سياسي را شوراي عالي صلح به عهده دارد گفته است كه یک نماینده ي این کمیته درخواست رسمی رهايي خيرخواه را یک ماه پیش به ایالات متحد امریکا فرستاده و این پیشنهاد به رییس جمهورکرزی نیز ارسال شده است.

مولوی ارسلا رحمانی خیرخواه را یک شخص مهم برای طالبان شخص خوبی عنوان كرده كه در میان طالبان از احترام بسیار برخوردار است.

رييس جمهور كرزي نيز در نشست خبري روز سه شنبه خود در حالي كه فكر مي شد از موضوع آگاهي قبلي نداشته و در برابر پرسش يك خبرنگار غافلگير شده بود، گفت؛ خیرخواه اگر می خواهد صلح کند، بیاید و در صلح شامل شود. خوش می آید، تماس بگیرند و ما همراه شان صحبت می کنیم و ترتیب رهایی اش را می گیریم."

درهمین حال بازرسان امریکایی خیرالله خیرخواه را كه از 8 سال به اين سو در گوانتانامو زنداني است، یک فرمانده نظامی تندرو داراي ذهنيت هاي ایدیولوژیک و یک قاچاق بر مواد مخدر عنوان كرده اند که با اسامه بن لادن رهبر القاعده از نزدیک ارتباط داشته است.

در همين حال به گزارش بي بي سي، پژوهشگران يك نهاد پژوهشي وابسته به دانشگاه نيويارك، از تمايل شماري از سردسته هاي طالبان به قطع كردن رابطه ي شان با القاعده سخن گفته و تلاش كرده اند تفاوت هایي را بین القاعده و طالبان برجسته سازند. اين پژوهشگران اذعان داشته اند كه القاعده ریشه در اسلام گرایی خاور میانه دارد و بدنبال جهادی در سطح جهان است، اما رهبران طالبان در روستاهای جنوب افغانستان پرورش یافته و از تحولات جهانی منزوی هستند.

درخواست شوراي عالي صلح از ايالات متحده مبني بر رهايي ملا خيرخواه از زندان گوانتانامو در حالي مطرح مي شود كه گفته مي شود حكومت افغانستان بالاي يك معامله پنهاني با پاكستان به منظور متقاعد ساختن اين كشور جهت پشتيباني نمادين از روند صلح افغانستان كار مي كند و بر مبناي معلومات يك منبع آگاه ديد و واديد هاي پنهاني ميان مقامات دوكشور از زمان تاسيس شوراي عالي صلح ادامه داشته و حتا گفته شده هنگامي كه در ماه گذشته هيآت اين شورا جهت مذاكره با مقامات پاكستاني به آن كشور سفر كرده بود، رييس سازمان استخبارات پاكستان به كابل آمده و ديدار مفصلي با رييس جمهور كرزي داشته است. منابع آگاه همچنان گفته اند كه هردو جانب در تلاش اند تا اين تلاش ها از چشم مقامات غربي به ويژه امريكايي ها پنهان نگه داشته شود.

به هر حال آنچه در اين ميان قابل تامل است اين كه اگرچه مقامات دولت افغانستان و هم پيمانان غربي اش در پيوند با مذاكره با شورشيان و پيوستن آنان به روند صلح رعايت قانون اساسي و دستاورد هاي ده سال گذشته را يدك مي كشند، اما اگر رييس جمهوري افغانستان آنگونه ه ابراز آماده گي كرده، از ايالات متحده درخواست رهايي افرادي بسان ملا خيرالله كه شنيدن نام او حتا همين اكنون كه ده سال از حاكميت مخوف طالبان مي گذرد براي بسياري از مردم افغانستان تداعي كننده ي وحشت و نسل كشي هاي طالباني است؛ را مطرح كند و ايالات متحده نيز به اين درخواست پاسخ مثبت بدهد؛ ديگر پيش شرط و مانعي براي تكميل دايره ي جنايت كاران زير چتر دولت اسلامي افغانستان باقي نمي ماند. و اگر امروز يا فردا در نتيجه ي يك بازي استخباراتي و آنچه عملا در راستاي قانع كردن پاكستاني ها جريان دارد؛ ملا عمر و گلبدين حكمتيار و ديگر سردسته هاي شورشيان كه ظاهرا نام هاي شان در فهرست هاي سياه سازمان ملل متحد و ايالات متحده امريكا گنجانده شده آماده ي مذاكره با حكومت افغانستان شوند، دولت افغانستان و هم پيمانان جهاني اش با جبين گشاده به استقبال آنان خواهند رفت.

چه اين كه از سخنان سياسي و بدور از توجيه پذيري علمي و عقلاني "پژوهشگران دانشگاه نيويارك" هم بر مي آيد كه تلاش ها به منظور آماده كردن افكار عامه در غرب براي پذيرفتن يك معامله سياسي زير نام روند صلح افغانستان نيز آغاز شده تا زمينه هاي رواني و اجتماعي به خروج نظاميان اين كشور ها از جغرافياي بحران مساعد شود.

۱۳۸۹ بهمن ۱۲, سه‌شنبه

باج دهي به تفكرات تندروانه؛ دوام حاتم بخشي از خون مردم

در بيش تر از شش سال گذشته كمتر روزي بوده كه شماري از افغان ها در نتيجه ي انجام حمله هاي انتحاري، ماين گذاري هاي كنار جاده يي و استفاده از مردم ملكي به عنوان سپر انساني، گير ماندن در صحنه هاي جنگ روياروي و ياهم حملات هوايي نيرو هاي بين المللي در يكي از بخش هاي افعانستان قرباني نشوند.

در حالي كه خشونت آميز ترين و وحشت بار ترين حمله ها از سوي شورشيان راه اندازي مي شوند، اما در سايه ي جنگ رواني و تبليغات سرسام آوري كه توسط سازمان هاي جاسوسي منطقه راه اندازي شده و توسط گماشته گان آنان كه حتا اكنون شمار آنان در دستگاه قدرت افغانستان هم كم نيست، به پيش برده مي شود؛ اين فاصله ها ميان مردم و دولت افغانستان است كه در حال افزايش است نه اين كه نفرت همه گاني در برابر عاملان يك چنين رويكرد هاي خشونت آميز فزوني يابد.

اگرچه پارادايم هاي درون ساختاري مانند فساد اداري، پايين بودن ظرفيت نهاد هاي خدمات عامه و استبداد پيشه گي حاكمان محلي و افزايش فاصله ها ميان بخش هاي نادار و ثروتمند جامعه از بزرگترين عوامل كاهش اعتماد مردم نسبت به روند جاري در كشور و گرايش بخش هايي از توده هاي ناآگاه و در عين زمان نادار به دسته هاي شورشي و رويكرد هاي واپس گرايانه ي آنها پنداشته مي شوند، اما نشانه هاي زيادي وجود دارد كه مي توان با اشاره به آن اين واقعيت تلخ را بازگو كرد كه تا آنگاه كه روان جمعي افغان ها باج دهي به تفكرات تندروانه را مردود نشمارد و ساخت ها و ساحت هايي كه در درون آنها مناديان تفكرات تندروانه و تيكه داران عصبيت هاي كور و تماميت خواهانه ي قومي – مذهبي امكان سربازگيري از ميان جوانان بي سواد و نادار جامعه مي يابند از ميان برداشته نشود، در صورت دوام وضع موجود حتا در حضور نيرو هاي بين المللي امكان برگشتن دوباره ي افغانستان به دهه هاي جنگ و بحران وجود دارد.

اگرچه زياد بودن رويداد هاي هراس افگنانه و موارد بيشماري از قتل و به خاك و خون كشيده شدن انسان ها در افغانستان حتا بي مبالاتي و بي تفاوتي از شهروندان عادي نسبت به اين رويداد ها را سبب شده است، اما توجيه اين گونه عملكرد ها و اين كه دسته ها و گروه هايي هنوز در افغانستان هستند از يك طرف به بسيار ساده گي مردم را به خاك و خون مي كشانند از سوي ديگر اين امكان را دارند تا با پررويي تمام براي شركت در معاملات كلان سياسي و پاسخ دادن به تقلا هاي صلح خواهانه ي دولت افغانستان به كرنش بپردازند؛ به ياد آورنده ي روزگاري در ذهن و ضمير مردم افغانستان است كه روزانه ده ها تن از شهروندان كابل و ديگر مناطق كشور در نبرد هاي ميان گروهي تنظيم هاي جهادي كشته، زخمي، آواره و بيخانمان مي شدند و شب هنگام از رسانه ها مي شدند كه رهبران و سردسته هاي جنگاوران صميمانه دست هاي مبارك همديگر را مي فشارند و در ‹يك فضاي كاملا دوستانه› در كنار هم نشسته و در مورد ‹مصالح علياي افغانستان› صحبت كرده اند. گويي پس از اين همه تغييرات و تحولاتي كه در اين كشور آمده، تمامي فعل و انفعالات سياسي، نظامي، اقتصادي و اجتماعي كشور بر محور علايق، سليقه ها، اهداف و برنامه هاي چند فرد مقدس نمايي مي چرخد كه مسووليت بخش بزرگي از آنچه بر افغانستان و مردم اين كشور روا داشته شده مستقيما به آنان بر مي گردد.

همان گونه كه اشاره شد پس از سقوط حاكميت طالبان در افغانستان، نبرد فرسايشي آنان با نيرو هاي خارجي و افغاني كه از پشتيباني بي دريغ سازمان هاي استخباراتي منطقه به ويژه آي اس آي به شيوه هاي متفاوت از گذشته ها ادامه يافت و در سال هاي پسين كمتر روزي را مي توان سراغ داشت كه در آن روز شماري از مردم افغانستان كشته، زخمي و بي خانمان نشده باشند و در سال 2009 ميلادي آنگونه كه گروه نظارت بر حقوق بشر در افغانستان گزارش داده روزانه تنها از غير نظاميان به گونه ي اوسط 7 تن كشته شده است. اما به هر دليلي بخش بزرگي از رويداد هاي هراس افگنانه كه در ولايت ها و مناطق دوردست صورت مي گيرد به اندازه ي رويداد هايي كه در كابل اتفاق مي افتد، غوغاي رسانه يي برپا نكرده و به همين دليل هم در روستا ها و محلات اين شوشيان و تفكرات تندروانه ي آنان است كه بدور از چشم رسانه ها به تخدير اذهان عامه مشغول اند.

روز جمعه ي هفته پيش انفجار انتحاري در كابل در يك فروشگاه زنجيره يي اتفاق افتاد كه در نتيجه ي آن هشت تن به شمول زنان و كودكان كشته شدند كه شش تن آنان اعضاي يك خانواده بودند، كه هنگام وقوع رويداد به كودكان شان اسباب بازي خريداري مي كردند، اندكي پس از وقوع رويداد سخنگويان گروه شورشي حزب اسلامي گلبدين حكمتيار در تماس با رسانه ها مسووليت اين حمله را به عهده گرفته گفته بود كه اين گروه به خاطري فروشگاه را هدف قرار داده كه مشروبات الكولي به فروش مي رساند. بعد تر فاروق وردك وزير معارف افغانستان كه شايد مشغول تامين تداركات سفر هيآت اعزامي گلبدين به كابل كه گفته شده به زودي به دعوت شوراي صلح انجام مي شود، مي باشد؛ اذعان مي دارد كه اين حمله از سوي حزب اسلامي سازماندهي نشده "هركسي مي تواند با استفاده از يك دستگاه تلفن همراه به يك رسانه زنگ بزند و بگويد كه اين حمله از سوي حزب اسلامي انجام شده است."

اين سخنان آقاي وردك در كنار اين كه مي تواند نشاندهنده ي سمپاتي و همفكري ايشان به تنظيمي كه سال ها در چوكات آن فعاليت سياسي داشت تلقي شود؛ به شدت فعاليت هايي كه توسط اعضاي پيشين اين گروه شورشي تندرو در درون ساختار نظام به منظور بازسازي وجهه و گسترش دامنه ي نفوذ حزب اسلامي انجام مي شود نيز اشاره دارد. گويي گروه هراس افگن حزب اسلامي همواره و هميشه مبارزات خود را به صورت مدني و بدور از خشونت به پيش برده و در هيچ يك از كشتار هاي دسته جمعي و جنايت هايي كه در افغانستان در سه دهه ي گذشته صورت گرفته نقش نداشته است.

اين سخنان فاروق وردك ميرساند كه اعضاي پيشين و كنوني اين گروه تندرو اگرهم اكنون مسووليت هاي كلاني را در دستگاه دولتي كشور در اختيار دارند، در نهايت به تفكرات بسته و تندروانه ي گروه شورشي گلبدين وفادار اند كه به اين صورت نگراني هايي كه در پيوند با طالباني شدن نظام معارف افغانستان زير رهبري اشخاصي بسان فاروق وردك ابراز شده تا حدود زيادي مرجعيت مي يابد. چه اين كه دستكم از حميده برمكي و فرزندان بيگناه وي كه در تازه ترين كارنامه ي شورشيان حزب اسلامي گلبدين كشته شده اند در مذاكرات قريب الوقوع هيآت اين گروه با اعضاي شوراي صلح مطمينآ نامي برده نخواهد شد.

البته در اين اواخر اين توجيه گري سخاوتمندانه و تعصب آميز به فاروق وردك خلاصه نمي شود، هستند فراوان تحليلگران و سياست پيشه گاني كه بيماري شان به حدي پيش رفته است كه با نشستن در پشت ميز هاي رسانه ها تلاش مي كنند كنش هاي خشونت آميز و هراس افگنانه ي دسته هاي شورشي اعم از حزب اسلامي، طالبان و شبكه حقاني را نمايه هايي از مقاومت ملي افغان ها در برابر قواي خارجي معرفي كنند و حتا قرباني شدن فرزندان و وابسته گان خود شان در رويداد هاي هراس افگنانه را ناديده انگارند و آرام آرام با توجه به كنش هاي معامله گرانه و حقارت آميز رهبري دولت افغانستان كه آنهم در وجود دست پرورده گان گلبدين حكمتيار و سازمان جاسوسي پاكستان كه اكنون شمار زيادي از آنان در ارگ رياست جمهوري و در اطراف رييس جمهور كرزي خزيده اند، شكل گرفته؛ ديگر هراسي هم از بيان ديدگاه هاي شان در پشتيباني از ولي نعمت پارينه خويش ندارند.

به اين صورت مي توان به اين نتيجه رسيد، كه باج دهي به تفكرات تندروانه در اشكال و گونه هاي مختلف آن به دلايل مختلف در نظام افغانستان در حال افزايش است و به اين صورت رويكرد هاي صلحجويانه ي دولت افغانستان نيز نتيجه يي به جز طالباني شدن روند جاري در كشور نخواهد داشت.

فرافگني چالش هاي موجود در كشور نتيجه يي جز انحراف مقطعي افكار عامه از ريشه هاي بحران نخواهد داشت و لازم است تا ريشه ها و زمينه هاي گسترش و پايايي تفكرات تندروانه در درون ساختار هاي اجتماعي كشور به گونه ي علمي و دقيق شناسايي شده و به عنوان موانع اصلي تامين و نهادينه شدن دموكراسي و ارزش هاي شهروندي در كشور مورد توجه دست اندركاران عرصه هاي سياست، اجتماع، فرهنگ قرار بگيرد. چه اين كه بي توجهي به اين اصل و فرافگني مشكلات موجود در افغانستان به بيرون از مرزهاي اين كشور فرصت هاي گرانسنگي را از كف مردم و دولت افغانستان ربوده وهمين ويژه گي دسته هاي شورشي ناتوان و پراگنده يي كه اندك ترين محبوبيتي نزد مردم ندارند را به چالش اصلي فراراه تامين دموكراسي و خلق مولفه هاي ثبات محور در افغانستان پس از طالبان تبديل كرده و نجات افغانستان از شر تندروي و طالبانيزم را به يك روياي تقريبا دست نيافتني مبدل كرده است.