۱۳۸۹ آبان ۵, چهارشنبه

5 عقرب

نقش های ناپیدا، پول های بی حساب


در درون دستگاه قدرت افغانستان به رسانه های بین المللی همواره نوع نگاه بد بینانه یی وجود داشته است.

این که رسانه های غربی در مقاطع مختلف نگاه های متفاوتی در پیوند با قضایای جاری در افغانستان داشته اند نیز یک امر بدیهی و آشکار است. از رویکرد هایی که در نخستین سال های پس از سقوط طالبان به منظور قهرمان سازی از حامد کرزی داشته اند گرفته، تا هنگامی که از ورای عملکرد های رییس جمهور کرزی و اطرافیان وی این رسانه ها تا مرز اهانت به مردم افغانستان نیز پیش رفته اند، دستکم یک اصل را به اثبات رسانده اند که سوای هر نوع نگاه های مخالف و موافقی که نسبت به کارکرد این رسانه ها وجود داشته، رسانه های غربی اثرگزاری غیر قابل انکاری در فرایند شکل دادن قضایا و ایجاد سیمای مثبت و منفی از افراد، دسته های سیاسی و حتا کشور های صاحب نقش در قضایای افغانستان داشته اند.

از حدود سه سال پیش که نا امیدی از وضعیت افغانستان در جوامع غربی روبه فزونی نهاد، رسانه های غربی به نقد عملکرد های آقای کرزی و آسیب شناسی این قهرمان پارینه ی دستگاه های سخن پراگنی غرب آغاز کردند و آرام آرام لایه های نارضایتی افکار عامه در کشور های همپیمان روند نو افغانستان از سیر وقایع زیر رهبری حامد کرزی در این کشور در لای اوراق و صفحات الکترونکی همین رسانه های غول پیکر پدیدار گشت.

به همین تازه گی ها روزنامه ی نیویارک تایمز از دریافت پول توسط عمرداوودزی رییس دفتر حامد کرزی از سفیر ایران خبر داده که این موضوع واکنش های متفاوتی را بر انگیخته و سرو صدا هایی زیادی را ایجاد کرده است.
رییس جمهور کرزی دریافت این پول را تایید کرده و گفته است که این گونه کمک ها از مجرا های قانونی و مشروع به دفتر ریاست جمهوری افغانستان صورت می گیرد، سفارت ایران در کابل این موضوع را شایعات بی اساس و بخشی از "بدگویی‌های شیطانی غرب و رسانه‌های خارجی" به خاطر خدشه دار کردن روابط دو کشور دوست و برادر افغانستان و ایران خوانده در حالی که فراکسیون اقلیت اصلاح طلبان در مجلس ایران خواستار توضیح وزارت امور خارجه ی این کشور پیرامون این موضوع شده، سخنگوی وزارت امور خارجه ی ایالات متحده ی امریکا در پیوند با این موضوع از "ابعاد گسترده تر نقش ایران در افغانستان" ابراز نگرانی کرده و گفته است که با توجه به گذشته ی عملکرد ایران در افغانستان، به این قضیه به دیده ی شک می نگریم.

انتشار این موضوع در یک چنین وضعیتی که گفته می شود رییس جمهور کرزی در صدد برجسته نشان دادن نقش همسایه گان افغانستان و کشور های منطقه در روند پایان دادن به منازعه ی جاری در کشور برای غربی ها برآمده است، می تواند شک و تردید های فراوانی را در پیوند با معاملات فساد اندود دفتر ریاست جمهوری افغانستان با کشور های همسایه ایجاد کرده است.

اگرچه گمانه هایی در پیوند با پرداخت پول از سوی حلقاتی در دستگاه قدرت ایران به شخص حامد کرزی در هنگام انتخابات ریاست جمهوری سال پار نیز وجود داشته و این مورد تازه تردید های موجود در این زمینه را به یقین نزدیک می کند و اذهان عامه را به گونه ی غیر مستقیم در برابر این پرسش مجاب می کند که رییس جمهوری که در فورم ثبت دارایی اداره ی مبارزه با فساد، تمامی دارایی خود را ده هزار یورو بیان کرده بود، این همه پولی که سرسام آوری که در هنگام مبارزات انتخاباتی به مصرف رساند، را از کجا به دست آورده بود.

شاید به همین دلیل است که نه دفاع ناشیانه ی رییس جمهور کرزی از دستیار حیله گرش و نه هم فرمایشات توجیه گرانه ی وزیر مالیه که گفت، این گونه پول ها حتا به والی ها و مسوولان محلی در ولایت ها از سوی کشور های خارجی پرداخته می شود و سخنگویان حکومت که با دیده درآیی تمام تلاش می کنند، تمامی سیاه کاری های تیم حاکم را سفید نمایی کنند، نتوانسته و نمی تواند، از سنگینی بار این رسوایی حقارت آمیز بر شانه های مردم افغانستان بکاهد.

این که افغانستان به عنوان یک کشور فقیر و جنگزده در عرصه های مختلف وابسته به کمک های جامعه ی جهانی می باشد، امر مسلمی است، اما این که افرادی در اطراف رییس جمهور این کشور که ساکنان آن دار وندار خود را در راه حفظ غرور و سربلندی شان فدا کرده اند، بسته های پول بی حساب و کتاب را از یک کشور خارجی که حساب های تصفیه ناشده ی فراوانی با افغانستان دارد، دریافت می کنند و معلوم هم نیست که مصرف این پول ها در کجا وچگونه می تواند به استثنای ارگ نشینان واجب الاحترام و اطرافیان رییس جمهوری منفعتی را نصیب افغانستان نماید، واقعا آزار دهنده و حقارت آمیز است.

از سوی دیگر این پرسش بزرگ در اذهان عامه ی مردم در حال شکل گرفتن است که این بزرگ زاده گان وطن دوست در سایه ی حمایت های بی دریغ رییس جمهور کرزی به چه تعداد از دیگر بکس های پر از پول را به چه منظور هایی از دیپلوماتان و جاسوسان کشور های خارجی تحویل گرفته باشند؟

اما اکنون دیگر این پرسش نیز پاسخ خود را دریافت کرده است که این همه آسمان خراش که شهر های بزرگ کشور را به زباله دانی مبدل کرده و این همه سرمایه که در این کشور سرازیر می شود، از کجاها، چگونه و با استفاده از کدام روش ها و ابزار هایی از نام مردم افغانستان رگه های فساد و بی عدالتی در این جغرافیای فقیر را زنده نگه داشته و روز تاروز فربه تر کرده است؟




۱۳۸۹ آبان ۲, یکشنبه

27 ميزان 89

قایله صلح به کجا می انجامد؟

طالبانی شدن افغانستان یا دموکراتیزه کردن طالبان

با آغاز کار شورای عالی صلح گمانه های متفاوتی در پیوند با چگونه گی تاثیر فعالیت های این شورا بر روند کلی سیاست در کشور مطرح شده است.
اما آیا تشکیل شورای عالی صلح آن گونه که شماری از تحلیلگران اقتدارگرایی که همه چیز را از پشت عینک های مکدر و غلط نمای عصبیت های قومی و ایدیولوژیک می بینند، در تلاش اند تا به ذهنیت سازی خوش بینانه...

در مورد این شورا به هر صورت و به هر قیمت ممکن بپردازند، واقعا می تواند، معاملات و معادلات پیچیده، چندبعدی و دارای ریشه های داخلی، منطقه یی و جهانی را به نفع تامین صلح و ثبات پایدار تغییر مسیر دهد یا این که به پیچیده تر شدن وضعیت می انجامد؟

چندی پیش باراک اوباما رییس جمهوری ایالات متحده ی امریکا اذعان کرده بود که ماموریت امریکا در افغانستان تامین دموکراسی در این کشور جنگ زده، عقب مانده، سنتی و دارای ساختار های سنگین قبیله یی نیست و استراتیژی کشورش در قبال افغانستان و منطقه را نیز در قالب معادلات و مناسبات سیاسی – امنیتی تعریف کرد که درهم کوبیدن القاعده و طالبان و توجه به پناه گاه های طالبان در آنسوی دیورند، محور های اصلی آن را تشکیل می داد و در سرتاسر این استراتیژی از ادعا های بلند وبالای جورج دبلیو بوش مبنی بر تامین دموکراسی و حقوق بشر در افغانستان خبری نبود و از رویکرد های سیاسی دولت ایالات متحده در حدود دوسالی که باراک اوباما به عنوان رییس امریکا انتخاب شده در پیوند با افغانستان نیز بر می آید که این کشور اگر در صدد فرار از جغرافیای بحران نباشد، دستکم به برنامه های درازمدت، زمان گیر و خرج بردار که بازدهی زودهنگام نداشته باشد، اصلا علاقه یی ندارد.

اکنون که به نظر می رسد دولت افغانستان با ایجاد شورای عالی صلح در صدد مذاکره با شورشیان بر آمده و ظاهرا شماری از کشور های منطقه نیز به هر دلیلی در برابر اقدامات صلح خواهانه ی حکومت افغانستان سرتایید جنبانده اند، ایالات متحده نیز اگرچه با اغماض و احتیاط به کمپ موافقان این تلاش ها پیوسته و به این صورت این گمانه را تقویت کرده که به استثنای همسایه گان افغانستان، تقریبا تمامی کشور های صاحب نقش در معادلات افغانستان و منطقه به سرخورده گی و فرسایش عقلانیت سیاسی در پیوند با قضایای جاری در این بخش از دنیا روبرو شده اند.

کند شدن حرکت ماشین جنگی ناتو و ایالات متحده در افغانستان، اوج گیری دوباره ی فعالیت های شورشگرانه در سایه ی جوسازی های همسایه گان افغانستان و شبکه های هراس افگنی جهانی و بی برنامه گی و ناتوانی اداره ی رییس جمهور کرزی در مدیریت بحران افغانستان به سمت ایجاد و تقویت مولفه های ثبات محور وضعیتی را ایجاد کرده که تقریبا تمامی طرف های مطرح در این سوی خط به نتیجه گیری وحشتناک و نا امید کننده یی از سیر وقایع در افغانستان دست یافته اند و آن این که باید به هر صورت از سنگینی بار پروژه یی بنام افغانستان بر شانه های شهروندان کشور های شان بکاهند و آرام آرام راه فرار را در پیش گیرند.

شاید از همین جهت است که ظاهرا همه ی چشم ها به شورای عالی صلح دوخته شده که موافقان و مخالفان سیاسی رییس جمهورکرزی در آن گرد آمده اند، تا از یک سو تلاش های بی سروته و خالی از دید راهبردی دولت برای برگرداندن طالبان و دیگر دسته های شورشی به روند صلح را سمت و سوی تازه یی ببخشد و از جانب دیگر زمینه برای مصرف پول های کمکی جامعه ی بین المللی در راستای اعمار صلح در افغانستان مساعد سازند. اگرچه دست کشیدن از خشونت، جدا شدن از القاعده و پذیرش قانون اساسی افغانستان ظاهرا به عنوان پیش شرط های پذیرش شورشیان به روند صلح هرچندگاه یک بار و بر حسب ضرورت از سوی مقامات امریکایی و سخنگویان حکومت افغانستان تکرار می شود اما روایت های ضد و نقیض از پس پرده ی داعیه ی صلح خواهی دولت افغانستان ذهن و ضمیر بسیاری از تحلیلگران آزاد اندیش افغان را انباشته از پرسش های بیشماری کرده که به ساده گی نمی شود از کنار آن گذشت.

شماری از آگاهان مسایل افغانستان به این باور اند که رییس جمهور کرزی خواسته است تا از تشکیل شورای عالی صلح در چند جبهه بهره برداری کند، از یک طرف با دادن امتیازاتی در ساختار قدرت در مرکز و شماری از ولایت های شمالی و شمال شرقی کشور به مخالفان سیاسی خود آنان را سرگرم ساخته و به خاطر ملی جلوه دادن سیمای شورای عالی صلح چهره های شاخص جریان اپوزسیون بسان برهان الدین ربانی را در ساختار این شورا شامل ساخت و به رغم عدم تمایل درونی، مخالفت اطرافیان قبیله گرای خود و بگو مگو های رسانه یی، انتصاب وی در بالاترین سمت تشکیلاتی این شورا را پذیرفت زیرا شاید پس از این همه بازی سیاسی که در ده سال گذشته انجام داده به میزان اثر گزاری و اشراف سیاست های ربانی و اعتماد نهفته یی که بسیاری از موافقان و مخالفان آقای ربانی از ورای مناسبات و زد وبند های قومی و ایدیولوژیک بالای این چهره ی کارآزموده اما متین و آرام دارند، پی برده است.

از جانب دیگر به تقویت پایگاه های قدرت خود در میان طایفه ها و عشایر جنوب و شرق از ورای مطرح کردن هرچه داغ تر و گسترده در داعیه ی صلح خواهی خویش بپردازد.

رهایی بیش تر از ۵۰۰ تن از زندانیان طالب و حزب اسلامی که به اتهام انجام عملیات تخریب کارانه و حملات انتحاری از سوی نیرو های بین المللی و نهاد های امنیتی افغانستان بازداشت شده اند، در حدود سه ماه گذشته امتیاز دیگری بوده که پیشاپیش اداره ی رییس جمهور کرزی به شورشیان قایل شده و برکناری مسوولان رده ی نخست نیرو های امنیتی افغانستان ( حنیف اتمر وزیر امور داخله و امرالله صالح رییس عمومی امنیت ملی)، که در تلاش به خاطر خنثا کردن توطیه های پاکستان و شبکه ی القاعده در برابر حاکمیت دولتی و به چالش کشیدن فعالیت های شورشگرانه ی طالبان – حزب اسلامی خبره گی قابل ملاحظه یی از خود تبارز داده بودند، در واقع چراغ سبزی بود که حکومت کابل در نخستین اقدامات پس از برگزاری جرگه ی مشورتی صلح به پاکستان نشان داد.

ظاهرا همه چیز دارد به سمت انجام یک معامله ی کلان سیاسی با شورشیان مسلح و پشتیبانان منطقه یی و حتا بین المللی آنان به پیش می رود و آنگونه که از ظواهر امر بر می آید ممکن است مذاکره با افرادی از رده های میانی یا شاید هم بالایی طالبان آغاز شود اما دستکم یک چیز از همین اکنون مشخص است که سرانجام بازده این مذاکره طالبانی شدن افغانستان خواهد بود نه دموکراتیزه ساختن طالبان، زیرا آنان همچنان روی مواضع جنگجویانه و تمامیت خواهانه ی شان به خشونت آمیز ترین اشکال ممکن پای می فشارند و برخلاف انگاره هایی که اطرافیان آقای کرزی از ورای عصبیت های قبیله یی در صدد تزریق آن در افکار عامه ی افغانستان و جهانیان اند، ارتباط های شبکه یی برخاسته از ذهنیت ها و هنجارمندی های ایدیولوژیک طالبان و حزب اسلامی حکمتیار با شبکه ی القاعده و سازمان های استخباراتی منطقه به این ساده گی ها به آنان اجازه نخواهد داد تا از رویای برپایی دوباره ی امارت اسلامی طالبان که بزن گاه اصلی آرمان های قرون وسطایی شبکه های هراس افگنی در سطح دنیا منصرف شوند و به پذیرش قانون اساسی کنونی و دوام حضور نیرو های جهانی در افغانستان موافقت کنند.

به این صورت آنچه در حاله یی از ابهام باقی می ماند این که آیا طالبانی شدن دستگاه قدرت افغانستان با چگونه واکنش هایی در درون جامعه ی افغانی روبرو خواهد شد و کشور هایی که از سال ۲۰۰۱ میلادی به این سو حدود دو هزار تن از فرزندان شان را زیر نام مبارزه با هراس افگنی، جلوگیری از تبدیل شدن دوباره ی افغانستان به آوردگاه و پرورشگاه تفکرات تندروانه و طالبانی و بلاخره تامین دموکراسی و رعایت حقوق بشر در این جغرافیای قاتل قربانی کرده اند این روند را نزد افکار عمومی در کشور های شان چگونه توجیه خواهند کرد؟

چه این که به عقیده ی بسیاری از آگاهان مسایل اجتماعی ساختار های اجتماعی افغانستان و مناطق قبایلی پاکستان در سایه ی تبلیغات سرسام آور شبکه های هراس افگنی و جریان های تندرو در بیش تر از سه دهه ی گذشته به حدی طالبانی و خشونت پرور شده که اگر هم رییس جمهور کرزی تمامی برادر خوانده های طالب خود را زیر چتری بنام دولت جمهوری اسلامی افغانستان گرد بیاورد، گونه ها و اشکال تازه و ناشناخته یی از شورشگری در این جغرافیا ظهور خواهد کرد که افسار گسیخته گی و مهار ناپذیری آن تمامی منطقه را دچار بحران ها و نابسامانی هایی خواهد کرد که حتا دامن کشور هایی که اکنون از شبکه های هراس افگنی منطقه به عنوان ابزار سیاست خارجی شان استفاده می کنند، را خواهد گرفت.

۱۳۸۹ مهر ۲۰, سه‌شنبه

]چهارده میزان

آغاز جنگ تنظیمی در شورای عالی صلح 

پس از آنکه فهرست 68 نفری اعضای شورای عالی صلح از سوی ریاست جمهوری اعلان شد، واکنش های متفاوتی در پیوند با این شورا و افرادی که عضویت آن را کسب کرده اند، ابراز شده است.
روز دوشنبه این هفته، نهاد های جامعه ی مدنی بسیاری از اعضای این شورا را عاملان اصلی بحران افغانستان دانسته خواستار بازنگری ترکیب این شورا شده اند و بسیاری از تحلیلگران مسایل افغانستان نیز به این باور اند که در ترکیب کنونی شورا بیش تر مصلحت اندیشی های درون ساختاری قدرت مد نظر رییس جمهور کرزی و اطرافیان وی بوده است تا گرد آوری شماری از افراد آگاه، بیطرف و دارای فهم و دانش کاربردی در زیر یک چتر واحد به خاطر جستجوی راه های اعمار صلح به عنوان یک فرایند عقلانی در جغرافیای بحران خیز و بحران پرور افغانستان.
جدا از این که شورای عالی صلح به جز از مصرف کمک های بین المللی که در نشست لندن2 و پس از آن وعده داده شده است، چه گلی به افغانستان دسته خواهد کرد، به نظر می رسد که شکل و ساختار ظاهری این شورا زد و بند های تازه یی را میان چهره های شاخص این شورا یا به تعبیر دیگر رهبران جهادی ایجاد کرده است.

حرص مهار ناپذیر

اگرچه نه رییس جمهور کرزی و نه هم سخنگویان و اطرافیان وی از گزینش فردی به عنوان رییس شورای عالی صلح سخن نگفته اند، اما پس از آنکه برهان الدین ربانی رییس پیشین ایتلاف مخالفان سیاسی "جبهه ملی" در ماه جوزای امسال ریاست انتصابی جرگه مشورتی صلح را به خواست رییس جمهور کرزی عهده دار شد و حکومت با برگزاری این جرگه و گنجاندن خواسته های خود در قطعنامه ی نهایی آن مجوز جستجوی راه های کشاندن شورشیان مسلح به میز مذاکره، را از نشانی "نماینده گان مردم افغانستان" به دست آورد، این گمانه از سوی شماری از آگاهان مسایل افغانستان مطرح شد که رییس جمهور کرزی ریاست شورای عالی صلح را نیز به آقای ربانی خواهد سپرد.
از سوی دیگر صبغت الله مجددی روحانی با نفوذ و در عین حال سالخورده یی که همزمان ریاست مجلس سنا و کمسیون تحکیم صلح را به عهده دارد، و نام وی در صدر فهرست اعضای شورای صلح گنجانده شده، به گونه یی شورای صلح را جانشین کمسیون تحکیم صلح می داند و شاید خود را میراث دار اصلی و مستحق ترین فرد برای ریاست شورای عالی صلح می پندارد، روز سه شنبه با انتقاد از قدرت طلبی "رهبران افغانستان"، حضور کسانی که دست شان به خون مردم افغانستان آلوده است در شورای عالی صلح را نکوهش کرده و بلاخره مخالفت خود را گزینش احتمالی استاد ربانی به ریاست شورای عالی صلح ابراز داشت.
اگرچه آقای ربانی تا اکنون در مورد گفته های مجددی ابراز نظری نکرده است، اما اظهارات آقای مجددی برای کسانی که دستکم در دو دهه ی گذشته شاهد، کارنامه های رهبران جهادی و دسته های مرتبط با آنان بوده اند، تداعی کننده ی روز و روزگار سیاهی است که اختلاف نظر های این رهبران واجب الاحترام بالای مردم افغانستان تحمیل می کرده است.
حرص مهار ناپذیر رهبران جهادی و روش های منحصر به فرد آنان در راستای کسب قدرت، ثروت اندوزی و تحمیل احترام آمیخته با ترس خود بالای مردم، اکنون برای بسیاری از مردم مبرهن و آشکار است.
شاید یکی از دلایلی که افغانستان پس از طالبان نتوانست آنگونه که لازم بود به چالش های موجود برای دستیابی به صلح پایدار نقطه ی پایان بگذارد، تمکین طمع ورزانه ی رییس جمهور کرزی و متحدان جهانی او در برابر آنانی که لقب رهبران جهاد و مقاومت افغانستان را یدک می کشیدند بوده است.

اگرچه فضای سیاسی افغانستان از گذشته های دور، از نبود جریان روشنفکری که توانایی تولید فکر و اندیشه داشته باشد و احزاب سیاسی پویا و دارای برنامه های قوام بخش دموکراسی، حقوق بشر و ارزش های نوین بشری رنج می برده و همین نقض ساختاری از عوامل اصلی سپرده شدن سکان قدرت، اقتدار، احترام و منزلت جغرافیای نه چندان مساعد افغانستان برای خلق فرایند های عقلانیت محور، به دست افرادی بسان رهبران و سردسته های گروه های جهادی و غیر جهادی که در واپسین سال های قرن بیستم و دهه ی نخست قرن بیست و یکم با استفاده از بدوی ترین و عوام فریبانه ترین روش ها و با استفاده از خشونت آمیز ترین ابزار ها به سرنوشت مردم افغانستان حاکم شدند، پنداشته شده می تواند. اما در حدود یک دهه ی گذشته که به نظر می رسید کشور جنگ زده و فقیری که تقریبا تمامی داشته های مادی و معنوی خود را در نتیجه ی تجاوز بیگانه گان و سپس به جان هم افتادن رهبران و سردسته های جنبش مقاومت مردمی خویش از دست داده بود، در سایه ی پشتیبانی بزرگ ترین
قدرت های اقتصادی، سیاسی و نظامی جهان گام های متین و استوار خود به سوی اعمار صلح و خلق فرایند های ثبات محور بردارد، سوگمندانه با یک طیفی از سیاست پیشه گان از خود راضی، مهم، محترم، خبره در توطیه سازی و غارت دارایی های عامه، تسخیر ساختار های قدرت و بازی با احساسات مردم از مجرای تعصبات و سلیقه های قومی، زبانی، نژادی و ایدیولوژیک روبرو بوده، که نه تنها گفتمان سازی برای درمان دردهای ناشی از منازعه و بحران را به چالش های فزاینده روبرو کردند و در مسیر مدیریت کشور به سوی پیش رفت و شگوفایی اندک ترین ابتکار، توانایی و اداره یی از خود تبارز ندادند. بلکه فرصت های بی نظیر موجود برای نجات افغانستان از بحران و پیامد های ناگوار آن را با سیاست بازی و نیرنگ از کف مردم افغانستان ربودند.
اکنون که گام های لرزان و آگنده از نقض و اشتباه حامد کرزی و اطرافیان وی برای تشویق مخالفان مسلح برای پیوستن به روند صلح و پایان دادن به منازعه یی که در نتیجه ی ناتوانی های وی در مدیریت بحران در حال گسترش به سرتاسر افغانستان بوده، شکل و سیمای تازه تری یافته است نیز در سایه ی حضور سنگین چهره ها و افراد واجب الاحترامی که اکنون به تابوی های ناشکستنی برای وی در درون ساختار قدرت تبدیل شده اند، در حال مسخ شدن است.
کمسیون تحکیم صلح
تجربه ی 5 ساله ی صبغت الله مجددی در رهبری کمسیون تحکیم صلح نشان داده که اگرچه در ظاهر به پیوستن هزاران تن از شورشیان مسلح به روند صلح و رهایی صد ها تن از زندانیان طالبان و حزب اسلامی حکمتیار از زندان های دولت افغانستان و ایتلاف بین المللی انجامیده اما از یک طرف بسیاری از افرادی که مثلا با پادرمیانی آقای مجددی و اعضای خانواده ی وی که در شماری از ولایت های کشور مسوولیت مدیریت نماینده گی های کمسیون را به عهده دارند، به دولت می پیوندند، با دریافت تضمین نامه های امنیتی و مقدار پولی که از جانب کمسیون به آنها پرداخته می شود، دوباره به صفوف شورشیان می پیوندند و از جانب دیگر این تلاش ها نه تنها به تامین صلح در کشور نیانجامیده، بلکه می تواند یکی از عمده ترین عوامل تشویق هرچه بیش تر افراد و دسته های مسلح به باج گیری از طریق توسل به خشون;ت و شورشگری از حاکمیت و در نتیجه گسترش دامنه ی بحران و نا امنی به بخش های وسیع تری از افغانستان ارزیابی شود، چه این که شیوه های تحمیل احترام کاریزماتیک خود بالای دستگاه قدرت و شخص رییس جمهور کرزی از طریق گریه و زاری، استخاره و یاهم تهدید به استعفا یا افشای زدوبند های فساد اندود پشت صحنه های بازی قدرت در افغانستان، ویژه ی صبغت الله مجددی وافراد متعلق به خانواده های هم سنخ وی که به گونه ی سنتی در ساختار قدرت این کشور نقش داشته اند، می باشد. چه این که گفته می شود طالبان که ممکن است افراد آنان میلیون ها دالر امریکایی را با پیوستن ظاهری به دولت از دستان مبارک حضرت گرفته و دوباره به سنگر های خود بازگشته باشند طرفداری خود از قرار گرفتن آقای مجددی در راس شورای عالی صلح اعلام داشته اند.
روزمره گی دلالان سیاسی
در عین حال روزمره گی و دیدن وقایع، رویداد ها و روند های جاری در کشور از پشت عینک های غلط نمای ایدیولوژیک، دسیسه سازی و سنجه هایی که چهره های منزلتی بسان برهان الدین ربانی و شماری از دلالان سیاسی - قومی با تکیه به آنها در حدود یک دهه ی گذشته گاهی از در موافقت و زمانی هم از در مخالفت با حامد کرزی وارد معامله های سیاسی شده اند، نیز به حدی میان تهی، آگنده با روزمره گی بوده که عامل بخش بزرگی از ناکامی های روند جاری و مسخ چهره ی دموکراسی و مردم سالاری در کشور پنداشته شده می تواند.

به این صورت، آنچه می توان به رییس جمهور کرزی و مشاوران همه چیز فهم وی توصیه کرد این است، اگرچه برنامه های صلح خواهانه او از نوع گرد آوری جنایت کاران واجب الاحترام زیر چتری بنام شورای عالی صلح به هیچ صورت دورنمای تاریک ثبات در این کشور را روشنی نمی بخشد و امید های به یاس مبدل شده را احیا نمی کند، اما حرص و طمع رهبران معظم جهادی برای قرار گرفتن در صدر هرچه مجلس و نشست و شورا که در افغانستان برگزار می شود، می تواند کشور هایی که برای تمویل برنامه های صلح خواهانه ی دولت ابراز آماده گی کرده اند را از عملی کردن وعده های شان برحذر دارد که این موضوع روند جاری در افغانستان را تاسطح یک بازی شکست خورده و بی اثر تقلیل ماهیت خواهد داد.