"اعلام زمان خروج؛ به دشمن روحیه داده است"
از فرافگنی پیهم تا پذیرش دیرهنگام اشتباهات
در جریان همین هفته خبرنامه یی از جانب دفتر ریاست جمهوری افغانستان منتشر شد که در آن از زبان رییس جمهور کرزی گفته شده بود، ایشان در دیدار با شماری از اعضای مجلس نمایندگان ایالات متحده ی امریکا در کابل، تعیین تاریخ خروج نیرو های امریکایی در جولای 2011 میلادی از افغانستان را به عنوان یکی از عواملی که به "دشمن" روحیه داده است، تلقی کرده اند.
آقای کرزی در این دیدار پیشرفت نکردن نبرد بر ضد تروریزم را به عدم تمرکز بر نابودی پایگاه های هراس افگنان[در بیرون از مرز های کشور] و افزایش تلفات ملکی در بمباران های هوایی نیرو های ناتو وابسته دانسته اند.
این سخنان رییس جمهور کرزی در حالی بیان می گردد که تلاش های وی و اطرافیان اش به منظور تبارز نوعی واگرایی از مواضع غرب و ایالات متحده، در کمتر از دوسال گذشته از عواملی پنداشته می شود که کشور های غربی به ویژه ایالات متحده ی امریکا را در پیوند با قانع کردن افکار عامه در درون این کشور ها برای دوام مبارزه ی بی سرانجام، پیچیده و خالی از بازدهی با هراس افگنی؛ آنهم در صورتی که با یک "شریک غیر قابل اعتماد" در افغانستان روبرو باشند، تحت فشار قرار داد و برای تعیین تاریخ خروج در ناگزیری کسل کننده یی قرار داده بود و در یک چنین وضعیتی بود که رییس جمهور اوباما در نخستین ماه های احراز کرسی ریاست جمهوری کشورش برغم تردید های شمار زیادی از مشاوران نظامی – استراتیژیک کاخ سفید و پنتاگون، جولای 2011 را زمان آغاز خروج نظامیان این کشور از افغانستان اعلام نمود.
اوباما ظاهرا تلاش کرد تا این باور کذایی را از نشانی دولت ایالات متحده ی امریکا به جهانیان و به ویژه جریان های تندرو ریشه دار و دارای ارتباطات گسترده و شبکه یی با سازمان های جاسوسی منطقه – هراس افگنان القا کند که با اعزام 30 هزار نیروی تازه نفس تا کمتر از دوسال دیگر قایله ی جنگ با ترور در افغانستان را به نفع نیرو های جهانی و دولت افغانستان به پایان خواهد رساند و از تابستان سال 2011 روند انتقال مسوولیت ها به نیرو های داخلی افغان و به تبع آن خروج نیرو های امریکایی از این کشور در یک بستر مناسب و مساعد از نظر سیاسی، نظامی، امنیتی و روانی آغاز خواهد شد.
اگرچه از همان آغاز، طرح خروج "پیروزمندانه" نیرو های امریکایی از افغانستان در جولای 2011 ، عملی به نظر نمی رسید؛ اما اکنون که کمتر از یک سال به فرارسیدن زمان پیش بینی شده برای خروج نظامیان امریکایی از افغانستان باقی مانده، نه تنها اوضاع در مسیر خلاف دورنمایی که سیاست گذاران امریکایی از آن ترسیم می کردند، در حرکت است؛ بلکه رییس جمهور کرزی را نیز در وضعیتی قرار داده که بی برنامه گی ها و ناتوانی های خود و اداره ی زیر فرمانش در راستای تامین امنیت و مدیریت بعد داخلی بحران افغانستان را به گونه یی فرافگنی کند که گویا؛ این تعیین تاریخ خروج نیرو های امریکایی افغانستان است که روند چندبعدی و نه چندان پیچیده ی گسترش دامنه ی نفوذ شورشیان مسلح تا دروازه های کابل و مناطق امن شمال کشور را شتاب و توانایی بیش تر بخشیده است.
در حدود یک سال گذشته که نیرو های جهانی و افغان سرگرم مبارزه ی خونین با شورشیان مسلح بوده و در این راستا تلفات و قربانی های زیادی نیز داده اند، دولت افغانستان ظاهرا تلاش های زیادی را به منظور مصالحه با طالبان انجام داده، این روند به ویژه از نشست لندن2 با کسب حمایت جامعه ی جهانی آغاز شد و با برگزاری جرگه ی مشورتی صلح در جوزای سال جاری پی گرفته شد.
با آنکه بر مبنای قطعنامه ی جرگه که برگه ی مشروعیت تلاش های صلح خواهانه ی رییس جمهوری تلقی شده می تواند، ده ها تن از افراد وابسته به طالبان که به اتهام انجام یا قصد عملیات تخریب کارانه در برابر دولت و نیرو های خارجی توسط نیرو های امنیتی بازداشت شده بودند، از زندان های دولت رهایی یافته و بسیاری آنان که بدون شک افغان های صرفا مجبور و ناراضی از دولت که مثلا به دلیل مشکلات اقتصادی یا هم فساد ساری و جاری در دستگاه های خدمات عامه به شورشیان پیوسته باشند، نبوده؛ بلکه سرسپرده گان ایدیولوژیک تفکر تمامیت خواه طالبانی بودند، در نتیجه ی اعمال نفوذ مستقیم و غیر مستقیم سازمان های جاسوسی منطقه به ویژه آی اس آی پاکستان و حاتم بخشی های رییس جمهور کرزی، فرصت و زمینه ی پیوستن دوباره به همفکران هراس افگن خود را به دست آوردند.
همچنان در بیش تر از یک سالی که بازی های سیاسی انباشته با حرص باقی ماندن در سکان قدرت به هر صورت ممکن در انتخابات آگنده از تقلب 29 اسد 1388 بر محوریت آقای کرزی در افغانستان جریان داشت، فراز و فرود های"کشتی نرم" او با بزرگ ترین متحد استراتیژیک روند جاری در کشور– ایالات متحده ی امریکا، مردم افغانستان، همپیمانان بین المللی و افکار عامه ی جهانیان را به خود مشغول کرده بود و سازمان های جاسوسی کشور های همسایه در توامیت با جریان های تندرو از یک طرف روند تجهیز، تمویل و آموزش شورشیان را شتاب بخشیدند.
از جانب دیگر موجی از تبلیغات رسانه یی و تربیت دسته های تبلیغی به منظور بزرگنمایی شورشیان و توجیه فعالیت های هراس افگنانه ی آنان با استفاده از احساسات دینی و هنجارهای سنتی - قبیله یی موجود در جامعه ی افغانی به شدت دست به کار شدند و این روند به سرعت و قدرت سرسام آوری ادامه یافت که حتا اتفاق هایی از نوع حمله ی انتحاری که در روز انجام مراسم تحلیف کابینه ی پس از انتخابات رییس جمهور کرزی انجام شد.
هم چنان خنجر کشیدن سربازان اردو و پولیس ملی بر رخ همکاران جهانی شان، گمانه هایی را مبنی بر این که شورشیان در نهاد های امنیتی کشور نیز رخنه کرده اند، را قوت بیش تر بخشید.
از سوی دیگر عدم قاطعیت رهبری دولت در برابر شورشیان و التماس های مقطعی رییس جمهوری به سردسته های شورشیان، به قدرت گرفتن هرچه بیش تر تفکر طالبانی تا سطحی که گماشته گان آنان در صدد توجیه وحشت آفرینی های آنان برآمده، انجامیده است، که گفته می شود در سایه ی حضور سنگین جریان ها و افراد تندرو در درون دستگاه دولتی افغانستان و همچنان افراد و دسته هایی که از ورای عصبیت های قومی با طالبان هم گرایی دارند، سرعت بیشتری گرفته و نتیجه آن شده است، که برخی ازاین جریان ها در انظار عامه مثلا حمله های انتحاری را عملیات استشهادی بخوانند؛
این که ریشه ها، پناه گاه ها و پرورشگاه های هراس افگنان در خاک پاکستان قرار دارد، اکنون به هیچ کس پوشیده نیست، اما فرافگنی تمامی ضعف ها، ناتوانی ها، بی برنامه گی ها و ناصداقتی های دولت به رهبری کرزی در مدیریت بحران افغانستان به سوی مولفه ها و فرایند های ثبات محور به همان اندازه مغالطه آمیز به نظر می رسد که جامعه ی جهانی مبارزه برضد ترور را از عینک های پاکستان ببیند و ملیارد ها دالر را در حالی در اختیار این کشور قرار دهد که اطمینان نداشته باشد این پول ها برای مبارزه با هراس افگنی به مصرف می رسد یا به خاطر تقویت آن.
با توجه به آنچه اکنون در افغانستان جریان دارد، به ویژه این که در زیر ریش هزاران تن از نظامیان ناتو و نیرو های امنیتی افغان، شورشیان مسلح می توانند دایره ی نفوذ خود را گسترش دهند، می توان این تز نه چندان خردمندانه ی مقامات افغان را به چالش فرا خواند که می گویند "تروریزم در روستا های افغانستان نیست"، زیرا تا هنگامی که زمینه های اجتماعی پرورش تفکرات تندروانه و طالبانی در روستا های افغانستان، رکن های سه گانه ی نظام افغانستان - پارلمان، حکومت، دستگاه قضایی و همچنان مراجع دینی و به این تازه گی ها هم رسانه های کشور وجود داشته باشد، اگرهم نبرد با هراس افگنی به پایگاه ها و مراجع تمویل و تجهیز آنان کشانده شود، بازی خونین و جهنمی موجود در افغانستان و منطقه را پایانی متصور نیست و نه هم افغانستان مجال پیوستن به کاروان مدنیت، احترام به حقوق بشر و نهادینه سازی ارزش های شهروندی و تامین عدالت را خواهد یافت.
به این صورت لازم است تا رییس جمهور کرزی با آگاهی از این اصل به سخن فرسایی در مورد رویداد ها و روند های جاری در کشور بپردازند زیرا، پیامد های مثبت و منفی فرمایشات آنان بالای سرنوشت، روحیه و حتا مرگ و زندگی شهروندان این کشور اثر گذار است و در چند سال گذشته چه بسا از مردم افغانستان به ویژه آنانی که در جبهه های داغ نبرد در برابر طالبان / هراس افگنانی که ایشان گاهی آنان را برادر خطاب می کنند و گاهی هم دشمنان مردم افغانستان، قربانی شده اند.
در نتیجه ی موضع گیری های مقطعی، ناسنجیده و غیر واقعبینانه ی رییس جمهور کرزی و مشاوران همه چیز فهم او از نشانی مردم افغانستان، ممکن است جامعه ی جهانی و کشور هایی که روزانه فرزاندان شان را در مصاف با طالبان/هراس افگنان قربانی می کنند، برخلاف میل و اراده ی مردم در پیوند با مسایل افغانستان برای خروج زودهنگام از جغرافیای بحران تصمیم بگیرند که در آنصورت اعتراف سخاوتمندانه به اشتباهات و برخورد های ناسنجیده با مسایل کلان کشوری نیز اقدام دیرهنگامی خواهد بود که حیثیت تجویز داروی تاریخ گذشته به درد ناسور و جانکاه ساری و جاری در پیکر دردمند جامعه ی افغانی را خواهد داشت.