۱۳۸۹ مرداد ۱۲, سه‌شنبه

6 اسد

از دست ناپيداي نفاق افگنان تا باج دهي به دشمنان دموكراسي

كثرت رسانه ها در افغانستان پس از طالبان يكي از چشم گير ترين و اثرگزار ترين پديده هاي اجتماعي پنداشته مي شود اما اين پديده شايد به نتاسب گسترده گي اش با آزمون و خطاها و همچنان چالش هاي شناخته و ناشناخته ي بيشماري روبرو بوده است.
در چند سال گذشته هرگاه مسوولان رده هاي مختلف نظام سياسي و نهاد هاي مدني و رسانه يي كشور زبان به سخن گفتن در مورد رسانه ها مي گشوده اند، رضاييت از كثرت رسانه ها، نارضايتي از برخي برنامه هاي آنان و در مواردي هم ارايه كردن آمار بلند و بالا از فهرست رسانه هايي كه در گونه هاي مختلف از وزارت اطلاعات و فرهنگ جواز فعاليت دريافت كرده اند، از كليدي ترين محور هاي صحبت هاي آنان پنداشته شده مي توانست، اما سر از روز سه شنبه 5 اسد 1389 بايد اين جمله را نيز به فرمايشات شان بيفزايند كه يكي از ده ها تلويزيون خصوصي افغانستان شايد براي مدت معيني ياهم براي هميشه از سوي حكومت افغانستان "مسكوت" شد.
بسياري از ارباب دانش و انديشه را باور بر اين است كه افغانستان سرزمين تناقض ها است، در اين كشور مثال هاي تكان دهنده يي از بسياري قدرتمندي و نهادينه گي عواملي كه در مقاطع مختلف و در بخش هايي از اين كره ي خاكي انسان ها را در برابر هم قرارداده و از تمامي داشته هاي مادي و معنوي آنان قرباني گرفته است را مي شود به ساده گي مشاهده كرد.
اگر انسان هاي متعصب و تندرو از اطراف و اكناف دنيا به افغانستان مي آيند تا تضاد سنت و مدرنيته را از وراي آدم كشي و وحشت آفريني زيرنام جهاد تمثيل كنند، يا در اين سوي خط بيش از 40 كشور جهان با انديشه ها، سياست ها، منافع و ديدگاه هاي مختلف در جغرافياي بحران خيز و بحران پرور افغانستان در كنار هم قرار مي گيرند تا ظاهرا مبارزه ي جهاني در برابر هراس افگني، افراطيت و واپس گرايي را سامان و سازمان ببخشند، موضوع ساده و پيش پا افتاده يي نيست كه بتوان آنرا فقط و فقط از رهگذر فعل و انفعالات سياسي و گلو پاره كردن هاي خشك و در بسياري موارد عوام فريبانه ي دست اندركاران داخلي و ياهم بازيگران جهاني و منطقه يي مسايل افغانستان تحليل و ارزيابي كرد.
ساختار اجتماعي به شدت عقب مانده و تفكرات ريشه دار سنتي حاكم بر ذهن و ضمير بسياري از ساكنان افغانستان و بخش هايي از مناطق قبايلي پاكستان از يك طرف ساكنان اين مناطق را در چنبره ي مناسبات بسته قبيله يي و عصبيت هاي به ظاهر هنجارمند قومي نگه داشته و از جانب ديگر برنده ترين و اثرگذار ترين ابزاري بوده كه قدرت هاي فرامرزي منطقه يي و جهاني و همچنان بازيگران داخلي كارزار سياست در افغانستان در سه دهه ي گذشته به بهترين صورت ممكن از آن سود برده اند و تقريبا در سرتاسر تاريخ معاصر افغانستان، تمامي حركت هايي كه باج دهي به خاستگاه هاي سنتي قدرت را پيشه نكرده و يا از اين خاستگاه ها به مثابه ي سلاح استفاده نكرده محكوم به شكست بوده و تماميت خواهي جريان هاي تندرو و ايديولوژيك اين جريان ها را اگرهم گاهي به بالاترين مراتب و مناسب قدرت دست يافته اند، از سرير نخوت به زير كشانده و به ديار ناپيدار رخوت و اضمحلال رهنمون ساخته است. كه آشكار ترين نماد ها و نمود هاي اين واقعيت تاريخي را از جنگ هاي افغان – انگليس و واكنش هايي كه باعث از ميان رفتن حاكميت شاه امان الله شد، تا فعل و انفعالات سياسي و اجتماعي جاري در كشور مي توان مشاهده كرد.
با اين پيش درآمد نه چندان مرتبط، مي توان به اين پرسش كليدي پرداخت كه جايگاه رسانه هاي افغانستان دستكم در شرايط كنوني و در كمتر از يك دهه ي گذشته از كدامين رهگذر قابل تامل است؟
از نه سال پيش كه مردم افغانستان به مراتب بيش تر از امروز به آينده اميدوار بودند، واژه ها و مفاهيمي بسان دموكراسي، حقوق بشر و جامعه ي مدني بازار گرم و سود آوري را براي شماري از افراد فراهم كرد و قايله ي ريشه داري بنام طالبان تا همين سه چهار سال گذشته خاتمه يافته تلقي مي شد و در حالي كه روند كند بازسازي، ضعف حاكميت قانون و تلاش هاي قانون گريزانه ي جنگ سالاران به خاطر تثبيت جايگاه خود در ساختار قدرت در سطح ملي و محلي، زمينه هاي فاصله گرفتن مردم از حاكميت نوپا و روندي كه در سايه ي حمايت تفنگداران بين المللي در جغرافياي بيگانه ستيز افغانستان آغاز شده بود با گذشت زمان مساعد تر مي شد، رسانه ها از نظر كمي به گونه ي سرسام آوري مسير رشد و گسترش تا اطراف و اكناف افغانستان را مي پيمودند و اين روند هنوز هم ادامه دارد.
از آنجايي كه روند به ظاهر دموكراتيك كنوني با آنكه با تصويب قانون اساسي و برگزاري انتخابات رياست جمهوري و سپس مجلس نمايندگان و شورا هاي ولايتي از نظر شكلي مسير نهادينه گي را پيمود اما به دلايل مختلف نتوانست پويايي و سياليت لازم براي سمت دهي ابزارمند وهنجارمند افكار عامه به سوي پذيرش مولفه هاي دموكراسي، رعايت احترام به حقوق بشر و تامين عدالت برخوردار شود، از يك طرف نهاد هاي دموكراتيك در خدمت افراد و دسته هاي ضد دموكراسي قرار گرفتند و از جانب ديگر روند كلي اوضاع و درك نادرست جامعه ي بين المللي از واقعيت هاي اجتماعي افغانستان زمينه هاي ابتكار عمل را در اختيار سازمان هاي جاسوسي منطقه و شبكه هاي هراس افگني قرار داد تا پوتانشيل هاي دست داشته ي خويش براي بحران آفريني در افغانستان را به فعليت در آورده و با تمويل و تجهيز شورشيان طالبان و حزب اسلامي در ظرف كم تر از 5 سال وضعيتي را ايجاد كردند كه نه تنها دموكراسي در حال قرباني شدن در پاي تفكرات تندروانه و عصبيت هاي قرون وسطايي قومي – قبيله يي است، بلكه جامعه ي جهاني پس از نه سال جنگ طاقت فرسا، مصرف مليارد ها دالر و قرباني شدن هزاران تن از فرزندان جوامع مرفه بشري، بدون اين كه به اهداف از قبل اعلام شده گه همانا نابودي هراس افگنان و تامين صلح و دموكراسي در افغانستان بود، رسيده باشند؛ آهنگ خروج از جغرافياي بحران دارند.
اگرچه حضور چشمگير رسانه ها تاثيرات قابل ملاحظه يي بر روند تحولات سياسي و اجتماعي در كشور داشتند، اما اين حضور هيچگاه از نظم يافته گي لازم براي ارايه ي تصوير شفاف از واقعيت هاي افغانستان در حال گذار از جنگ و بحران به سوي صلح و همزيستي مسالمت آميز و خلق فرايند هاي ثبات محور برخوردار نبوده است.
زيرا به هر اندازه يي كه به شمار رسانه ها به ويژه رسانه هاي ديداري افزوده شد، اين رسانه ها يا تنظيمي از آب در آمدند يا قومي و ياهم مذهبي كه به اين صورت جبهه ي طرفداران دموكراسي، تامين عدالت و رعايت احترام به حقوق بشر روز تا روز تضعيف شد و در كنار اين بسياري از رسانه هايي كه با بدست آوردن پول از كشور ها و سازمان هاي بين المللي به عنوان رسانه هاي آزاد مطرح شدند، با برخورد تجاري و ابزارگرايانه ي محض با قضاياي جاري و در مجموع كار رسانه يي در كشور و با پخش بي رويه ي فراورده هاي نشراتي بيروني و عدم درك درست از مخاطبان و تاثيري كه اين فراورده ها بر روان اجتماعي كشوري كه هنوز در لبه هاي پرتگاه سقوط به ناامني و بي ثباتي قرار دارد، مي گذارد؛ بيش تر از رسانه هاي ايديولوژيك و قومي، قامت دموكراسي را خميده كردند و با برخورد غير مسلكي و بدور از تحليل پيش از نشر و بعد از نشر فراورده هاي رسانه يي حساسيت هايي را دامن زدند كه ذهنيت بسياري از شهروندان روستايي و آناني كه به بازي گرفتن اعتقادات آنان در سه دهه ي گذشته تنور داغ نبرد استخباراتي و نظامي قدرت هاي بزرگ در افغانستان را گرم نگه داشته بود؛ را در برابر روند جاري در كشور و در كنار شورشيان مسلح قرار داد.
اگرچه نارضايتي مقامات حكومتي و جريان هاي تندرو داخل نظام از نحوه ي نشرات رسانه ها از گذشته نيز قابل مشاهده بود، اما روز سه شنبه حكومت افغانستان دستور "مسكوت" نمودن تلويزيون خصوصي امروز را به اتهام دامن زدن اختلافات مذهبي و برهم زدن وحدت ملي صادر نموده و مسوولان آن را به نهاد هاي عدلي و قضايي كشور معرفي كرده است.
اگرچه شماري از برنامه هاي تلويزيون امروز در پيوند با مسايل مذهبي در ماه هاي گذشته نيز واكنش شماري از رسانه هايي كه گفته مي شود از سوي رژيم مذهبي ايران حمايت مالي مي شوند و سفارت ايران در افغانستان را بر انگيخته بود و شماري از حلقات مذهبي – ايديولوژيك از برنامه هاي آن انتقاد كرده بودند. اما پادرمياني اتحاديه ي ملي ژورناليستان و وزارت اطلاعات و فرهنگ به رويارويي تلويزيون تمدن و امروز خاتمه داد.
اما در اين اواخر با گرم شدن بازار مبارزات انتخاباتي مجلس نمايندگان اين تلويزيون به افشاگري آنچه كه توطيه هاي رژيم ايران و جريان هاي مرتبط با آن در افغانستان خوانده شد، اقدام كرد، شوراي وزيران حكومت افغانستان نشرات اين تلويزيون را منافي جدي و خطر شديد براي حاكميت دولت خواند و بلافاصله رييس جمهور كرزي دستور توقف نشرات اين تلويزيون را صادر نمود كه روز سه شنبه اين دستور به اجرا در آمد.
با آنكه توقف نشرات اين تلويزيون به نشرات "تفرقه افگنانه" ي آن در هفته هاي اخير مرتبط دانسته شده، اما از آنجايي كه گفته مي شود رژيم مذهبي ايران نفوذ گسترده يي در درون و بيرون ساختار نظام افغانستان دارد و حلقات مرتبط با اين كشور در گذشته نيز دل خوشي از تلويزيون امروز نداشتند و لقب هاي امريكايي، اسراييلي را به اين رسانه مي دادند، زياد دور از انتظار نيست كه فشار هاي وارد شده از سوي ايران در اين تصميم حكومت افغانستان اثر گذار بوده باشد چه اين كه تلويزيون امروز در نشر آهنگ ها و فيلم هاي داخلي و خارجي نيز آزاد تر از ديگر تلويزيون ها عمل مي كرد كه اين موضوع نيز مي تواند، حربه هايي را در اختيار حلقات تندرو قرار داده باشد تا از اين فرصت پيش آمده استفاده نمايند.
اما بخشي از مشكل به خود تلويزيون امروز و گرداننده گان نيز بر مي گردد كه در نشرات خود ارزش ها و هنجار ها و واقعيت هاي اجتماعي و آسيب پذيري هاي روند جاري در كشور را كم تر رعايت مي كرده و تا حدود زيادي خود زمينه هاي "مسكوت" شدن خود را در درون ساختار بي سامان و بدور از سنجه هاي ژورناليزم نوين خويش پرورده است.



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر