۱۳۸۹ بهمن ۱۲, سه‌شنبه

باج دهي به تفكرات تندروانه؛ دوام حاتم بخشي از خون مردم

در بيش تر از شش سال گذشته كمتر روزي بوده كه شماري از افغان ها در نتيجه ي انجام حمله هاي انتحاري، ماين گذاري هاي كنار جاده يي و استفاده از مردم ملكي به عنوان سپر انساني، گير ماندن در صحنه هاي جنگ روياروي و ياهم حملات هوايي نيرو هاي بين المللي در يكي از بخش هاي افعانستان قرباني نشوند.

در حالي كه خشونت آميز ترين و وحشت بار ترين حمله ها از سوي شورشيان راه اندازي مي شوند، اما در سايه ي جنگ رواني و تبليغات سرسام آوري كه توسط سازمان هاي جاسوسي منطقه راه اندازي شده و توسط گماشته گان آنان كه حتا اكنون شمار آنان در دستگاه قدرت افغانستان هم كم نيست، به پيش برده مي شود؛ اين فاصله ها ميان مردم و دولت افغانستان است كه در حال افزايش است نه اين كه نفرت همه گاني در برابر عاملان يك چنين رويكرد هاي خشونت آميز فزوني يابد.

اگرچه پارادايم هاي درون ساختاري مانند فساد اداري، پايين بودن ظرفيت نهاد هاي خدمات عامه و استبداد پيشه گي حاكمان محلي و افزايش فاصله ها ميان بخش هاي نادار و ثروتمند جامعه از بزرگترين عوامل كاهش اعتماد مردم نسبت به روند جاري در كشور و گرايش بخش هايي از توده هاي ناآگاه و در عين زمان نادار به دسته هاي شورشي و رويكرد هاي واپس گرايانه ي آنها پنداشته مي شوند، اما نشانه هاي زيادي وجود دارد كه مي توان با اشاره به آن اين واقعيت تلخ را بازگو كرد كه تا آنگاه كه روان جمعي افغان ها باج دهي به تفكرات تندروانه را مردود نشمارد و ساخت ها و ساحت هايي كه در درون آنها مناديان تفكرات تندروانه و تيكه داران عصبيت هاي كور و تماميت خواهانه ي قومي – مذهبي امكان سربازگيري از ميان جوانان بي سواد و نادار جامعه مي يابند از ميان برداشته نشود، در صورت دوام وضع موجود حتا در حضور نيرو هاي بين المللي امكان برگشتن دوباره ي افغانستان به دهه هاي جنگ و بحران وجود دارد.

اگرچه زياد بودن رويداد هاي هراس افگنانه و موارد بيشماري از قتل و به خاك و خون كشيده شدن انسان ها در افغانستان حتا بي مبالاتي و بي تفاوتي از شهروندان عادي نسبت به اين رويداد ها را سبب شده است، اما توجيه اين گونه عملكرد ها و اين كه دسته ها و گروه هايي هنوز در افغانستان هستند از يك طرف به بسيار ساده گي مردم را به خاك و خون مي كشانند از سوي ديگر اين امكان را دارند تا با پررويي تمام براي شركت در معاملات كلان سياسي و پاسخ دادن به تقلا هاي صلح خواهانه ي دولت افغانستان به كرنش بپردازند؛ به ياد آورنده ي روزگاري در ذهن و ضمير مردم افغانستان است كه روزانه ده ها تن از شهروندان كابل و ديگر مناطق كشور در نبرد هاي ميان گروهي تنظيم هاي جهادي كشته، زخمي، آواره و بيخانمان مي شدند و شب هنگام از رسانه ها مي شدند كه رهبران و سردسته هاي جنگاوران صميمانه دست هاي مبارك همديگر را مي فشارند و در ‹يك فضاي كاملا دوستانه› در كنار هم نشسته و در مورد ‹مصالح علياي افغانستان› صحبت كرده اند. گويي پس از اين همه تغييرات و تحولاتي كه در اين كشور آمده، تمامي فعل و انفعالات سياسي، نظامي، اقتصادي و اجتماعي كشور بر محور علايق، سليقه ها، اهداف و برنامه هاي چند فرد مقدس نمايي مي چرخد كه مسووليت بخش بزرگي از آنچه بر افغانستان و مردم اين كشور روا داشته شده مستقيما به آنان بر مي گردد.

همان گونه كه اشاره شد پس از سقوط حاكميت طالبان در افغانستان، نبرد فرسايشي آنان با نيرو هاي خارجي و افغاني كه از پشتيباني بي دريغ سازمان هاي استخباراتي منطقه به ويژه آي اس آي به شيوه هاي متفاوت از گذشته ها ادامه يافت و در سال هاي پسين كمتر روزي را مي توان سراغ داشت كه در آن روز شماري از مردم افغانستان كشته، زخمي و بي خانمان نشده باشند و در سال 2009 ميلادي آنگونه كه گروه نظارت بر حقوق بشر در افغانستان گزارش داده روزانه تنها از غير نظاميان به گونه ي اوسط 7 تن كشته شده است. اما به هر دليلي بخش بزرگي از رويداد هاي هراس افگنانه كه در ولايت ها و مناطق دوردست صورت مي گيرد به اندازه ي رويداد هايي كه در كابل اتفاق مي افتد، غوغاي رسانه يي برپا نكرده و به همين دليل هم در روستا ها و محلات اين شوشيان و تفكرات تندروانه ي آنان است كه بدور از چشم رسانه ها به تخدير اذهان عامه مشغول اند.

روز جمعه ي هفته پيش انفجار انتحاري در كابل در يك فروشگاه زنجيره يي اتفاق افتاد كه در نتيجه ي آن هشت تن به شمول زنان و كودكان كشته شدند كه شش تن آنان اعضاي يك خانواده بودند، كه هنگام وقوع رويداد به كودكان شان اسباب بازي خريداري مي كردند، اندكي پس از وقوع رويداد سخنگويان گروه شورشي حزب اسلامي گلبدين حكمتيار در تماس با رسانه ها مسووليت اين حمله را به عهده گرفته گفته بود كه اين گروه به خاطري فروشگاه را هدف قرار داده كه مشروبات الكولي به فروش مي رساند. بعد تر فاروق وردك وزير معارف افغانستان كه شايد مشغول تامين تداركات سفر هيآت اعزامي گلبدين به كابل كه گفته شده به زودي به دعوت شوراي صلح انجام مي شود، مي باشد؛ اذعان مي دارد كه اين حمله از سوي حزب اسلامي سازماندهي نشده "هركسي مي تواند با استفاده از يك دستگاه تلفن همراه به يك رسانه زنگ بزند و بگويد كه اين حمله از سوي حزب اسلامي انجام شده است."

اين سخنان آقاي وردك در كنار اين كه مي تواند نشاندهنده ي سمپاتي و همفكري ايشان به تنظيمي كه سال ها در چوكات آن فعاليت سياسي داشت تلقي شود؛ به شدت فعاليت هايي كه توسط اعضاي پيشين اين گروه شورشي تندرو در درون ساختار نظام به منظور بازسازي وجهه و گسترش دامنه ي نفوذ حزب اسلامي انجام مي شود نيز اشاره دارد. گويي گروه هراس افگن حزب اسلامي همواره و هميشه مبارزات خود را به صورت مدني و بدور از خشونت به پيش برده و در هيچ يك از كشتار هاي دسته جمعي و جنايت هايي كه در افغانستان در سه دهه ي گذشته صورت گرفته نقش نداشته است.

اين سخنان فاروق وردك ميرساند كه اعضاي پيشين و كنوني اين گروه تندرو اگرهم اكنون مسووليت هاي كلاني را در دستگاه دولتي كشور در اختيار دارند، در نهايت به تفكرات بسته و تندروانه ي گروه شورشي گلبدين وفادار اند كه به اين صورت نگراني هايي كه در پيوند با طالباني شدن نظام معارف افغانستان زير رهبري اشخاصي بسان فاروق وردك ابراز شده تا حدود زيادي مرجعيت مي يابد. چه اين كه دستكم از حميده برمكي و فرزندان بيگناه وي كه در تازه ترين كارنامه ي شورشيان حزب اسلامي گلبدين كشته شده اند در مذاكرات قريب الوقوع هيآت اين گروه با اعضاي شوراي صلح مطمينآ نامي برده نخواهد شد.

البته در اين اواخر اين توجيه گري سخاوتمندانه و تعصب آميز به فاروق وردك خلاصه نمي شود، هستند فراوان تحليلگران و سياست پيشه گاني كه بيماري شان به حدي پيش رفته است كه با نشستن در پشت ميز هاي رسانه ها تلاش مي كنند كنش هاي خشونت آميز و هراس افگنانه ي دسته هاي شورشي اعم از حزب اسلامي، طالبان و شبكه حقاني را نمايه هايي از مقاومت ملي افغان ها در برابر قواي خارجي معرفي كنند و حتا قرباني شدن فرزندان و وابسته گان خود شان در رويداد هاي هراس افگنانه را ناديده انگارند و آرام آرام با توجه به كنش هاي معامله گرانه و حقارت آميز رهبري دولت افغانستان كه آنهم در وجود دست پرورده گان گلبدين حكمتيار و سازمان جاسوسي پاكستان كه اكنون شمار زيادي از آنان در ارگ رياست جمهوري و در اطراف رييس جمهور كرزي خزيده اند، شكل گرفته؛ ديگر هراسي هم از بيان ديدگاه هاي شان در پشتيباني از ولي نعمت پارينه خويش ندارند.

به اين صورت مي توان به اين نتيجه رسيد، كه باج دهي به تفكرات تندروانه در اشكال و گونه هاي مختلف آن به دلايل مختلف در نظام افغانستان در حال افزايش است و به اين صورت رويكرد هاي صلحجويانه ي دولت افغانستان نيز نتيجه يي به جز طالباني شدن روند جاري در كشور نخواهد داشت.

فرافگني چالش هاي موجود در كشور نتيجه يي جز انحراف مقطعي افكار عامه از ريشه هاي بحران نخواهد داشت و لازم است تا ريشه ها و زمينه هاي گسترش و پايايي تفكرات تندروانه در درون ساختار هاي اجتماعي كشور به گونه ي علمي و دقيق شناسايي شده و به عنوان موانع اصلي تامين و نهادينه شدن دموكراسي و ارزش هاي شهروندي در كشور مورد توجه دست اندركاران عرصه هاي سياست، اجتماع، فرهنگ قرار بگيرد. چه اين كه بي توجهي به اين اصل و فرافگني مشكلات موجود در افغانستان به بيرون از مرزهاي اين كشور فرصت هاي گرانسنگي را از كف مردم و دولت افغانستان ربوده وهمين ويژه گي دسته هاي شورشي ناتوان و پراگنده يي كه اندك ترين محبوبيتي نزد مردم ندارند را به چالش اصلي فراراه تامين دموكراسي و خلق مولفه هاي ثبات محور در افغانستان پس از طالبان تبديل كرده و نجات افغانستان از شر تندروي و طالبانيزم را به يك روياي تقريبا دست نيافتني مبدل كرده است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر