۱۳۸۹ دی ۲۱, سه‌شنبه

معاون رییس جمهوری امریکا:

ما رفتنی هستیم؛ افغان ها خود کشور شان را می سازند؟


با آغاز سال 2011، افغانستان وارد دهمین سال از روندی شد که هنوز دورنمای روشنی نمی توان برای آن ترسیم کرد.
نیرو های جهانی پس از ده سال نبرد بی سرانجام در افغانستان در صدد فرار از جغرافیای بحران برآمده اند و به نظر می رسد که سیاست پیشه گان ناتوان و بی ابتکاری که مدیریت بعد داخلی بحران جاری در این کشور را به عهده دارند؛ بدون این که دورنمای روشنی از آینده ی روند تحولات در کشور داشته باشند، به سیاست بازی و روزمره گی تخدیر کننده یی اشتغال دارند.
جوزف بایدن معاون رییس جمهوری ایالات متحده امریکا در سفر به افغانستان، با شجاع توصیف کردن رییس جمهور کرزی باردیگر این واقعیت را به نقل از رییس جمهور اوباما تکرار کرده است که ایالات متحده ی امریکا به هدف حکمرانی و دولت سازی در افغانستان حضور ندارد بلکه امریکا تا زمانی در افغانستان حضور خواهد داشت تا مطمین شود که این کشور دوباره به پناه گاه امن هراس افگنان تبدیل نشود.
بایدن اذعان داشته است که این کار دولت افغانستان است تا برای پذیرفتن مسوولیت ها در عرصه های مختلف آماده گی بگیرند همان گونه که رییس جمهور اوباما گفته است این افغانان هستند که باید امنیت کشور شان را تأمین نمایند و حکومت شان را بسازند..
در حالی که چندی پیش از زبان جوزف بایدن روایت شده بود که امریکا در سال 2014 میلادی بدون قید و شرط و بدون در نظرداشت اوضاع افغانستان، این کشور را ترک خواهد کرد؛ اکنون می گوید که آنان با در نظرداشت اوضاع افغانستان سربازان امریکایی را کاهش خواهند داد.
معاون رییس جمهوری امریکا افزود که اگر مردم افغانستان بخواهند و آماده باشند آنان بعد از سال ۲۰۱۴ میلادی نیز افغانستان را ترک نخواهند کرد و امریکا توانایی های نیروهای امنیتی افغان را تا سال ۲۰۱۴ به گونه یی بلند خواهند برد تا آنان خود مسوولیت تأمین امنیت کشور شان را بدست گیرد.
پس از این که نارضایتی افکار عمومی در پیوند با جنگ افغانستان در شماری از کشور های عضو ناتو به ویژه ایالات متحده ی امریکا بالا گرفت و امریکا به عنوان بزرگترین پشتیبان روند جاری در افغانستان، استراتیژی خروج از این کشور را میلادی مطرح کرد، اعضای تانو در ماه نوامبر سال گذشته روی طرحی به توافق رسیدند که بر مبنای آن خروج نیروها از افغانستان در ماه جولای سال جاری آغاز شده و تا سال 2014 به پایه ی اکمال برسد.
اگرچه اعضای ناتو در مورد دوام پشتیبانی های شان از دولت افغانستان پس از سال 2014 با دلگرمی سخن می گویند، اما از آنجایی که روند جاری در افغانستان در ابعاد داخلی و منطقه یی با چالش های فزاینده یی روبرو می باشد، دست کم در کوتاه مدت نمی توان امیدوار بود که روند فرسایش شالوده های قدرت سیاسی و افزایش فاصله ها میان مردم و روند جاری در افغانستان متوقف شود و برگشت دوباره ی افغانستان به رویداد های دهه ی هفتاد خورشیدی در صورت خروج زودهنگام نیرو های جهانی قابل تصور نباشد.
اگرچه به راستی نباید انتظار دولت سازی و تامین امنیت شهروندان کشور را از نظامیان خارجی توقع داشت، اما با یک نگاه واقعبینانه به روند شکل گیری و ایجاد زیرساخت های دولت در افغانستان پس از طالبان و آسیب شناسی عملکرد نخبه گان سیاسی که در یک دهه ی گذشته در هیآت موافق و مخالف روند جاری در کشور ظاهر شده و تمامی این مدت را سرگرم چانه زنی به خاطر قدرت، ثروت و امتیاز بوده اند، می توان به این نتیجه ی نگران کننده رسید که تقویت صرف نیرو های امنیتی و دفاعی افغانستان و افزایش کمی آنها تا بدان سطح که از سوی همپیمانان روند جاری در کشور وعده داده شده است تا سال 2014، برای مدیریت بحران افغانستان به سمت پویایی و ایجاد زیرساخت های یک نظام واقعا دموکراتیک کافی نیست و نمی توان با ادعا ها و قلدرمنشی های میان خالی و انباشته از ذهنیت های تمامیت خواهانه ی قبیله یی و ایدیولوژیک مسوولان رده های نخست و میانی حکومت و دولت مبنی بر ساختن آنچه رییس جمهور کرزی از آن به عنوان "افغانستان آباد و سربلند" یاد کرده بود، دل خوش کرد.
اکنون در ظاهر امر تغییرات امیدوار کننده یی در ساختار برخی از نهاد های ملکی و نظامی به وجود آمده؛ شمار افراد شامل در ساختار نیرو های امنیتی افغانستان به مرز 300 هزار تن نزدیک می شود، مسوولان حکومتی از دسترسی بیش از 8 میلیون تن از کودکان افغانی به آموزش و پرورش گلوپاره می کنند و هزاران تن از جوانان کشور هم اکنون در نهاد های تحصیلی در داخل و خارج کشور مشغول فراگیری دانش و آموزش عالی اند و مثال های دیگری از این دست نیز قابل یاددهانی است.
اما از یک طرف کمیت و کیفیت کار های انجام شده برای ایجاد تغییرات زیربنایی در ساخت ها و ساحت های سنگین و نهادینه شده ی سنتی در نهاد های دولتی و ساختار های اجتماعی که بیشتر واگرایی مجموعه های انسانی ساکن در این جغرافیا را توجیه می کند، به منظور ایجاد و تشکل پایه های دولت – ملت با پرسش های کلانی روبرو می باشد و فساد اداری و مافیای قدرت و ثروت بسیاری از مسوولان نهاد های خدمات عامه را به چپاولگران دارایی های عامه تبدیل کرده و از جانب دیگر تفکرات ریشته دار تندروانه و ایدیولوژیک که از سال ها به این سو به مثابه ی ماشین جنگ تبلیغاتی جریان ها و دسته های شورشی عمل می کند، اینک دروازه های ارگ ریاست جمهوری افغانستان را نیز درنوردیده و در توامیت با ذهنیت های واپسگرایانه ی قومی وضعیتی را ایجاد کرده که روحیه و انگیزه ی ستیز با این دسته ها که پشتیبانی شبکه های جهنمی هراس افگنی و سازمان های استخباراتی منطقه را نیز با خود دارند، روز تاروز در ذهن و ضمیر افراد شامل در ساختار نیرو های امنیتی افغانی به شدت در حال تضعیف شدن است.
با این وضعیت، بعید نیست که تا هنگام بیرون شدن نیرو های جهانی از افغانستان در سال 2014 روند مسخ کامل چهره ی دموکراسی و قربانی شدن ارزش ها و هنجار های بشری مطرح در کشور در پای تفکرات تندروانه و طالبانی نیز به پایه ی اکمال برسد و جنایت کاران، ناقضان حقوق بشر و جلادان شهروندان بیگناه افغانی از گونه ها و دسته های مختلف آن، با گرد آمدن در زیر چتری بنام دولت جمهوری اسلامی افغانستان مرگ انسانیت و پایان یک دهه ی دیگر از تمثیل دموکراسی و مردم سالاری را در این جغرافیای قاتل جشن بگیرند.
این که جوزف بایدن و حکومت ایالات متحده ی امریکا از امنیت و ثبات در افغانستان چگونه تعریفی دارند، زیاد روشن نیست، اما این هم روشن نیست که در آن زمان یک چنین افغانستانی لانه ی تروریستان تلقی خواهد شد یا این که نظریه پردازان کاخ سفید و پنتاگون شاید هم از سرناگزیری تعریف تازه یی از هراس افگنی ارایه خواهند کرد که پیش قراولان آن در افغانستان و مناطق قبایلی پاکستان به بخش های دیگری از جهان رحل اقامت گزیده باشند!!




هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر