۱۳۹۰ خرداد ۳, سه‌شنبه



روان جمعي جنايت پسند ما؛

همين مردم، همين مشران قوم، همين نظام

با كشته شدن اسامه بن لادن توسط كماندو هاي امريكايي در حاشيه ي يك مجتمع مسكوني متعلق به ارتش در اسلام آباد پاكستان بحران جاري در منطقه سمت و سوي تازه يي يافته است. اين رويداد در كنار اين كه حكومت پاكستان را در برابر پرسش ها و انتقاد هاي زيادي قرار داده است در افغانستان نيز احتمال دروني سازي ميكانيزم هاي جنگ يا صلح با طالبان را قوت بيش تر داده است.

از يك طرف طالبان در تلاش اند تا با راه اندازي نمايش هايي از نوع آنچه در كندهار اتفاق افتاد، تاثير پذيري خود از مرگ اسامه را اندك جلوه دهند و از جانب ديگر دولت افغانستان با تكيه به رويكرد هاي قبيله يي مي كوشد تا "صلح و مذاكره به هر قيمت ممكن" را به عنوان يك برنامه ي عملي در مراوده با شورشيان به خورد مردم افغنستان و جامعه جهاني بدهد.

دقايقي پس از اعلام كشته شدن اسامه بن لادن توسط باراك اوباما، رييس جمهور كرزي به خاطر بيان خشنودي اش از مرگ اسامه در يك نشست رسانه يي ظاهر شد و از نحوه ي بيان وي مي شد چنين انتباه گرفت كه وي بيش تر از اين كه از مرگ سردسته ي هراس افگنان خوشحال باشد؛ به اين موضوع مي باليد كه گويا با هدف قرار گرفتن اسامه در حومه هاي شهر اسلام آباد اين ادعاي وي كه تروريزم در روستا هاي افغانستان نيست تحقق يافته است.

با آنكه مرگ اسامه رويداد مثبتي در كليت مبارزه جهاني برضد ترور ارزيابي شد، اما از اتفاقات پس از اين مرگ نه چندان حيرت انگيز به ويژه در افغانستان به اين امر اشاره هاي تكان دهنده يي دارد، با هر تعبيري كه از پديده تروريزم وجود داشته باشد از يك طرف نمي توان نقش پاكستان به عنوان پشتوانه ي اصلي دسته هاي منسوب به اين پديده را ناديده گرفت و از جانب ديگر موجوديت ريشه ها و شاخ و برگ هاي آن در بيشه هاي اين سوي ديورند را نيز دستكم آنگونه كه رييس جمهور كرزي عنوان مي كند، نمي توان انكار كرد. زيرا اگر در درون واقعيت هاي اجتماعي حد اقل بخش هايي از افغانستان زمينه هاي پرورش تفكرات تندروانه و طالباني وجود نمي داشت، دسته هاي شورشي داخلي كه پيوند هاي ناگسستني با شبكه القاعده دارند، در چند سال گذشته نمي توانستند در جنگ رواني – تبليغاتي فرسايشي كه توسط سازمان هاي جاسوسي منطقه با كاربرد شگرد هاي به ظاهر سنتي و با استفاده از اعتقادات مردم راه اندازي شد؛ نمي توانستند تا اين حد دست بالا داشته باشند.

از سوي ديگر شگرد ها و شيوه هاي برخورد دولت افغانستان در پيوند با تشويق مخالفان مسلح براي پيوستن به روند صلح به حدي بدور از سنجه هاي عقلاني و ابزارگرايانه است كه خود به عنوان يكي از عوامل دوام و تشديد بحران در كشور ارزيابي شده مي تواند.

در حدود يك سال گذشته دولت افغانستان صد ها تن از شورشيان زنداني را در نتيجه توافقات پنهاني با اسلام آباد و به عنوان ابراز حسن نيت در برابر شورشيان از بند رها كرد اما همان گونه كه به تازه گي حاجي محمد محقق يكتن از اعضاي شوراي صلح اذعان داشته، بسياري از اين هراس افگنان دوباره به صفوف شورشيان پيوسته اند.

چندي پيش نزديك 500 تن از شورشيان زنداني به گونه ي دراماتيكي از زندان كندهار فرار داده شدند كه بسياري از آگاهان مسايل افغانستان اين رويداد شرم آور را به برنامه هاي مصالحه جويانه ي رييس جمهور كرزي مرتبط دانسته و آن را نوعي باج دهي به شورشيان تلقي كرده اند. از سوي ديگر جنگ دو روزه يي كه اين هفته در شهر كندهار ميان شورشيان طالب و نيرو هاي امنيتي اين ولايت صورت گرفت، ميان تهي بودن تصميم رييس جمهور كرزي مبني بر جلوگيري از عمليات نيرو هاي جهاني برضد طالبان در ولايت كندهار كه قرار بود پس از عمليات بزرگ مارجه ولايت هلمند انجام شود را برملا مي سازد.

از رويداد هاي جالب ديگر درخواست ده ها تن از سران قومي از دولت مبني بر رهايي زندانيان مرتبط با طالبان و مواد مخدر به ضمانت بزرگان قومي بود كه برگزار كننده گان اين گردهم آيي گفته اند به خاطر تامين صلح در كشور گامي "مردمي" برداشته اند و رهبري ولايت هلمند هم به درخواست هاي آنان در اين راستا پاسخ مثبت داده است.

در اين كه صلح نياز اساسي مردم افغانستان در شرايط كنوني است اما اگر بتوان دست گماشته گان دستگاه قدرت در پشت اين حركت حاتم منشانه از نشاني مردم افغانستان دور دانست، بايد به سلامت رواني بخش بزرگي از ساكنان افغانستان كه در زير سايه ي سنگين عصبيت هاي قبيله يي زندگي دارند شك كرد و خطا پذيري و بدوي بودن حيرت آور و حتا غير انساني هنجار هاي نهادينه شده در اين جامعه را نه به عنوان يك آسيب اجتماعي بلكه به عنوان بخشي از فرهنگ و اخلاقيات حاكم بر ذهن و ضمير شمار زيادي از ساكنان افغانستان پذيرفت و با آن از سر مدارا، سازش و باج دهي برخورد كرد.

درجامعه يي كه روزانه ده ها تن در رويداد هايي كه بيشتر از عصبيت هاي قومي و مذهبي سرچشمه مي گيرد، جان مي سپارند، جنايت هايي بسان تجاوز بالاي دختر چهارساله انجام مي شود، خطرناك ترين زندانيان كه در آلوده بودن دست هاي شان به خون مردم بيگناه هيچ گونه ترديدي وجود نمي داشته باشد به ساده گي و به خاطر دادن يا گرفتن يك امتياز سياسي فرار داده مي شوند، و چه ها كه از اين اتفاقات نمي افتد، اما حتا در اذهان عامه ي مردم نگاه انساني به اين قضايا كم تر قابل مشاهده است و واكنش هاي مردم عادي در پيوند با اين گونه رويداد ها را ديدگاه ها و عصبيت هاي سياسي، قومي و ايديولوژيك و ياهم نظريه هاي سده هاي ميانه يي مشران قوم تعيين مي كند، نه اين كه طرز ديد ارزش مدارانه يي به عنوان روحيه ي حاكم بر كليت جامعه بر افكار مردم تسري و توالي داشته باشد، روحيه يي كه شايد بتوان آن را سنگ بناي ايجاد و تشكل ملت به مفهوم واقعي كلمه تلقي كرد.

مي توان به اين نتيجه رسيد كه اگر رييس جمهور كرزي بدون در نظرداشت منافع، خواست ها و نياز هاي مردم افغانستان يكروز با بزرگترين قدرت هاي دنيا كشتي نرم مي گيرد و روز ديگر دست دوستي بدون قيد شرط به سوي طالبان دراز مي كند، اگر شماري از روسپي صفتان سياست پيشه پس از سال ها جنايت و مردم فريبي مي توانند با چسپيدن به عصبيت هاي قومي، زباني، مذهبي و نژادي هنوز هم مي توانند ارزش ها و اعتقادات مردم را به بازي گرفته و سلطه ي مافيايي با ظاهر تقدس آميز خود را بالاي آنان تحميل كرده و دارايي هاي عامه را تاراج كنند، اگر اعضاي شوراي عالي صلح مي توانند از نام مردم افغانستان حاتم بخشي نموده و براي رهايي زندانيان طالبان/هراس افگنان به هر صورت و به هر قيمت ممكن تلاش نموده امتياز هاي باور نكردني به آنان پيشنهاد، اگر كشور هاي همسايه، سازمان هاي جاسوسي دنيا و شبكه هاي هراس افگن جهاني بيش تر از هر بخش ديگر دنيا در اين سرزمين به ساده گي مي توانند سرباز گيري كنند و ده ها واقعيت تلخ ديگر در اين كشور بيداد مي كند؛ نمي شود علت ها و عوامل اين همه را به بيرون از مرز هاي كشور فرافگني كرد، اين جامعه و اين مردم هزارويك مشكل ناگفته و ناپرداخته دارند كه لازم است با نقد خود انگيخته، آگاهانه و بدور از عصبيت هاي كور به يكايك آنها پرداخته شود چه اين كه اگر جناب رييس جمهوري و شمار ديگري از سياست پيشه گان محترم، مهم، پر ادعا و اما بي ابتكار و ناتوان كشور همه چيز را به كشور هاي خارجي و توطيه هاي خارجي ها نسبت مي دهند، ناشي از طرز فكر نهادينه شده يي است كه براي مردم هيچ گونه نقشي در ترسيم منظومه هاي اصلي آن در نظر گرفته نشده است.

در بازي قدرت امروز افغانستان، هم مردم و هم بازي گران اصلي – به هيچ قرائتي دست نيافته اند كه بتوان به آن اعتماد كرد.

ذهنيت جمعي در افغانستان دچار تشتت غير قابل تصور است، ارزش ها جاي خود ر به ضد ارزش داده است، مردم به چيز هاي چسپيده اند كه كمتر سنخيت با روحيات يك ملت سالم دارد. مواردي را شاهد هستيم كه خواست مردم دقيق در مقابل فاكتور منافع ملي افغانستان قرار دارد، تقاضاي رهايي زندانيان طالب و قاچاقبران مواد مخدر از سوي متنفذين جنوبي اتفاقي است كه به جز از توصيف به "طنز تلخ" شعور اجتماعي يك طيف از مردم چيزي ديگري نمي توان گفت. اگر اين طنز تلخ نيست پس چگونه منطقي است كه رهايي مجرم را محركه صلح آور بپندارد.

از اين پيشنهاد بر مي آيد كه متنفذين مذكور مفهوم حاكميت ملي مشروع و تمرد و خشونت گروه هاي تفنگ به دست را از هم تفكيك نكرده اند. مردمي كه به چنين تفكيكي نرسيده باشند، خوشا به حال رييس جمهوري نذير حامد كرزي كه بي باكانه در پي آوردن برادارن نا راضي اش به اريكه قدرت سياسي نيمه مشروع خويش است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر