۱۳۸۸ دی ۷, دوشنبه

6 جدی؛ توماری که هنوز بسته نشده است

افغانستان شاید یکی از معدود کشور های جهان است که در آن شمار روز هایی که در برهه یی از تاریخ "نقطه ی عطف" پنداشته شده و در برهه یی دیگر لکه ی ننگی بر جبین پرچین و کهن سال این سرزمین تلقی می شوند بیشتر از حد لازم است.
در توالی تاریخ، ششم جدی 1358 یکی از این روز هاست که پس از ورود نخستن دسته های نظامیان ارتش سرخ به افغانستان "مرحله ی تکاملی انقلاب هفتم ثور" نام گرفت، سپس مقاومت سرسختانه ی مردم افغانستان و پشتیبانی بی دریغ کشورهای مخالف با حضور شوروی در این بخش از دنیا از مجاهدان افغان، "روز نجات ملی" در 26 دلو 1367 را به بار آورد. سپس "پیروزی انقلاب اسلامی افغانستان" در هشتم ثور 1371 رویا های پرورده شده در اذهان مردم افغانستان در تنور گرم جنگ سرد را در سیمای حاکمیت مجموعه یی از شبه نظامیان پر ادعا و از خود راضی اما به شدت ناتوان و بی برنامه برای مدیریت بحران و ایجاد مولفه های اصلی دولت – ملت؛ متبارز ساخت که نماینده ی سازمان ملل متحد، در دومین سال "پیروزی جهاد مردم افغانستان" رییس این حکومت را سردسته ی یک دار و دسته ی مسلح خواند.
اکنون سال هاست که این روز ها در حافظه ی تاریخ افغانستان تکرار می شوند و هرچند گاه یکبار بنا به مناسبتی به شمار آنها افزوده می شود.
با گذشت سه دهه از روز هایی که همزمان با ورود نخستین جوخه های ارتش سرخ به افغانستان، شماری از افراد متعلق به جریان های نه چندان منسجم سیاسی، با سردادن شعار "اسلام در خطر است"، با قرار دادن خود در جایگاه پیشگامان جنبش مقاومت افغانستان و با پا گذشتن از روی جمجمه های هزاران تن از جهادگرانی که بسیاری از این افراد توسط آنان برانگیخته شده و به صحنه های داغ نبرد کشانده شده بودند، خود را به بلند ترین مدارج و مرتبه های قدرت و ثروت، اقتدار و نفوذ سیاسی - مذهبی رساندند، در حالی مشغول چانه زنی به خاطر به کرسی نشاندن افکار و اندیشه های نه چندان تعریف شده ی شان در افغانستان اند، که پیروزی های پیهم و گلو پاره کردن های جریان های قومی – ایدیولوژیک از مقدس ترین متون دینی، به خاطر فراهم کردن چوب سوخت از جوانان فقیر و نا آگاه افغان برای آتشین نگه داشتن تنور بیگانه ستیزی در افغانستان، حتا نیرومند ترین کشور های جهان را به زمین گیر شدن در این جغرافیای قاتل نزدیک کرده است.
اکنون سه دهه پس از آغاز مرحله ی تکاملی انقلاب ثور نه تنها این انقلاب به تکامل نرسید، بلکه آنانی که با استفاده از اعتقادات و ارزش های دینی، عصبیت های قومی و هر عامل انگیزنده ی دیگر، برای جلوگیری از تکامل این انقلاب و به کرسی نشاندن اندیشه های نا نظم یافته ی خویش که تفکرات سنتی و به شدت عقب مانده ی نهادینه شده در ساختار جامعه ی افغانی بزرگ ترین پشتوانه های آن دانسته می شوند، ظاهرأ به سرمنزل مقصود نرسیده اند.
در هشت سال گذشته که حضور حدود یک صد هزار نیروی نظامی خارجی زمینه های سربازگیری دسته های مذهبی - ایدیولوژیک با استفاده از روش هایی که سی سال است در افغانستان تجربه می شوند و تجربه می شوند، را تداوم بخشیده است، این پرسش کماکان ذهن مردم این کشور به ویژه آنانی که اکنون داعیه ی نجات افغانستان از شر تفکرات تندروانه و واپس گرا را در سر می پرورانند، را به خود مشغول کرده این که چگونه ممکن است افغانستان را از شر آنانی نجات داد، که از سی سال به این سو "برای نجات افغانستان" مبارزه می کنند؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر