۱۳۸۸ اسفند ۱۶, یکشنبه

در آيينه ي دوام بي ساماني موجود و مناسبات فساد اندود قدرت؛

رشد تفكر طالباني اجتناب ناپذير است

در حالي كه انجام حملات تخريب كارانه ي شورشيان در بخش هاي مختلف افغانستان همه روزه از شهروندان افغان قرباني مي گيرد، رويداد هايي بسان آنچه در روز 8 جدي در كابل اتفاق افتاد و به تازه گي يكي از نماد هاي اقتصاد بازاري افغانستان و مهمان خانه يي كه در آن شهروندان هندي زندگي داشتند را هدف قرار داد، پيچيده گي هاي بحران و ناتواني هاي نيرو هاي امنيتي افغان در مهار عوامل نا امني را به نمايش مي گذارد.
تقريبا پس از انجام هر مورد از حملات تخريب كارانه ي شورشيان در پايتخت، فعل و انفعلات سياسي و تحركات نمادين و تكراري مقامات مسوول شدت مي يابد و پس از اندك زماني فروكش مي كند.
فراخواني مسوولان رده ي نخست سكتور امنيتي كشور به مجلس نمايندگان از قابل پيش بيني ترين واكنش هاي نهاد هاي دولتي به كشتار مردم توسط شورشيان مسلح مي باشد كه در هرمورد هم پس از اين كه سخن فرسايي هاي مقامات امنيتي به پايان مي رسد، رييس و شماري از اعضاي مجلس از ايجاد استراتي‍ژي امنيتي و تلاش براي پايين آوردن ميزان تلفات در نبرد هاي افغانستان سخن مي گويند و شماري از نمايندگان هم انتقاد هاي تندي را به نشاني مسوولان سكتور امنيتي مطرح مي كنند تا مردم دوستي و احساس بلند شان در برابر مردمي كه به آنان راي داده اند را به نمايش بگذارند.
اما در عمل وضعيت به مراتب نگران كننده تر است و بسياري از مردم افغانستان كه همه روزه آماج حملات هراس افگنانه ي شورشيان قرار مي گيرند، از يك طرف با گذشت هر روز و وقوع هرمورد از حملات هراس افگنانه، اعتماد شان را نسبت به مسوولان امنيتي را از دست مي دهند و از جانب ديگر سخن فرسايي هاي ميان خالي اعضاي مجلس نيز دردي را از آن ها درمان نمي كند.
در سايه ي "سياست صلح جويانه ي رييس جمهور كرزي" شماري از گماشته گان شورشيان و پاسداران تفكر انسانيت ستيز طالباني اين فرصت و زمينه را يافته اند تا از نشاني مردم افغانستان در رسانه هاي ديداري و شنيداري كشور به طرفداري از طالبان/ هراس افگنان گلوپاره كنند و در پارلمان و حكومت افغانستان نيز روز تاروز به نهادينه كردن هرچه بيش تر اين تفكر تا بدان حد پيش رفته اند كه اكنون در پيوند با رويداد هاي خونباري از نوع آنچه روزانه در كندهار، هلمند، كابل و ارزگان زندگي را به كام مردم تلخ مي كند، كم تر مسوول سياسي و امنيتي به خود جرآت مي دهد نامي از "برادران طالب" ببرد.
به گونه ي نمونه هنگامي كه از وزير دفاع افغانستان در پيوند با چگونه گي عمليات "مشترك" در مارجه پرسيده مي شود، ايشان مقاومت مخالفان مسلح را ضعيف خوانده، مي فرمايند: "هدف اين عمليات از بين بردن مخالفان نيست، بلکه تامين امنيت، بازسازي، جدا کردن شورشيان از مردم و تحکيم حاکميت ملي در منطقه است."
شايد به همين دليل بود كه به روايت آگاهان مسايل نظامي در سرتاسر اين عمليات 15 هزار نفري به طالبان هراس افگنان فرصت ها و زمينه هاي فرار از ميدان جنگ به مناطق همجوار در دوسوي ديورند محفوظ نگهداشته شد و نصب نمادين بيرق افغانستان برفراز ساختمان ولسوالي مارجه به مثابه ي بزرگ ترين دستاورد اين ماموريت دشوار به رخ مردم افغانستان و جامعه ي جهاني كشيده شد، در حالي كه هنوز شمار ديگري از ولسوالي هاي هلمند و ولايت هاي همجوار آن كماكان در اختيار شورشيان است و امكان به چالش كشيدن "حاكميت ملي" مورد نظر آقاي وردگ در بخش هاي وسيع تري از مناطق معروض به نا امني وجود دارد و طالبان رهيده از رگبار مسلسل هاي ناتو و نيرو هاي افغان به ساده گي در اين مناطق نيز دركنار ديگر هراس افگنان به سازماندهي دوباره براي كشتن مردم و قدرت نمايي در برابر نيرو هاي مشترك و "قدرت آتش" آنان آماده مي شوند.
رويداد خونين روز جمعه ي گذشته در كابل كه كناره گيري نمادين سه تن از مسوولان پوليس كابل را به دنبال داشت و حمله هاي پيهم انتحاري در كندهار و ديگر ولايت هاي نا آرام كشور در كنار گمانه هاي ديگر به اين نگراني نيروي بيش تر مي بخشد كه تفكر حاكم بر ذهن وضمير شمار زيادي از بلندپايه گان نظام كه با تمام نيرو مصالحه و مذاكره با شورشيان به هرصورت و به هرقيمت ممكن را توجيه مي كند، بر روحيه ي نيرو هاي امنيتي،‌ به ويژه آناني كه در لباس پوليس، اردو و امنيت ملي وظيفه ي جنگيدن در برابر شورشيان را به عهده دارند، اثرات زيانباري گذاشته و دركنار اين كه انگيزه ي نبرد بادشمناني كه در كشتن و از ميان برداشتن آنان هيچ گونه اغماضي به خود راه نمي دهند را در وجود آنان پايين آورده، گمانه هاي رخنه كردن شورشيان از منفذ هاي قومي و ايديولوژيك به درون ساختار هاي امنيتي كشور را قوت بيش تر بخشيده است.
از سوي ديگر مافيايي شدن قدرت و ثروت، رجحان داشتن مناسبات فساد اندود، قوميت محور و ايديولوژي زده ي قدرت بر ارزش مداري نوين و جستجوي راه هاي پايان بحران؛ به تصاحب ساختارهاي اعمال قدرت و تمثيل اراده ي مردم در دستگاه دولتي برحسب همين مناسبات،‌ توسط دلالان سياسي- قومي پرورده شده در متن بحران سي ساله ي كشور انجاميده است.
ره آورد زد و بند هاي سياسي بي سرانجام بازيگران اكثرا مفسد و بي ابتكار عرصه ي قدرت در افغانستان، نيرومند شدن روز افزون شورشيان مسلح و نحله ي فكري كه هراس افگني هاي آنان را مشروع و دين مدارانه جلوه مي دهد، بوده است.
با توجه به نفوذ پذيري ساختار هاي اجتماعي به شدت سنتي و عقب مانده ي كشور، رسوخ تفكر طالباني تا بدان حد كه انجام حملات انتحاري و وحشت آفريني جوخه هاي مرگ و نفرت پرورده شده در درون آن، سربازان گمنام خود را در درون ساختار هاي سياسي و امنيتي كشور نيز دست و پا كند، از قابل پيش بيني ترين پيامد هاي آشفته بازار كنوني سياست در كشور پنداشته شده مي تواند. زيرا تمامي فعل و انفعالات سياسي حول محور مناسبات فساد اندودي مي پيچد كه بخش بزرگي از هدفمندي آن را بيش تر از آن كه در امنيت و ثبات وجلوگيري از قرباني شدن مردم افغانستان خلاصه شود؛ تامين مصوونيت هزينه هاي كلاني كه در وجود يك ساختار اقتصادي اقتدارگرا و مافيايي توسط وابسته گان و اعضاي خانواده هاي ي بلندپايه گان واجب الاحترام نظام در داخل و خارج كشور سرمايه گذاري شده و همچنان كاروان هاي قاچاق مواد مخدر كه آنهم بيش تر توسط نازپروردگان بالين ملكوتي قدرت صورت مي گيرد، را مدنظر دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر