۱۳۸۸ اسفند ۲۲, شنبه

احمدي نژاد به كابل مي آيد؛

تقلاي صاحبخانه ي منفعل و مهمان هايي از دور و نزديك


بر بنياد معلومات وزارت امورخارجه ي ايران، محمود احمدي نژاد رييس جمهوري اين كشور امروز به افغانستان مي آيد.
اين در حالي است كه همزمان با سفر نخست وزير و وزير دفاع بريتانيا و وزير دفاع ايالات متحده امريكا به افغانستان سفر از پيش برنامه ريزي شده ي احمدي نژاد به افغانستان به تعويق افتاد.
روز چهارشنبه، در حالي از سوي وزارت امورخارجه ي ايران زمان دقيق و قطعي سفر احمدي ن‍ژاد عنوان مي شود كه پيش از اين گفته شده بود، اين سفر به روز دوشنبه هفدهم حوت انجام مي شود، اما به دلايل نامعلوم انجام سفر احمدي ن‍ژاد به كابل با دو روز تاخير به روز چهارشنبه انجام مي شود.
سفر رييس جمهوري ايران به افغانستان در حالي صورت مي گيرد كه روابط اين كشور با كشور هاي غربي هم پيمان افغانستان در كارزار مبارزه با هراس افگني بيش از هر زمان ديگري به سردي گراييده و هراس جامعه ي جهاني از تبديل شدن نظام مذهبي ايران به يك قدرت منطقه يي تندرو مسلح به جنگ افزار هاي هسته يي بيش تر شده است.
اگرچه سفر گوردن براون نخست وزير بريتانيا به ولايت آشوب زده ي هلمند به روز يك شنبه انجام شد، اما سفر وزيران دفاع ايالات متحده و بريتانيا دقيقا روز دوشنبه صورت گرفت كه در اين روز دولت افغانستان بايد از محمود احمدي نژاد رييس جمهوري ايران پذيرايي مي كرد.
منوچهر متكي وزير امور خارجه ي ايران، همزمان با سفر گوردن براون به افغانستان، با ابراز ناراضايتي از حضور نيرو هاي جهاني در افغانستان، كشور هاي غربي به ويژه ايالات متحده و انگستان را به تحريك اقدامات "تروريستي" در منطقه متهم كرد و وزير دفاع ايالات متحده امريكا نسبت به پيامد هاي آنچه برخورد دوسويه ي ايران در افغانستان خوانده هشدار داده و گفته است كه ر‍ژيم ايران از يك سو از دولت افغانستان پشتيباني مي كند و از جانب ديگر به شورشيان طالب كمك هايي را فراهم مي نمايد. به گفته ي گيتس، حمايت هاي ايران از شورشيان طالب در سطح پايين بوده و اگر بخواهد مي تواند اين كمك ها را بيش تر كند كه در اين صورت واكنش نظاميان بين المللي در برابر اين اقدامات شديد خواهد بود.
درحالي كه هدف از سفر هاي مقامات ايران به افغانستان و برعكس، تعميق روابط دوجانبه و تقويت همكاري هاي دوكشور در عرصه هاي مختلف بيان مي شود،‌ اما به نظر مي رسد كه اين روابط صرفا در مقام حرف و دست فشردن هاي ديپلوماتيك دوستانه توصيف مي شود و نه تنها پشت صحنه ي زد وبند هاي قدرت هاي غربي و ايران در سايه روشن هاي بحران افغانستان به شدت تنش آلود و غير دوستانه است، بلكه اين تنش روابط دورنماي تامين ثبات در افغانستان از منظر تاثير پذيري اين كشور از پيامد هاي اين تنش ها؛ برخلاف آنچه مسوولان دستگاه ديپلوماسي افغانستان ادعا مي كنند، تاريك تر مي شود.
مقامات نظام ايران در هشت سال گذشته نارضايتي شان از حضور نيرو هاي بين المللي در افغانستان را پنهان نكرده و همواره در پيوند با آن بخش از مسايل افغانستان كه به اين حضور و اثرگذاري آن بر كليت روند رويداد ها در اين كشور ارتباط مي گرفته از در مخالفت، نفي و انكار و بدبيني پيش آمده اند كه مقامات غربي به ويژه امريكايي ها اين رويكرد ها را به مثابه ي حمايت از شورشيان مسلح تلقي كرده و بدست آمدن جنگ افزارهاي ساخت ايران در نقاط مختلف افغانستان كه گفته شده شورشيان از اين جنگ افزار ها برضد نيرو هاي بين المللي و افغان استفاده مي كنند، را بخشي از نمايه هاي حمايت اين كشور از دسته هاي شورشي عنوان كرده اند.
پس از بازداشت عبدالمالك ريگي رهبر گروه موسوم به جنبش مقاومت مردمي ايران، و اعتراف گونه هاي وي در پيوند با تباني گروه جندالله با عوامل سازمان هاي استخباراتي كشور هاي غربي، ظاهرا قدرت مانور بيش تري به نظام ايران در منطقه بخشيده به گونه يي كه اكنون نيرو هاي بين المللي مستقر در افغانستان را به "تحريك اقدامات تروريستي" در منطقه متهم مي كنند.
اگرچه بخش عمده يي از روحانيون محافظه كار نظام ايران،‌ افغانستان را يك كشور اشغال شده توسط امريكا و كشور هاي غربي تلقي مي كنند و در بسياري از عرصه ها (به استثناي اختلاف هايي كه در ساخت هاي مذهبي با همديگر دارند)، ديدگاه هاي آنان با ذهنيت هاي طالباني همخواني داشته و حتا در زمان حاكميت طالبان بر افغانستان نشانه هاي اين همگرايي آنان به تفكرات تندروانه ي طالباتي متبارز شده بود.
در سال هاي نخست پس از سقوط حاكميت طالبان در سال 2001 ميلادي كه سيد محمد خاتمي اصلاح طلب رييس جمهوري ايران بود، حكومت اين كشور با تعهد 560 ميليون دالر كمك به بازسازي افغانستان در كنفرانس توكيو و پشتيباني نمادين از روند دولت سازي در اين كشور، همسويي نسبي با برنامه هاي جهاني در افغانستان را به نمايش گذاشت.
اما در چهار سال گذشته كه اوضاع امنيتي در افغانستان روبه خرابي گراييده و شورشيان مسلح آرام آرام از دخمه ها و نهان گاه هاي شان در كوهستان هاي دوسوي ديورند بيرون آمده و با استفاده از فقر، نا آگاهي، عقب ماندگي و هنجار هاي قبيله يي - قومي نهادينه شده در ساختار هاي اجتماعي افغانستان، به گسترش نفوذ وحشت اندود خود از نام مدافعان ارزش هاي ديني آغاز كردند، در ايران نيز با پيروزي محمود احمدي ن‍ژاد در انتخابات رياست جمهوري 1384 خورشيدي، وضعيت به سود جريان هاي محافظه كار و تندرو تغيير كرد.
در حالي كه سفر هاي مقامات بلند پايه ي دوطرف افغانستان و ايران ادامه داشته و ظاهرا روابط نيكي ميان اين كابل و تهران وجود داشت، بد بيني هاي نيرو هاي جهاني مستقر در افغانستان در پيوند با رويكرد هاي جمهوري اسلامي در مورد افغانستان افزايش يافت، به ويژه امريكايي ها بار ها آنچه كه پشتيباني حلقاتي در درون نظام ايران از طالبان/هراس افگنان مي خواندند را مورد انتقاد قرار داده و كشف اسلحه و مهمات ساخت ايران در پايگاه هاي شورشيان كه در مناطق نزديك به مرز هاي اين كشور در افغانستان به دست نيرو هاي افغان و بين المللي مي افتد را نشانه هاي دست اندازي زيرمجموعه هاي استخباراتي- ايديولوژيك نظام ايران در امور افغانستان عنوان كرده اند.
محمود احمدي نژاد و حامد كرزي كه تقلب سالاري در انتخابات رياست جمهوري بارز ترين وجه اشتراك زنده گي سياسي شان تلقي مي شود،‌ هرچندگاه يكبار با يك ديگر ديدار داشته و از امضاي تفاهم نامه ها و قرار داد هاي بازرگاني، اقتصادي و فرهنگي سخن مي گويند و با يدك كشيدن اشتراكات ديني، فرهنگي و تاريخي دو كشور همسايه كنفرانس هاي خبري مشترك شان را آزين مي بندند، اما به باور آگاهان مسايل سياسي منطقه، افغانستان و پاكستان در عمل از يك سو از ظرفيت هاي بالقوه ي موجود براي "تعميق و گسترش" روابط ميان دو كشور كم ترين استفاده را كرده اند و سايه ي سنگين امريكا ستيزي حاكم بر ذهن و ضمير بلندپايه گان نظام ايران بر تمامي رويكرد ها و برنامه هاي اين كشور در افغانستان و در پيوند با افغانستان در سطح منطقه و جهان قابل رويت بوده است.
از جانب ديگر نظام مذهبي ايران در راستاي ايجاد و تقويت فرايند هاي ثبات محور از رهگذر مناسبات منطقه يي در افغانستان در هشت سال گذشته هيچ گاه عملكردي متناسب به ادعا هايي كه در نشست هاي ديپلوماتيك از سوي بلندپايه گان اين كشور در پيوند با مسايل افغانستان ابراز مي شود،‌ نداشته و روند هشت ساله ي افغانستان را پروژه ي امريكايي- غربي قلمداد كرده كه گويا هدف اصلي آن "ضربه زدن به منافع جمهوري اسلامي" در منطقه مي باشد.
اگرچه وقايع سه دهه ي گذشته به اين واقعيت وحشتناك اشاره دارد كه كشور هاي همسايه افغانستان را به عنوان ساحه ي نفوذ خويش در رقابت هاي منطقه يي در نظر داشته و در اين راستا از در متعالي ترين ارزش هاي اعتقادي، فرهنگي و اجتماعي ساكنان اين جغرافيا وارد شده اند،‌ اما برخلاف خوش بيني هاي مقامات دولتي افغانستان، آنچه كه همسايه گان به ويژه ايران و پاكستان را براي ايفاي نقش "برادر بزرگ" آنهم برادراني كه تلاش دارند تا بزرگي شان را با اعمال نفوذ، زور و تزوير و گونه هاي ناشناخته يي از بازي هاي جهنمي استخباراتي بالاي آنكه كوچكتر و كهترش مي پندارند، به اثبات برسانند؛ نه تنها عوامل و مولفه هاي آن در متن مناسبات قدرت و واقعيت هاي اجتماعي كشور از بين نرفته بلكه نيرومند تر هم شده اند.
مخالفت اين كشور ها با حضور نيرو هاي بين المللي و توطيه چيني به خاطر پايان دادن به اين حضور نيرومند در افغانستان بيش تر از همين رهگذر با انديشه هاي طالباني در همسويي قرار مي گيرد كه هم طالبان/هراس افگنان و هم سازمان هاي استخباراتي و دسته هاي ايديولوژيك كشور هاي پشتيبان آنان در صدد تبديل كردن دوباره ي افغانستان به ميدان زور آزمايي هاي منفعت آميز اما خونين خويش به جغرافياي بحران اند.

با اين حال سفر محمود احمدي نژاد به كابل در شرايطي كه افغانستان با دشواري هاي فراواني روبرو مي باشد، بيش تر از اين كه در چارچوب مشتركات ديني، تاريخي و فرهنگي دوكشور و امضاي چند توافقنامه ي توسعه يي نمادين قابل بحث باشد، از منظر مانور دهي اين كشور در بازي هاي بزرگ جهاني و منطقه يي قابل تامل است و ديده شود كه آقاي احمدي نژاد چه نيش و كنايه هاي به ظاهر زيركانه يي را نثار آناني كه به توطيه افگني و پشتيباني از شورشيان/ هراس افگنان متهمش مي كنند، نمايد؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر