۱۳۸۸ شهریور ۲۲, یکشنبه

افغانستان كشتارگاه خبرنگاران بومی

صبحگاه روز چهارشنبه بود، رسانه هاي افغانستان براي پوشش دادن موضوعات مربوط به هفته ي شهيد به ويژه هشتمين سالروز ترور احمد شاه مسعود آماده گي مي گرفتند، نخست رسانه هاي بين المللي سپس راديوها و تلويزيون هاي داخلي در سرويس هاي خبري شان اعلان كردند كه خبرنگار ربوده شده ي نيويارك تايمز در ولايت كندز در نتيجه ي عمليات نيروهاي انگليسي آزاد شد اما، ترجمان افغان وي كشته شد.
اگرچه نهاد هاي رسانه يي داخلي اندكي پس از انتشار اخبار اوليه در مورد ربوده شدن اين دو خبرنگار در نخستين روز هاي هفته ي گذشته تصميم گرفته بودند تا به منظور جلوگيري از تكرار شدن داستان درد انگيز اجمل نقشبندي از پرداختن به اين موضوع تا روشن شدن قضيه خود داري نمايند، اما اين بار وضعيت به گونه ي ديگري شكل گرفت زيرا پيش از اين كه حتا بسياري از رسانه هاي افغانستان بدانند كه آيا سلطان منادي خبرنگار بود يا مترجم محض يك خبرنگار ايرلندي، منادي به نداي مرگ لبيك گفته و نامش را در رديف خبرنگاران شهيد افغان ثبت نموده بود.
سلطان منادي و استيفن فرل كه بالافاصله پس از رويداد جمعه ي گذشته در ولايت كندز به اين ولايت سفر كرده بودند؛ روز شنبه به دام نيرو هاي طالبان در اين ولايت افتادند و در حالي كه تلاش ها به منظور رهايي آنان به گونه ي مسالمت آميز آغاز شده بود و مسوولان كميته ي بين المللي صليب سرخ نسبت به نتايج تلاش هاي شان در اين رابطه ابراز اميد واري مي كردند، در نتيجه ي عمليات كماندوهاي انگليسي استيفن فرل آزاد شد و سلطان منادي كشته شد.
فرل نخستين و تا اكنون يگانه راوي چگونگي قضيه رهايي خودش و كشته شدن سلطان منادي، پس از رهايي در گزارشي به نيويارك تايمز نوشت كه وي و سلطان منادي هنگام آغاز عمليات نيرو هاي انگليسي در يك اتاق بودند او وسلطان در ميان رگبار مسلسل ها از اتاق بيرون شدند سلطان در حالي كه مي خواست با فرياد زدن خبرنگار خبرنگار براي نيرو هاي مهاجم هويت خود را تثبيت نمايد؛ هدف رگبار گلوله ها قرار گرفت پس از يكي دو دقيقه صداي بريتانيايي ها را شنيد كه استيفن را به بيرون شدن از اتاق فرا مي خواندند. و قتي بيرون شد سلطان همكار افغانش را ديد كه روي زمين افتاده و حركت نمي كند [چون] او مرده بود.
در عين حال شاهدان عيني و وابسته گان سلطان منادي از زبان مردم محل و افرادي كه جسد وي را تا شهر كندز انتقال داده اند به رسانه ها گفته اند پس از رهايي استيفن فرل انگليس ها به جسد سلطان توجهي نكرده و جسد وي براي ساعت ها در محل باقي مانده تا اين كه توسط مردم محل به شهر كندز انتقال داده شده و شواهدي نيز وجود دارد كه نشان مي دهد سلطان منادي توسط طالبان كشته نشده بلكه نيرو هاي انگليسي خود مسبب مرگ او شده اند به گونه يي كه بالاي وي آتش باري كرده و حتا پس از كشته شدن وي نيز در حالي كه شهروند انگليسي همراه او را نجات داده و به ساحه ي امن انتقال داده اند، سلطان منادي را به حال خود رها كرده اند.
اگرچه پس از شهادت منادي اتحاديه هاي خبرنگاري، رسانه ها و نهاد هاي جامعه ي مدني به اين موضوع واكنش هاي تندي نشان داده و خواستار پيگيري جدي قضيه از سوي نهادهاي مسوول شده اند، اما از آنجايي كه كشتن سلطان منادي نخستين و يگانه موردي نيست كه اتفاق مي افتد و دستكم در هشت سال گذشته بيش از ده تن از خبرنگاران افغان در رويداد هاي مختلف و در بيشتر موارد هم واقعات مرموز كشته شده اند، كه در هيچ موردي تحقيقات نهاد هاي مسوول نه تنها به نتايج قانع كننده يي كه بتواند از مخاطره آميز شدن هر چه بيشتر سلامت كار خبرنگاري جلوگيري كنند، نيانجاميده؛ بلكه در هر مورد اين حقيقت را به شدت هرچه تمام تر به خبرنگاران افغان گوشزد كرده كه امنيت آنان با چالش هاي فزاينده يي روبرو بوده و با وجود ادعاهايي كه هرچندگاه يكبار و به مناسبت هاي مختلف از زبان بلندپايه گان نظام مطرح مي شود؛ آنان به ساده گي نمي توانند در افغانستان به اطلاع رساني دقيق و مصوون اشتغال داشته باشند. چه اين كه در راستاي به چالش كشيدن فعاليت خبرنگاران و حتا كشتن آنان نه شورشيان مسلح، نه حلقات مربوط به جناح هاي قدرت در درون دستگاه دولتي افغانستان و نه نيرو هاي بين المللي مستقر در كشور دست كمي از همديگر ندارند.
اكنون سه مورد به مثابه ي مشت نمونه ي خروار ياد دهاني مي شود:
1- در سال 1386 خورشيدي بانو ذكيه ذكي از نام آور ترين خبرنگاران زن در افغانستان پس از طالبان و رييس نخستين راديوي موج اف ام زيرنام "صداي صلح" در ولسوالي جبل السراج ولايت پروان كشته شد، در ابتدا سر و صدا هاي زيادي در مورد انجام تحقيقات در باره ي اين قتل براه افتاد، اما از آنجايي كه به عقيده ي بسياري ها انجام تحقيقات جدي پيرامون قتل بانو ذكي؛ پاي مقامات ارشد ملكي و نظامي محلي و حتا بلندپايه گان نظام و مسوولان درجه اول سكتور امنيتي افغانستان در آن زمان را به قضيه مي كشاند. با وجودي كه يكبار ادعا شد افرادي در ارتباط به اين قضيه گرفتار شدند، اما نتايج بازجويي هاي انجام شده از آنان و چگونگي پي گيري پرونده ي اين قتل مرموزهيچ گاه به مردم اعلان نشد.
در قضيه يي همسان در ماه جوزاي سال گذشته عبدالصمد روحاني خبرنگار افغان در ولايت هلمند كشته شد اگرچه دليل قتل وي هيچ گاه به صورت رسمي اعلان نشد؛ اما تحليلگران دست مافياي مواد مخدر كه رگه هاي از خانواده هاي زورمند و بانفوذ قبيله يي و مقامات محلي اين ولايت گرفته تا حكومت و شوراي ملي افغانستان قابل بررسي است را در اين قتل مرموز دخيل مي دانند و مقامات امنيتي در حالي كه طالبان دست داشتن در اين قتل را تكذيب كردند اين قتل را به مفهوم ناپيداي "دشمنان صلح و ثبات افغانستان" نسبت داده و پرونده ي باز صمد روحاني را مختومه تلقي كردند. كه هرودي اين موارد دست داشتن حلقات قدرت در درون نظام در توطيه عليه خبرنگاران و قرباني كردن آنان درپاي اهداف شخصي زورمندان درون دستگاه دولتي افغانستان را خاطر نشان مي سازد.
2 – اجمل نقشبندي خبرنگار افغان كه در زمستان سال 1385 خورشيدي همراه با گابريل ماسترو گياكومو خبرنگار ايتاليايي در ولايت هلمند توسط طالبان ربوده شد، پس از يك ماه بگو مگوي رسانه يي و معاملات پشت پرده خبرنگار ايتاليايي از چنگ طالبان رها شده به كانون گرم خانواده ي خود در ايتاليا برگشت، اما تنه ي سربريده ي اجمل نقشبندي به پدر پيرش در كابل فرستاده شد، تا پيام كوردلي، وحشت سالاري و بي باوري طالبان به ارزش هاي مدني را به مردم افغانستان و جهانيان برساند و در واقع تا اكنون هيچ گونه دادخواهي براي اجمل نقشبندي مثلاً به عنوان شهروند "جمهوري اسلامي افغانستان" كه دولت مردان آن با بزرگ ترين قدرت هاي جهان "كشتي نرم" مي گيرند؛ صورت نگرفته است.
3 - اكنون سلطان منادي كه مدتي را به عنوان خبرنگار نيويارك تايمز كار كرده و سال گذشته درحالي كه با برنامه ي راديويي "صبح بخير افغانستان" كار مي كرد، با استفاده از يك بورسيه ي تحصيلي جهت فراگيري تحصيلات در مقطع ماستری به كشور آلمان رفت، هنگامي كه براي گذراندن تعطيلات تابستاني به كشورش برگشته بود تا پس از اتمام تعطيلات؛ خانواده و پسر دوست داشتني اش "پارسا" را نيز تا پايان دوره ي ماستري اش به آلمان ببرد و به گفته ي خودش با كله ي پر به كشورش برگردد تا در فرايند رهايي هموطنانش از شر جهالت و بي سوادي سهم بگيرد، براي تامين بخشي از مخارج زندگي دانشجويي – خانواده گي اش در آلمان؛ با همكاران پيشينه اش در نيويارك تايمز غافل از اين كه نيرو هاي بين المللي به وي و همكار ايرلندي – اروپايي اش به گونه ي دو انسان مساوي الحقوق نگاه نمي كنند، به ولايت كندز سفر مي كند، اما هنگامي كه بدام طالبان مي افتد شايد قرار گرفتن در پستو هاي تاريك نبرد استخباراتي انگليس ها و احتمالاً آگاه شدن از برخي رمز و راز هاي پشت پرده ي "نبرد با هراس افگني از نوع انگليسي آن" سبب مي شود كه بدون در نظر داشت هيچ يك از معيار هاي پذيرفته شده ي جهاني و مصوونيت جان غيرنظامياني كه در معرض آسيب هاي ناشي از منازعات و جنگ هاي مسلحانه قرار مي گيرند؛ به ويژه تساوي حق زندگي براي تمام نوع بشر كه بيشتر از سوي غربي ها به ويژه انگليس ها شعار داده مي شود؛ بي رحمانه به رگبار بسته مي شود و همكار ايرلندي – انگليسي اش كه برمبناي اصول وارزش هاي حقوق بشري هيچ گونه برتري نسبت به وي ندارد، نجات داده مي شود در حالي كه نعش به خون خفته ي سلطان منادي به زمين افتاده و كم ترين ارجي براي وي گذاشته نمي شود.
به اين صورت آنچه مسلم به نظر مي رسد اين كه هيچ يك از طرف هاي درگير در افغانستان از آناني كه از نشاني دولت افغانستان به جاه ومقام رسيده اند گرفته، تا نيرو هاي بين المللي مستقر در كشور كه مثلاً به خاطر دفاع از ارزش هاي جهان مدرن به افغانستان سرازير شده اند؛ در كشتن خبرنگاران دست كمي از هم ديگر ندارند و از شورشيان مسلح با آنكه طرفداران بسياري در رده هاي بالايي نظام "دموكراتيك " كنوني افغانستان پيدا كرده اند بيش تر از اين كه بكشند و بدرند و تاراج كنند و وحشت بيافرينند توقع ديگري نمي توان داشت و در شرايطي كه افغانستان محصور يكچنين مثلثي است و فرهنگ معافيت نيز روز تاروز رشد مي نمايد؛ بدون شك خبرنگاران به ويژه در صورتي كه بخواهند با كارنامه هاي هريك از اين سه طرف از در برخورد هاي باز و انتقادي وارد شوند و خواسته نا خواسته در چنبره ي سازوكار هاي اطلاعاتي و استخباراتي طرف هاي درگير گرفتار آيند؛ سرنوشتي بسان آنچه بر سر سلطان منادي آمد و آنچه بر ذكيه ذكي گذشت و صمد روحاني را نابود كرد در انتظار آنان خواهد بود.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر