۱۳۸۸ شهریور ۲۴, سه‌شنبه

انگار؛ افغانستان آبستن تحولات تلخی است!

پس از اعلان نتایج بیش تر از 90 درصد مراکز رای دهی و بروز تنش ها میان وزیر امور داخله و والی بلخ در مورد آنچه توزیع سلاح غیر قانونی توسط وزارت امور داخله در میان مردم در صفحات شمال کشور خوانده شده نگرانی ها در مورد این که بلاخره مردم در مورد اعلان نتایح انتخابات چگونه برخورد خواهند کرد؛ افزایش یافته است.
از سوی دیگر پیچیدگی وضعیت امنیتی در افغانستان به ویژه پس از وقوع مواردی از نا امنی در شمال کشور پرسش های زیادی را در مورد آینده ی ثبات در افغانستان به میان آورده است.
از یک طرف جنرال ستینلی مک کریستال فرمانده عمومی نیرو های ناتو- ایساف در افغانستان با خوش باوری های دولت افغانستان هم نوا شده و از نبود نشانه های موجودیت القاعده در این کشور سخن گفته و از جانب دیگر نا امن شدن هرچه بیشتر افغانستان با گذشت هر روز این ابهام را برجسته تر می سازد که اگر القاعده در افغانستان حضور ندارد، پس قوه ی محرکه یی که طالبان را به تهدید بالقوه و بالفعل برای امنیت و ثبات نیم بند موجود در افغانستان مبدل می کند؛ به چه مولفه هایی و در کجاهای این جهان وابسته است.
آنچه بیشتر از همه متناقض به نظر می رسد این که از یک طرف حامدکرزی در ارگ ریاست جمهوری سرمست از باده ی پیروزی در انتخابات از پیروزی در کشتی نرم با غربی ها به ویژه ایالات متحده ی آمریکا سخن می گوید و فکر می کند که افغانستان زیر رهبری "مدبرانه ی" وی و مشوره های "خردمندانه ی" مشاوران و نزدیکان وی در مسیر شگوفایی و پیشرفت در حرکت است و از جانب دیگر در بیرون از ارگ ریاست جمهوری افغانستان تا کاخ سفید و لندن و پاریس و برلین کمتر کسی را می توان یافت که با توجه به سیر سرسام آور حرکت های شورشی و شبه شورشی که گفته شده حامد کرزی در انتخابات بیش ترین استفاده را از آن کرد؛ به این باور باشد که در صورت دوام وضعیت موجود حتا امکان برگزاری انتخابات پارلمانی در سال آینده به گونه یی که بتواند دوام شبه دموکراسی کنونی را تضمین نماید، در افغانستان وجود دارد.
از سوی دیگر به نظر می رسد که افزایش تنش میان دولت مرکزی به رهبری حامد کرزی که تقلب گسترده در انتخابات 29 اسد حتا از همین اکنون زمینه های روانی پذیرش مشروعیت آن از سوی مردم را به شدت تضعیف کرده است و جنگ سالاران پارینه که مناسبات قدرت در هشت سال گذشته آنان را به عنوان پیش برندگان روند دموکراسی نوپای افغانستان مطرح کرده بود و اکنون به نظر می رسد که حامد کرزی چاره یی به جز از کنار گذاشتن آنان از قدرت ندارد؛ می تواند خود بخش زیادی از اهدافی که طالبان برای مسخ نمودن هرچه بیشتر چهره ی این دموکراسی کذایی در سر می پرورانند را از دورن بر آورده سازد.
چه این که رسوخ تفکرات تندروانه ی طالبانی و باج دادن های پیهم آقای کرزی به آنانی که از منظر استفاده از این تفکرات به قدرت و ثروت و نام و نشان دست یافته اند؛ زمینه های جولان تفکر مدرن و ایجاد زیر ساخت های یک اداره ی منبعث از اراده ی آگاهانه ی مردم که بر جوهره های اصلی دموکراسی استوار باشد را تا حدی تضعیف کرده که حتا هیچ یک از 31 نامزد انتخابات 29 اسد در تبلیغات انتخاباتی شان نامی از ارزش های حقوق بشری و دفاع از حقوق قربانیان جنایت های ضد بشری در سه دهه ی گذشته به میان نیاوردند و سراسر تبلیغات شمار زیادی از این نامزدان به شمول حامد کرزی نیز آکنده از قول و قرار های میان خالی ای بود که فقط تداوم باج دهی به تفکرات تندروانه را توجیه می کرد.
به این صورت می شود گفت که افغانستان پس از انتخابات آبستن واقعیت های تلخی است که بدون به وجود آمدن درک عقلانی و درست در درون دستگاه دولتی افغانستان و هم پیمانان بین المللی این کشور از وضعیت افغانستان و سیر وقایع در این کشور؛ در آیینه ی آن فقط بد تر شدن هرچه بیشتر وضعیت و بلاخره مسخ دموکراسی نوپای این کشور را می شود دید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر