۱۳۹۰ آبان ۱۰, سه‌شنبه

چهارم عقرب

افغانستان؛ روزمره گي سياست پيشه گان و فرسايش اعتماد مردم

ده سال پيش هنگامي كه رژيم طالبان در افغانستان سرنگون شد، ذهنيت هاي مردم افغانستان مالامال از اميد به فردا هايي بود كه امروزه بسياري از آن فردا ها فرصت هاي از دست رفته نام گرفته اند.

در اين ده سال در سايه ي حضور سنگين نظامي و سياسي جامعه جهاني مظاهر و نماد هاي زيادي در عرصه هاي مختلف به وجود آمده اند كه همواره ورد زبان سياست پيشه گاني كه از نشاني هاي مختلف پس از برگزاري نشست بن بر اريكه هاي قدرت در سطوح مختلف آن تكيه زدند، بوده است.

آزادي بيان و كثرت رسانه ها در گونه هاي مختلف ديداري، شنيداري، چاپي و الكترونيك، بازشدن درب مكاتب و دانشگاه ها، راه اندازي برنامه هاي بسان همبسته گي ملي و بهره مندي بين 60 تا 84 درصد (بسته به ميزان عوام فريبي مسوولان) از شهروندان افغانستان از خدمات اوليه بهداشتي، از عبارت هايي اند كه هرگاه مقام مسوولي در دستگاه قدرت افغانستان بخواهد از پيشرفت ها صحبت كند به يكي از اين موارد اشاره مي كند. البته تا برگزاري انتخابات رسواي رياست جمهوري در سال 1388 خورشيدي برگزاري دو مورد انتخابات گذشته هم زبانزد بود كه اكنون ديگر اين بعد دموكراسي نوپاي افغانستان به اصطلاح رييس جمهور كرزي زده و زخمي شده است.

نسل سياست پيشه يي كه با خاستگاه هاي متفاوت از سال 2001 تا اكنون بالاي خوان نعمت افغنستان گرد آمدند در كنار تجربياتي كه در راستاي به بازي گرفتن افكار و احساسات مردم در گونه هاي مختلف آن، در دو دهه ي پيش تر از آن در انبان داشتند؛ خبره گي و توانايي تمثيل وحدت ملي و تقسيم مسالمت آميز ثروت هاي باد آورده و سرمايه گذاري هاي كلان داخلي و خارجي از محل كمك هاي جامعه جهاني و باج گيري از نيرو هاي بين المللي مستقر در افغانستان را نيز كمايي كرده اند.

همپاي تحولات سياسي جاري در كشور به هر اندازه يي كه نيابت ايديولوژيك از بخش هاي فقير و محروم جامعه به دسته هاي شورشي انتقال يافت، رهبران و فرماندهان ارشد جهادي و غرب برگشته گاني كه بخش زيادي از عمر خود را در انزوا و بدور از گزند هاي كور بحران جاري در داخل كشور سپري كرده بوده و در آغاز روند جديد از نشاني هاي منزلتي بسان وابسته گي به شاه سابق به سياست ورزي پرداختند، آرام آرام به دلالان سياسي قومي تبديل شدند و ساحت قدرت دولتي هم زير نام مشاركت ملي آقاي كرزي بر مبناي همين طرز ديد بين اين دلالان تقسيم شد.

اكنون ده سال از روندي كه با دنيايي از اميدواري و شعار هاي پرزرق و برق در افغانستان آغاز شد، مي گذرد. مبنا هاي مشروعيت بخش هرسه ركن نظام با پرسش هاي كلاني روبرو است، بي برنامه گي و فساد در دستگاه دولتي افغانستان بيداد مي كند، 30 درصد از جمعيت افغانستان "بر مبناي آمار رسمي" زير خط فقر قرار دارند، بحران و بي اعتمادي سياسي به ويژه پس از كشته شدن برهان الدين رباني شدت يافته است. در حالي كه حكومت، پارلمان، رسانه ها و به تازه گي هم نهادهاي جامعه مدني مشغول انباشتن اذهان مردم از رويكرد هاي بي درون مايه و زد و بند هاي سياسي روزمره اند، نيرو هاي خارجي پس از ده سال حضور در افغانستان آهنگ خروج از جغرافياي بحران را دارد، كشور هاي همسايه – ايران و پاكستان بيشتر از پيش براي زمين گير شدن روند جاري در افغانستان پس از خروج نيرو هاي بين المللي فعال شده اند. اين موضوعات از از بديهيات روزگار ما در حال حاضر اند و امضاي سند راهبردي ميان افغانستان و ايالات متحده امريكا، برگزاري لويه جرگه عنعنويي به منظور تاييد يا رد امضاي اين سند و همچنان نشست بن دوم در كنار كارنامه هايي كه ممكن است طالبان/هراس افگنان داشته باشند از نوع اين كه چند تن از ديگر مقام هاي ملكي يا نظامي را ترور كنند و چه مصيبت هاي ديگري بيافرينند، از خبر ساز ترين رويداد هاي مرتبط با افغانستان در دو سه ماه آينده خواهند بود.

اما آيا راستي رويداد هايي كه تا اكنون اتفاق افتاده و رويداد هايي كه حتا تا سال 2014 در افغانستان اتفاق خواهد افتاد، با همين تركيب و ساختار و همچنان رويكرد هاي مقطعي و برنامه ريزي هاي بدون دورنمايي كه دولت كابل اذهان مردم افغانستان و حتا جامعه جهاني را مشغول نگه داشته است؛ مي توان به پايايي و دوام دموكراسي و نيفتادن دوباره ي افغانستان به كام بحران و نا امني پس از سال 2014 ميلادي اميدوار بود؟

بسياري از دانشمندان و آگاهان مسايل سياسي به اين باور اند، در نظام هاي دموكراتيكي كه مباني مشروعيت بخش خود را از دست مي دهند، روي آوردن به خودكامه گي از وراي چسپيدن به هويت ها و سازواره هايي بسان قوميت و هنجار هاي سنتي به يك امر مسلم بدل مي شود.

پس از انتخابات رياست جمهوري 1388 و تقلب هاي گسترده ي انتخاباتي كه آنهم به مدد و ميمنت حضور جامعه بين المللي برملا گرديد، مبناي مشروعيت نهاد قدرت در كشور كه همانا بهره مندي از راي اكثريت قابل ملاحظه يي از مردم بود، به شدت آسيب ديد و پس از آن انتخابات پارلماني كه يكسال بعد از آن برگزار شد نشان داد كه نه تنها رييس جمهور برحال و آناني كه براي رسيدن به مقام رياست جمهوري كمر بسته بودند، بلكه از ميان هزاران تن سياست پيشه كاركشته و تازه به دوران رسيده كه قصد تصاحب چوكي هاي پارلمان كشور را داشتند، كمتر كسي به رويكرد هاي قانوني و قواعد بازي دموكراتيك پايبندي نشان داد و ديده شد كه بسياري از اين افراد براي رسيدن به اهداف شان هرگونه رويكردي را مجاز مي پندارند.

شايد در سايه ي يكچنين وضعيتي و در نبود يك جريان اپوزسيون نيرومند، پويا و هدفمند است كه رييس جمهور كرزي با روزمره گي فرساينده يي انگاره ها و تصورات خودش به اضافه ي وسوسه هايي كه شماري از اطرافيان وي به گوشش زمزمه مي كنند، را حقيقت محض پنداشته و براي عملي كردن آن در داخل به هرگونه معامله يي دريغ نمي ورزد به ديدگاه هاي مخالفان سياسي، رسانه ها و نهاد هاي جامعه مدني كم ترين ارجي قايل نيست، باكشور هاي منطقه و همسايه گان افغانستان مطابق "منافع ملي" آنان برخورد مي كند و در سطح بين المللي با تكيه بر ذهنيت قبيله يي خويش و با عنايت به كشور گشايي هاي اسلاف خويش با ايالات متحده امريكا كشتي نرم مي گيرد و ... .

در يك چنين وضعيتي كه اعتماد مردم نسبت به روند جاري در كشور به شدت در حال كم شدن است، و مدعيان سياست و قدرت هم در حال چانه زني در تقسيم كرسي هاي پردرآمد و ثروت هاي باد آورده ي خويش اند، دسته هاي شورشي با پشتوانه حمايتي سازمان هاي جاسوسي منطقه در بخش هاي از كشور با استفاده از ذهنيت هاي قومي و در بخش ديگر تحريك احساسات ديني مردم جنگ رواني و تبليغاتي فرساينده يي را راه اندازي كرده و همين اكنون حتا در شماري از ولايت هاي نزديك كابل حاكميت دولتي را به چالش فراخوانده اند.

در حالي كه روزي نيست كه ضرورت تقويت و تجهيز نيرو هاي امنيتي افغانستان توسط مقام هاي دولتي يا غير دولتي برجسته نشود و از پشتيباني كشور هاي منطقه به ويژه پاكستان و ايران انتقاد نشود اما در اين مورد كه دسته هاي تبليغي و جنگي دشمن در روستا ها و حتا شهر ها و ستون پنجم آن در درون حاكميت به تسخير كامل ساختار هاي قدرت تا سه سال آينده مي انديشد، حتا حرفي و سخني به ميان نمي آيد و اگر هم كسي يا جريان سياسي در مورد اين خطر جدي هشدار مي دهد، يا اصلا جدي گرفته نمي شود يا هم به اتهام هايي از نوع توطيه برضد نظام، برخورد تعصب آميز و ياهم ضديت با اسلام روبرو مي گردند.

به اين صورت مي توان نتيجه گرفت كه در صورت دوام وضع موجود و اينكه دولت افغانستان و دنيا به زمينه هاي اجتماعي بحران كه سوگمندانه روزنه ي نفوذ دسته هاي شورشي و هراس افگنان در آن به صورت بالقوه و بالفعل وجود دارد، همچنان بي توجه باقي بمانند و مردم اين كشور هم به ادعا ها و شعار هاي ميان تهي و عوام فريبانه ي بلند پايه گان نظام دل خوش دارند، دسته هاي شورشي، تندروان و پشتيبانان ايديولوژيك، تسليحاتي و لوژيستيكي آنان پيش از سال 2014 مسلط شدن دوباره ي شان بر "ملك خداداد افغانستان" را جشن خواهند گرفت.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر