۱۳۹۱ مرداد ۲۵, چهارشنبه



برگشت ورزشکاران از المپیک لندن٬ روزنه های امید بخش همگرایی

بازی های المپیک ۲۰۱۲ لندن به پایان رسید و کاروان ورزشی افغانستان امروز به کشور باز می گردد.
ظاهرا مدال برنزی روح الله نیکپا در رشته تیکواندو یگانه دستاورد گروه ورزشی افغانستان پنداشته می شود در حالی که بازتاب حضور این ورزشکاران در المپیک لندن در کنار دیگر تاثیرات روانی و اجتماعی جوانه های ایجاد روحیه ی همگرایی و نفی تبعیض و تعصب در گونه های مختلف آن را پدیدار تر کرد. و اکنون کم نیستند افغانانی از هر قوم و نژاد و مذهب که در جنب دیگر فعالیت های سیاسی و اجتماعی جوان محور بارور کردن هرچه بیشتر این جوانه ها را از موثر ترین راه ها برای راه اندازی گفتمان های کلان ملی در افغانستان قلمداد می کنند.
بازتاب گسترده ی درخشش ورزشکاران افغانی در المپیک لندن در رسانه ها به ویژه شبکه های اجتماعی و همنوایی پرشور جوانان کشور با نمایندگان ورزش افغانستان در لندن خیزش های جهان عرب در سه سال پسین را در اذهان تداعی کرده و نشانه های فاصله گرفتن نسل نو افغانستان از روش ها و منش های عصبیت آمیز را بشتر از پیش پدیدار کرده و شکل گیری گفتمان های معطوف به خلق فرایند های وحدت بخش و مولفه ها و سازه های ایجاد و تشکل ملت به مفهوم واقعی کلمه را نوید می دهد.
مربیان و آموزگاران ورزش همواره این اصل را مورد تاکید قرار میدهند که: ورزش ملت ها را به هم نزدیک می سازد٬ سخنی که برای بسیاری ها غیر عملی و بلند پروازانه به نظر می رسد اما این که هنگام دیدن تصویر تهمینه کوهستانی در میدان دوش و روح الله نیکپا و نثار احمد بهاوی در میدان تیکواندو و در مصاف با نمایندگان ورزش کشور های قدرتمند دنیا در دهکده المپیک لندن اشک شادی در چشم های هزاران جوان هموطن آنان سرازیر می شود می توان به این اصل باورمند شد که ورزش محرک های نیرومند تبدیل شدن مجموعه های مختلف و متفاوت انسانی به ملت ها و همچنان پیوند دادن ملت ها با همدیگر را در درون خود دارد.
این که در این روز ها در سیمای ورزشکاران افغانی در لندن همه ی ما پیوند های گمشده خویش را جستجو می کردیم٬ اگر از یکسو به سرگشته گی نسل جوان برآمده از درون دود و خاکستر در سرزمین ما اشاره دارد٬ از سوی دیگر جرقه های تابناکی از تغییر دیدگاه ها و نه گفتن به عصبیت های کور زبانی٬ قومی٬ مذهبی و نژادی را نیز پدیدار کرده است.
حافظه تاریخی ما شب های زیادی را دستکم در چهار دهه گذشته در اذهان ما حک کرده که یا سوگ عزیزان مان یا هم ترس از دست دادن جان٬ مال و ناموس و حیثیت و آبرو ما را به بیدار ماندن وادار کرده است٬ اما شبی که دیدار های نثار بهاوی در المپیک لندن برنامه ریزی شده بود را برای نخستین بار در تاریخ این سرزمین از نوعی دیگر و با حال و هوایی دیگر شب زنده داری کردیم.
در این شب همه چشم ها بیاد نثار بهاوی خواب را بر خود حرام کرده بودند تا ببینند این جوان ورزشکار چه گونه کارنامه یی را بنام خود و بنام افغانستان ثبت دفتر ۲۸۰۰ ساله المپیک می نماید زیرا روح الله نیکپا با بدست آوردن مدال برنز المپیک بذر امید را در دل ها کاشته بود... .
در فاصله ساعت ۱۲ و نیم شب که نثار بر رقیبش از زیلاند نو چیره شد تا یکنیم شب که به دلیل آسیب دیده گی شدید از ناحیه پا نتیجه را به رقیب ایتالیایی اش واگذار کرد٬ شبکه اجتماعی فیسبوک مالامال از شور و شعف وصف ناپذیر افغان ها از هر قوم و زبان و نژاد بود و ابراز احساساتی که گویی قرن ها در گلوی این مردم خفه شده بود.
«برای پیروزی نثار بهاوی دعا کنیم» جمله یی بود که در یک زمان در صفحه فیسبوک صد ها تن نقش می بست٬ همه نگران بودند و همه هم امیدوار. در سراسر آن شب کسی برای طرفداری یا هم مخالفت با این یا آن تیکه دار قومی یا مذهبی هرزه نویسی نکرد همه یک چیز را فریاد میزدند. بهاوی باید پیروز شود!
هنگامی که بهاوی به امید بدست آوردن مدال برونز المپیک به میدان آمد٬ با دو مشکل روبرو بود یکی درد شدیدی که از ناحیه آسیب دیدگی پایش احساس میکرد و دیگر رقیب هیولا هیکل ایتالیایی که حداقل ۱۳ سانتی متر قدش از او بلند تر بود! پس از این که مشخص شد بهاوی دارد بازی را به رقیبش واگذار می کند٬ مریم میترا یک تن از شاعران زن در صفحه فیسبوکش به زیبایی نوشت:
« درد پاي بهاوي را حس مي كنم!‬
تو برنده اي قهرمان!‬
بزرگترين برد تو همصدا ساختن ميليون ها حنجره براي كشيدن يك آواز است.»‬

مفهوم این جمله های زیبای مریم میترا رادر آنشب در قالب واژه ها و کلمه های متفاوت در صفحه فیسبوک هزاران جوان افغانی در آن شب می توانست دید.

بلی همه یک صدا فریاد پیروزی سردادیم تا اینکه ستاره گان صبح چشمک زنان فرارسیدن زمان سحری رمضان مبارک را نوید دادند و به این صورت همه ما برای نخستین بار یک شب را با دنیایی از عشق و شور و هیجان بخاطر یک انسان هموطن ما به بامداد رسانده بودیم.
به جز از احساس همه گانی و جرقه هایی برای هم گرایی نسل نو افغانستان و واگرایی این نسل از روش ها و منش های معطوف به تبعیض٬ تمامیت خواهی و ذهنیت های ایدیولوژیک و خشونت آمیز که در شیوه های ابراز احساسات شان در مورد ورزشکاران افغانی در المپیک لندن تبارز کرد٬ هیچ چیز ما با ورزشکارانی که نمایندگان کشور ما با آنان رقابت کردند قابل مقایسه نبود و نیست.
ورزشکاران ما پیروز اند٬ حضور نیرومند آنان در دشوار ترین رقابت های بین المللی ورزشی ارزشمند است. این حسی بود که هزاران تن از جوانان افغانستان در شب روزی که المپیک لندن میزبان ورزشکاران افغانی بود٬تبارز میدادند.
در نتیجه می توان گفت که نمایندگان ورزش افغانستان در المپیک معجزه کرده اند٬ ‬
تهمینه از آنسوی تاریخ پر از درد و اندوه و محرومیت سرزمینش تا المپیک لندن دوید٬ روح الله نیکپا و نثار بهاوی هم راه ۳۰۰ ساله تکوین غایله ملت سازی در این سرزمین را در دوشب پیهم آسیب شناسی جانانه کرده و راه آینده هم نسلان خود برای رسیدن به فردا های سبز را نشانه گزاری کردند.‬
هزاران هموطن شان با شب زنده داری و شور و شعف وصف ناپذیر و بی نظیر به این داعیه بزرگ ‬فرزندان برومند عرصه ورزش٬ با چشم های پر از شوق و انتظار ساعت ها پای گیرنده های تلویزیون نشستند و از بسکه با هیجان حرکت های دست و پای این ورزشکاران را دنبال می کردند بار ها از جا پریدند و کودکان شیرخوار خانواده ها هم از خواب پریدند و راه آینده شان را با چشم های معصوم خود در روشنی سیمای پر صلابت نثار و نیکپا و تهمینه به مشاهده نشستند و به این صورت پیام این معجزه بی بدیل به خانواده ها انتقال کرد و اکنون به بزرگی افغانستان فراگیر شده است... .
کارنامه حضور سبز ورزشکاران افغانستان در المپیک لندن٬ از یکسو ارزش ها و ظرفیت هایی که هنوز برای کشور شدن و ملت شدن در اختیار داریم را به ما گوشزد کرد و از جانب دیگر چهره ی دیگر افغانستان که با جنگ و بنگ و ترور و تزویر رابطه یی ندارد را به جهانیان معرفی کرد و این پیام سترگ را به سیاسیون پر ادعا٬مهم٬ و محترم و اما ناتوان در خلق سازه های حقیقی دولت- ملت و برگرداندن امید زندگی به مردم افغانستان داد که نباید بیش از این انفعال ساختارمند و منافقت مقدسی که بند از بند این سرزمین جدا کرده است را پیشه کنند و واقعیت های امیدوار کننده ی موجود در این کشور را با چشم باز مشاهده کنند٬
اگر بهاوی و نیکپا و تهمینه اکنون این توانایی را دارند که فضای رسانه یی کشور را به گونه یی اشغال کنند که در یک هفته هیچ رویدادی از حمله های انتحاری و کشتار طالبان گرفته تا فساد های کلان مسوولان ارشد حکومتی نتوانست به اندازه ی کارنامه های آنان در المپیک خبرساز شود٬ توانایی ها و ظرفیت های هم نسلان آنان در دیگر عرصه ها نیز به گونه یی در حال به فعلیت آمدن است که دیر یا زود عالی جنابان واجب الاحترامی که بقای شان را در ناآگاهی نسل جوان کشور و اغوای آنان از طریق کاربرد شیوه ها و ادبیات ایدیولوژیک و سنتی در مسیر خواست های محدود و مقطعی خود شان می بینند را به حاشیه خواهد راند و از صفحه روزگار محو خواهد کرد.
المپیک لندن از نشانی جوانان افغانستان این پیام را به مردم این کشور داد که «ما بیشماریم و این راه سبز ادامه می یابد». اما آیا این کارزار با برگشتن ورزشکاران به کشور و برگزاری چند محفل و نشست فرمایشی که سیاست پیشه گان و ثروتمندان با دادن چند دسته گل به این ورزشکاران برای خود شان کمپاین سیاسی کنند و دروغ های ملی گرایانه سردهند٬ پایان می پذیرد؟












۱ نظر:

  1. رادفر عزیز سلام،
    کجایی برادر؟ خیلی خوش حال شدم با نشانی این وبلاگ به نوشته هایت راه یافتم. تردیدی نیست که جوانان ما خیلی بهتر از ریش سفیدان ما عمل می کنند. من هم وجه دیگری از مساله را شکافته بودم. به هرحال، شادکام و خلاق بمانید.

    پاسخحذف