موشک پراگنی و کابوسی بنام ستون پنجم
حشمت الله
رادفر٬ روزنامه نگار
هرگاه اتفاق هایی از نوع سلب صلاحیت وزیران کلیدی کابینه
افغانستان می افتد٬ ناامنی ها افزایش می یابد یا گمانه ها و نگرانی ها از برهم
خوردن رویداد های مهم مانند لویه جرگه ها یا انتخابات و غیره قوت می گیرد٬ این
ذهنیت که ممکن است کشور های همسایه در آن نقش داشته باشند نیز به فراوانی مطرح می
گردد. اما این ذهنیت ها تا چه حدی با واقعیت های افغانستان
سازگاری دارند؟
درد های کهنه
دخیل دانستن کشور های منطقه به ویژه پاکستان در بسیاری
از زد و بند های سیاسی درونی افغانستان تقریبا به یک امر معمول مبدل شده حتا از
موجودیت ستون پنجم استخباراتی این کشور در درون دستگاه قدرت افغانستان سخن های
زیادی گفته شده است. دست داشتن
سازمان استخباراتی و دیگر زیر مجموعه های ارتش پاکستان در نا امنی های و حتا سمت و
سو دادن روند ها و رویداد های سیاسی در مسیر خواست های این کشور به یکی از بدیهیات
گفتمان سیاسی جاری در افغانستان تبدیل شده و پیگیری عمق استراتیژیک پاکستان در
افغانستان و این که حداقل دوبار در سه دهه گذشته حلقه های نیرومندی در این کشور
خواب تبدیل شدن افغانستان به سوبه پنجم پاکستان را دیده اند نیز به یکی از دغدغه های ذهنی
بسیاری از افغان ها تبدیل شده است. از سوی دیگر به
رسمیت شناخته نشدن خط دیورند از سوی بسیاری از دولت های افغانستان در نیم قرن
گذشته٬ پیوند های قومی- قبیله یی
ساکنان دوسوی دیورند و این که دستکم دولت کنونی افغانستان جرآت و جسارت طرح مسآله
دیورند به عنوان ریشه اصلی بخش بزرگی از تنش ها در منطقه را با پاکستان به خود
نداده است٬ نیز از مسایل بسیار اساسی در غایله پایان ناپذیر بحران و منازعه در
افغانستان است.
از نخستن سال های دهه نود قرن بیستم به ویژه پس از فروپاشی
اتحاد جماهیر شوروی و سقوط حاکمیت داکتر نجیب الله که جامعه جهانی و غرب به اصطلاح
دوسیه افغانستان را تسلیم پاکستان کردند٬ تا سال ۲۰۰۱ میلادی و سقوط
رژیم طالبان تلاش های پاکستان روی اصل تامین و تداوم بی چون و چرای سلطه این کشور
بر افغانستان استوار بوده و حتا پس آغاز روند جدید در این کشور به کمک ایالات
متحده امریکا و غرب نیز چانه زنی های جنرال مشرف دیکتاتور پیشین این کشور در مورد
ترکیب قومی نظام افغانستان٬ ذهنیت های تمامیت خواهانه ی پان اسلامیستی سلف پر
ادعای او جنرال ضیاالحق را در مورد افغانستان در اذهان تداعی می کرد.
در سال های پسین نیز حتا پس از رسوایی ناشی از کشته شدن اسامه بن لادن در
حومه اسلام آباد و همچنان این که سازمان های استخبارتی و پژوهشی غرب از روی حمایت
بیدریغ استخبارات و ارتش پاکستان از شورشگری و نا امنی در افغانستان پرده برداشتند
نیز این کشور را به تغییر روش و رفتار در پیوند با افغانستان و حتا منطقه وادار
نکرد.
موشک پراگنی راهکار تازه
در تداوم همان راه و رسم پارینه در میانه های ماه جولای
سال گذشته میلادی که نتور اختلافات میان پاکستان و امریکا روی قضیه کشته شدن بن
لادن در حال گرم تر شدن بود٬ این کشور به موشک براگنی بالای بخش هایی از ولایت های
کنر٬ نورستان و ننگرهار آغاز کرد و در طول این مدت نه دستگاه دیپلوماسی و نه هم
نهاد های امنیتی و دفاعی افغانستان نتوانستند مانع این گونه اقدامات پاکستان در
نوار مرزی دیورند شوند.
در طول یکسال گذشته که موشک پراکنی های نیرو های مرزی و
شبه نظامیان پاکستانی بر بخش های شرقی افغانستان ادامه داشته و ده ها کشته و زخمی
برجا گذاشته است٬ در حالی که برخی از مقام های امنیتی و اعضای پارلمان به نقش با
اهمیت ناتو و ایالات متحده امریکا در وادار کردن پاکستان به قطع حمله های توپخانه
یی از خاک این کشور بر بخش های مرزی افغانستان تاکید می کنند٬ ظاهرا سفر های پیهم
فرمانده عمومی آیساف به پاکستان و دیگر تلاش های جانبی امریکایی ها نیز تا اکنون
نتایج قابل لمس و درخور توجهی نداشته است.
مقام های امنیتی افغانی تصمیم گیری نهایی در مورد چگونه
گی واکنش در برابر این کار پاکستانی ها را به تصمیم رییس جمهور کرزی وابسته دانسته
اند. اما انفعال و برخورد ضعیف آقای کرزی در تداوم و حتا
افزایش حمله های موشکی از آنسوی مرز می تواند٬ مزید بر علت های گوناگون دیگر باشد.
زیرا رویکرد ها و ابراز نظر های آقای کرزی در این مورد بیشتر از این که
معطوف به جلوگیری از آسیب رسیدن بیشتر از این رهگذر به مردم و روحیه دادن به نیرو
های امنیتی و دفاعی کشور باشد٬ از ذهنیت ها و عصبیت های تمامیت خواهانه ی قومی –
قبیله یی آب می خورد. به گونه نمونه
سال گذشته هنگامی که در مورد واکنش دولت افغانستان در برابر حمله های موشکی
پاکستان بر مناطق شرقی کشور پرسیده شد٬ وی گفت که ما هیچگاهی به عمل متقابل دست
نخواهیم زد زیرا در هر دو طرف مردم ما کشته می شوند!
سلب اعتماد مسوولان ارشد امنیتی
اما دوام این وضعیت سر و صدا های زیادی را در افغانستان
سبب شد و به تازه گی هم پارلمان کشور وزیران امور داخله و دفاع را در همین مورد به
مجلس فراخواند و در یک اقدام غیر منتظره از آنان سلب صلاحیت کرد.
اگرچه سناریوی استیضاح و سلب اعتماد وزیران دفاع و امور
داخله ظاهرا به دلیل افرایش نارضاینی عمومی از دوام حمله های نیرو های پاکستانی
بالای بخش هایی از مناطق شرقی کشور طراحی و عملی شد٬ اما احتمال این که همین
رویکرد باعث تضعیف جبهه ضد پاکستانی و افراد و گروه هایی شود که حداقل از جرآت و
جسارت نسبی جهت ایستادگی در برابر افراد و دسته هایی که در افغانستان به همسویی با
پاکستان متهم اند و جریان های تندرو برخوردار اند٬ نیز قوت بیشتر می گیرد.
از سخنان این دو وزیر سلب صلاحیت شده
در نشست استیضاح و وزیر امور خارجه در مورد موشک پراگنی های پاکستان و نا امنی های
موجود در مناطق مرزی بر می آید که تلاش های دیپلوماتیک صورت گرفته در یک سال گذشته
در این راستا کوچکترین تاثیر مثبتی نداشته و نیرو های دفاعی و امنیتی افغانستان
اگر هم بخواهند دستکم در حال حاضر نه از نظر تجهیزات و ظرفیت های نظامی و نه هم
شرایط و اوضاع داخلی و منطقه یی در وضعیتی نیستند که در برابر حمله های توپخانه یی
پاکستان ایستاده گی لازم نموده و به پرسش ها و نگرانی های فراوانی که در زمینه
امنیت مناطق هم مرز با پاکستان به وجود آمده است٬ پاسخ درخور ارایه نمایند.
به تازه گی رییس اداره امنیت نیز به ناتوانی نهاد های
امنیتی افغانستان در برابر حمله های پاکستانی ها در مناطق شرقی کشور اذعان کرده و
بر ضرورت فراخوان ملی برای ایجاد پایگاه های بزرگ دفاعی به منظور دادن پاسخ مناسب
به حمله های موشکی از خاک پاکستان تاکید کرده و در یک بیان معنا دار که با
اختلافات درونی گروه های قدرت بی ارتباط بوده نمی تواند٬ گفته است که باید همه
مردم افغانستان از مارشال فهیم گرفته تا جنرال دوستم در برابر این تجاوز متحد شوند.
انکار و اذعان
در حالی که مقام های پاکستانی از پرتاب حدود ۳۰۰۰ موشک طی یک سال
گذشته از خاک این کشور بالای ولایت های کنر٬ نورستان و ننگرهار انکار کرده و در
واقعبینانه ترین اظهار نظر های شان در این مورد به شلیک اشتباهی گلوله های اسلحه
سبک و سنگین بالای هدف هایی در خاک افغانستان اذعان داشته و در مواردی هم گفته اند
که ممکن است در جریان تعقیب دسته های هراس افگن که از خاک افغانستان قصد ورود یا
حمله به پاکستان را داشته اند٬ چنین حمله هایی صورت گرفته باشد.
به تازه گی از حمله های هم آهنگ طالبان بر چند واحد
اداری در ولایت کنر همزمان با پرتاب موشک از آنسوی دیورند بالای مناطق مسکونی در
این ولایت نیز خبر داده شده که این موضوع به ابعاد پیچیده تری از واقعیت های موجود
در نوار مرزی میان افغانستان و پاکستان و ارتباطات شبکه یی موجود میان فعالیت های
طالبان و حمله های برنامه ریزی شده توپخانه یی بالایی بخش های شرقی کشور اشاره
دارد.
از سوی دیگر همزمان با آغاز حمله های
ارتش پاکستان و زیر مجموعه های شبه نظامی آن در مناطق قبایلی این کشور بالای ولایت
های شرقی افغانستان در بیشتر از یک سال پیش و گسترش دامنه نا امنی ها به مناطق
شمالی و شمال شرقی کشور گمانه های مربوط به صدور تروریزم و وصل نمودن حلقه های
جنایت و ترور در یک زنجیره ی جغرافیایی از مناطق قبایلی پاکستان و از راه مرز های
شمالی و شمال شرقی افغانستان به آسیای میانه نیز سوی برخی از آگاهان مسایل سیاسی
منطقه مطرح شد.
حذف چهره های ضد پاکستانی
اکنون که نشانه هایی از ناامنی و موجودیت باند های ترور
و قاچاق مواد مخدر در جنب دسته های تندرو در کوهستان های واقع در مرز های
افغانستان و تاجیکستان مشاهده شده و حمله های یک ساله ی نیرو های پاکستانی و حتا
آنگونه که مسوولان امنیتی افغانستان گفته اند٬ نقض حریم مرزی دیورند توسط سربازان
این کشور واکنش قابل ملاحظه یی را از سوی دولت افغانستان و حتا نیرو های ناتو در
پی نداشته است٬ به نظر می رسد که اوضاع پیچیده تر از آن است که از ورای رویکرد های
نمادین و بیشتر منفعلانه ی دولت افغانستان و فراگنی محض چالش ها یا هم نادیده
گرفتن آنها به یک تحیلیل دقیق و واقع گراینه از وضعیت در دوسوی دیورند و بخش های
پیرامونی آن دست یافت.
بنا به گفته منابع موثق و نزدیک به ارگ ریاست جمهوری٬
مقام های پاکستانی نارضایتی شان را از موجودیت افراد و چهره های ضد پاکستانی و به
ویژه آنانی که سابقه جنگ و مقاومت در برابر طالبان را دارند٬ حتا در نشست های رسمی
و دید و وادید های دوجانبه پنهان نکرده اند. این موضوع
یکبار در سال ۱۳۸۹ خورشیدی و پس از کناره گیری همزمان وزیر امور داخله
پیشین محمد حنیف اتمر و امرالله صالح رییس پیشین اداره امنیت ملی افغانستان با
جدیت مطرح شد که یکی از دلایل وادار شدن این دو مقام ارشد امنیتی به کناره گیری
فشار هایی بوده که از سوی پاکستانی ها به ویژه رییس سازمان استخباراتی پاکستان
بالای رییس جمهور کرزی وارد می شده است.
در پیوند با این دو وزیر سلب صلاحیت شده از سوی پارلمان
کشور نیز چنین دیدگاهی مطرح است. اگرچه در گذشته
در مورد وابسته گی جنرال عبدالرحیم وردگ وزیر پیشین دفاع به سازمان استخباراتی
پاکستان ادعا های تایید نشده یی وجود داشته است٬ اما آنچه روشن است این که آقای
وردک نه از نظر صحی و جسمی و نه هم از نظر سیاسی در وضعیتی نیست که بتواند در شکل
دهی اوضاع در افغانستان در جهت موافقت یا مخالفت با پاکستانی ها موثریت قابل
ملاحظه یی داشته باشد و در حال حاضر بازیگران دیگری به ساده گی جای او را پر کرده
اند. ولی در مورد بسم الله محمدی با توجه به سابقه یی که در
نبرد با رژیم طالبان داشته و از یک خاستگاه ضد پاکستانی به وزارت امور داخله
افغانستان رسیده بود وضعیت کمی متفاوت است٬ زیرا وی در بیشتر از دوسال گذشته پولیس
افغانستان را از یک ارگان تامین کننده نظم و تنفیذ قانون به یک نیرویی که در
بسیاری مناطق به جنگ رویارو با طالبان و دیگر دسته های شورشی می پردازد تبدیل کرد٬
در ولایت کندز و دیگر بخش های شمال و غرب کشور حضور و نفوذ طالبان را تاحدودی کاهش
داد و در برابر موشک پراگنی ها بالای مناطق مرزی و حمایت های پاکستان از شورشگری
در افغانستان آشکارا موضعگیری کرده و فعالیت ها و حتا عملیات های نظامی زیادی را
در برابر طالبان در بخش های مختلف کشور سازماندهی کرد.
به هر حال سلب صلاحیت شدن یکی از نیرومند ترین چهره های جنبش مقاومت در
برابر طالبان آنهم از سوی پارلمان کشور می تواند موفقیت بزرگی به سازمان
استخباراتی پاکستان و آنچه ستون پنجم سازمان های استخباراتی منطقه در درون نظام
افغانستان خوانده می شود٬ به حساب آید.
به هر حال٬ آنچه قابل تامل است این که تا هنگامی که تفکر
کلان حاکم بر دستگاه های سیاست گذاری و اجرایی کشور به یک درک دقیق و برخاسته از
مطالعه همه جانبه روند های سیاسی٬ چگونه گی و چرایی موجودیت و قدرت مندی شبکه های
هراس افگنی و جریان های تندرو در منطقه و افغانستان نرسیده و اراده لازم در راستای
مبارزه با عوامل درونی و منطقه یی و بین المللی بحران در این بخش از دنیا٬ به وجود
نیاید٬ جابجایی مهره ها در نظام امنیتی افغانستان نه تنها هیچ گرهی از کار فروبسته
ی نا امنی و بی ثباتی در افغانستان نخواهد گشود. بلکه حذف
سیستماتیک چهره ها و افرادی که بخش بزرگی از قدرت و نفوذ خود را در یک روند
زمانمند و پیچیده در مصاف با گروه های مورد حمایت پاکستان بدست
آورده اند٬ (اگرچه این چهره ها از محبوبیت یکسان در میان تمامی طیف
های اجتماعی افغانستان برخوردار نبوده و عامل بخشی از مشکلات و ناهنجاری های سیاسی
و اجتماعی در مقاطع مختلف دانسته می شوند) از یک طرف به
مشکلات درونی افغانستان خواهد افزود و از جانب دیگر زمینه را برای باز شدن هرچه
بیشتر دست سازمان های استخباراتی منطقه جهت تسخیر ساختار های قدرت در سطوح مختلف
آن در افغانستان بیشتر از گذشته مساعد خواهد کرد.
اگر هدف از موشک پراگنی در مرز های افغانستان و پاکستان
ضرب شصت نشان دادن به ناتو و قرار دادن دولت افغانستان زیر فشار افکار عامه باشد٬
به این زودی ها و در نتیجه ی عزل و نصب های تازه در نظام امنیتی افغانستان پایان
نخواهد یافت. چه این که اگر آنگونه که نشانه های آن در حال پدیدار شدن
است٬ گمانه های صدور تروریزم از مناطق قبایلی پاکستان از راه کوهستان ها و فلات
شرق٬ شمالشرق و شمال افغانستان به آسیای میانه به واقعیت بپیوندد٬ لازم است تا
دولت افغانستان نقش خود را در تصمیم گیری ها٬ رویداد ها و روند هایی که را ورای
مرز های افغانستان و از طریق بازیگران بزرگ منطقه یی و بین المللی شکل می گیرد٬
تعریف کند و تمامی ابزار ها و امکانات موجود در جهت جلوگیری از یک جنگ تازه در
منطقه و در زمین افغانستان به کار گرفته شود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر