۱۳۹۰ اسفند ۲, سه‌شنبه

بلي؛ بي ثبات سازي افغانستان كار دشواري نيست!

آنچه در بيش تر از يك سال گذشته زيرنام تلاش هاي صلح در درون و بيرون افغانستان انجام مي شود، دستكم تا اكنون نتيجه ي ملموسي در پي نداشته و اندك ترين روزنه يي بروي مردم و دست اندركاران اين روند گشوده نشده است و به اين زودي ها تغيير كلاني در مناسبات و معادلات قدرت افغانستان نيز قابل تصور نيست. اما اين كه ظاهرأ طرف اصلي در اين تلاش ها دستكم از سوي امريكايي ها "طالبان" قلمداد شده اند، گروه هاي شورشي و غير شورشي و حتا همسايه گان افغانستان در پيوند با اين روند در تب و تاب افتاده و در صدد تثبيت جايگاه خود در روند گفتگو هاي صلح بر آمده اند.

اپوزسيون سياسي كه اغلب خاستگاه ضد طالباني دارند، از همان آغاز با شيوه هاي گفتگو و مراودات تيم حاكم با طالبان/ هراس افگنان مخالفت كرده و حكومت آقاي كرزي ..... را از انجام مذاكرات ناشفاف با طالبان و ديگر دسته هاي شورشي بدون در نظر داشت خواست ها و نگراني هاي حوزه ضد طالبان برحذر داشته اند.

با آن كه اين جريان ها هشدار هاي تندي از نوع بسيج مردم و كشاندن آنان به جاده ها و راه اندازي تظاهرات را به نشاني دولت مطرح كرده اند و اين رويكرد ها تعبير هاي متفاوتي را نيز در پي داشته و برخي از افراد و دسته هاي نزديك به حاكميت تلاش كردند اين رويكرد ها را نوعي قلدرمنشي استنباط كرده و حتا تا مرز متهم سازي رهبران جريان اپوزسيون به توزيع سلاح در ميان مردم هم پيش رفتند.

اما با آنكه بيسياري از اين جريان ها پيشبنه نظامي گري و شامل بودن در برخورد ها و منازعات مسلحانه دارند و برخي از اين جريان ها پوتانشيل هاي توسل به روش هاي خشونت آميز را هنوز و با تمام تغييراتي كه در ده سال گذشته در افغانستان رونما شده، در اختيار دارند، در عمل كوچك ترين نشانه از اين كه اين جريان ها در صدد بي ثبات سازي افغانستان يا هم برگشت به نظامي گري بوده و رويكرد هاي مسلحانه داشته باشند، مشاهده نشده و اين شايد يكي از نكات مثبت تحولاتي كه در اين سوي خط و در پكت موافقان روند سياسي جاري در كشور اتفاق افتاده است، تلقي شده بتواند.

اما آنچه در حدود يك دهه گذشته در افغانستان اتفاق افتاده بيانگر اين حقيقت تلخ است كه دسته ها و گروه هايي كه با روش ها و منش هاي خشونت آميز در صدد پياده كردن اهداف شان در افغانستان بوده و تا اكنون با سماجت تمام و بااستفاده ابزاري از باور هاي ديني و عصبيت هاي قبيله يي مردم به اين روند ادامه داده اند، خود را بيشتر از هر زمان ديگر در وضعيت بهتري احساس مي كنند و در حالي كه به كشتار مردم بيگناه افغانستان زير نام جهاد در برابر نيرو هاي خارجي ادامه مي دهند و در هلمند و كندهار انسان ها را سر مي برند؛ يك گروه آن (طالبان) در كاخ هاي مجلل قطر، عربستان سعودي و ديگر جا ها بر سر برگشتن دوباره به خوان قدرت چانه زني مي كند، دسته ديگر (شبكه حقاني) نگران به انزوا كشيده شدن ولي نعمتان خويش (پاكستاني ها) آهنگ واگرايي از مذاكرات سر ميدهد و گروه ديگر (حزب اسلامي گلبدين حكمتيار ) با اعزام هيآت، ارايه طرح ها و انجام مذاكرات با امريكايي ها و دولت كابل، روياي فروكوفته ي رسيدن به قدرت به هر صورت و به هر قيمت ممكن را بر سر مي پروراند و نسبت به بي ثبات شدن افغانستان در صورت شامل نبودن اين گروه در گفتگو هاي صلح هشدار مي دهد. آنگونه كه شماري از رسانه ها از زبان يكتن از اعضاي اين گروه شورشي گزارش داده اند، "بی ثبات ساختن افغانستان کار دشواری نیست، بلكه هرگروهی که مشمول این گفتگوها نباشد، می تواند برای ثبات آینده افغانستان یک تهدید جدی باشد."

اين جمله هشدار آميز اگرچه از زبان نمايده حزب اسلامي تازه گي ندارد و از طرز ديد خشونت بار پارينه ي اين گروه شورشي حكايت دارد اما به اين حقيقت تلخ اشاره تكان دهنده يي دارد كه اگر فرهنگ باج دهي به دسته هاي خشونت پيشه ادامه يابد، به سياست هاي تضرع آميز و خالي از درون مايه ي رييس جمهور كرزي در برابر اين گونه گروه ها به گونه ي حاتم منشانه ي كنوني نقطه پايان گذاشته نشود، برگشتن افغانستان به دهه هاي بحران به ويژه پس از خروج نيرو هاي جهاني از اين كشور سرنوشت محتوم مردم افغانستان خواهد بود.

زيرا آنگونه كه از سايه روش هاي اتاق مذاكره قطر و فعل و انفعالات جاري در فرايند مذاكرات صلح بر مي آيد، جامعه بين المللي و در راس ايالات متحده امريكا نيز بي محابا و بدور از سنجش پيامد هاي "رويكرد مذاكره تا رسيدن به تفاهم به هر صورت و به هر قيمت ممكن" بر اوضاع افغانستان، با گروه هايي كه در هلمند سر مي برند، در قطر و برلين به ميز مذاكره مي نشيند و از اين كه پس از ترك جغرافياي بحران، چي بر سر مردم افغانستان مي آيد، باكي ندارند.

در اين صورت از جريان هاي سياسي برخاسته از متن جامعه و مردمي كه هنوز جنايت هاي طالبان، راكت پراگني هاي حزب اسلامي حكمتيار بر كابل را از ياد نبرده اند؛ اگرچه بسياري از آنان در مناصب بزرگ دولتي خزيده و بهره هاي فراواني از خوان نعمت افغانستان برده اند، نيز نبايد انتظار داشت كه مثل امروز به اعتراض مدني و مسالمت آميز بسنده كنند و در برابر گروه هاي شورشي، واپس گرا و تندروي كه به اكنون فكر مي كنند، در آستانه ي تسخير ساختار هاي قدرت در افغانستان قرار دارند، به مقاومت و ايستاده گي به هر صورت و به هر قيمت ممكن در برابر وضعيت و سامان موجود، نپردازند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر