۱۳۹۰ شهریور ۲۳, چهارشنبه

بازهم هراس افگنی در قلب پایتخت!
چهار شنبه, ۲۳ سنبله ۱۳۹۰
نویسنده: حشمت الله رادفر
روز سه شنبه چندین محل در کابل پایتخت افغانستان آماج حمله های انتحاری و شلیگ خمپاره و موشک قرار گرفت و بر بنیاد گزارش های رسانه ها، سفارت ایالات متحده امریکا، محله پر ازدحام وزیر اکبرخان، فرماندهی ایساف و تاسیسات اداره امنیت ملی افغانستان در بخش مرکزی و فرماندهی پولیس مرزی و لیسه حبیبیه در حومه غربی پایتخت از اهداف اصلی این حمله ها عنوان شده است.
مسوولیت این حمله ها که در نتیجه ی آن ده ها تن به شمول شماری از شاگردان مکتب کشته و زخمی شده اند را طالبان به عهده گرفته اند.
در مورد کم و کیف انجام این حمله ها زیاد گفته و نوشته می شود اما با وقوع این گونه رویداد ها آنهم با گسترده گی آنچه در روز سه شنبه اتفاق افتاده پاسخ دادن به پرسش هایی که در اذهان مردم ایجاد می شود کار دشواری است
- با این همه سازوبرگ نظامی و نیرو های امنیتی مستقر در کابل شورشیان چگونه می توانند خود را با سلاح و جنگ افزار های سبک و سنگین به حساس ترین نقاط شهر کابل رسانده مانور دهی کنند؟
- انجام این گونه حمله ها موقف دولت افغانستان در کار مذاکره با شورشیان را بیش تر از پیش تضعیف خواهد کرد یا این که آنان را به تجدید نظر در این زمینه وادار می کند؟
- جهان و کشور هایی که نیرو های شان زیر نام مبارزه با هراس افگنی در افغانستان حضور داشته و در حال حاضر به نظر می رسد که آهنگ فرار از جغرافیای بحران را دارند، از این حمله ها چگونه انتباهی خواهند گرفت، آیا با تکیه به شعار های کلان گذشته و البته بی توجه به ادعا های میان خالی و کرنش های بلندپروازانه ی حکومت کابل به حمایت از مردم افغانستان در برابر هراس افگنان ادامه خواهند داد یا اینکه با "با احترام گذاشتن به تاریخ پر از خارجی ستیزی افغان ها که آقای کرزی نیز به تازه گی آن را پیشه ی خود ساخته است" فرار را بر قرار ترجیح دهند و با بزرگنمایی آنچه که دستاورد های ده سال گذشته خوانده می شود، افغانستان را به حال خودش واگزار کنند؟
- آیا هراس افگنانی که به این بیرحمی آدم می کشند و وحشت می آفرینند، براستی تنها برادران ناراضی رییس جمهوری و افغان های درد رسیده یی اند که می شود با موعظه و نصیحت کردن آنان را به پیوستن با روند صلح فراخواند، یا این که آنان با داشتن پیوند های عمیق و ابزارمند با شبکه تروریستی القاعده و با پشتیبانی مالی سازمان های جاسوسی منطقه به چیزی کمتر از فراچنگ نمودن کلیت قدرت سیاسی و برپایی رژیم سیاسی دلخواه خود در افغانستان راضی نخواهند شد؟
- در این میان بدیهی ترین پرسش این است که با بیرون شدن نیرو های خارجی از افغانستان باید منتظر براه افتادن حمام های خود در این کشور باید بود یا این که به ادعا های میان تهی دولتمردان کنونی افغانستان دل خوش داشت و امیدوار بود که این دولت می تواند با جداسازی طالبان از القاعده و دادن امتیازات آنچنانی به طالبان افغانی به جنگ در این کشور پایان خواهد داد، اجندا های ملی و کلان را جانشین اجندا های شخصی و قومی خواهد کرد و جهت اطمینان خاطر جهانیان به همه ی آنان خواهد گفت که برادران راضی و ناراضی در کنار هم از تبدیل شدن افغانستان به بهشت امن تروریستان جلوگیری خواهند کرد؟
این ها پرسش هایی اند که هرکس به مقتضای درکی که از وضاع دارد از خود و از دیگران می پرسند اما بسیاری ها به این باور اند، رویدادهایی از نوع آنچه که روز سه شنبه مردم در کابل تحمل کردند، چندروز پیش در میدان وردگ و پیشتر از آن هم در پروان و دیگر بخش های افغانستان سرنوشت محتوم مردمی است که مدعیان رهبری سیاسی آنان فاقد دیدگاه، برنامه و دورنمای سیاسی افغانستان شمول و عقلانیت سیاسی لازم برای مدیریت بحران چند بعدی جاری در کشور است، دسته ی سیاسی که به حاتم بخشی از خون مردم عادت کرده و همه روزه به خاطر فشار آوردن و امتیاز گیری از خارجی ها و با عوام فریبانه ترین شیوه های ممکن، بر طبل صلح خواهی با جنایت کار ترین چهره های تاریخ بشریت می کوبد.
البته در جغرافیایی که بلند پایه گان آن حتا در چانه زنی ها و مراودات شان با خارجی ها و جناح های قدرت در داخل همواره به بی شرمانه ترین شکل ممکن اجندا های شخصی شان را مطرح می کنند اما به مردم دروغ های شاخدار و عوام فریبانه تحویل می دهند، به قربانی هایی که نیرو های امنیتی افغان به صورت کل در مقابله با این تهدید ها میدهند و آن سربازان نیرو های امنیتی که به عنوان مشت نمونه خروار تلاش میکنند شاگردان مکتب خصوصی که در راه مکتب آماج حمله ی کوردلان طالب قرار گرفته اند را نجات بدهند یاهم انتحار کننده ی بیرحم را خود ایثارگرانه به آغوش می کشد تا دیگران زنده بمانند باید به دیده ی قدر و احترام نگریسته شود.
با این حال بر رهبری سیاسی کنونی کشور لازم است تا بیشتر از این با تخدیر اذهان عامه، بی توجهی به امنیت فزیکی و روانی شهروندان و با حاتم بخشی از خون مردم بیگناه با سرنوشت آنان بازی نکند، اگر هنوز فکر می کنند که توانایی مدیریت بحران در کشور را دارا اند، با درایت و عقلانیت سیاسی و بدور از قالب های تنگ و تاریک تفکرات بسته و قبیله یی در صدد خشکاندن ریشه های بحران، نا امنی، بی عدالتی، بی باوری جمعی به حاکمیت از طریق رسیده گی به حقوق پایه یی شهروندان و تشخیص و بیان صادقانه ی عوامل بی ثباتی بر آیند، و اگر هم اجنداهای شخصی چشم و دل شان را کور کرده حد اقل به خاطر کودکان معصومی که بدن های نازک شان در نتیجه ی حمله های "شهادت طلبانه" ی برادران ناراضی جناب رییس جمهوری پارچه پارچه شده است، دست از سر این مردم بیچاره و دردمند بردارند و مسوولیت خطیر مدیریت سیاسی این کشور در حال منازعه را در اندک فرصت های باقیمانده برای رهنمونی به ساحل نجات واگذار نمایند.

Written By: Hashma Radfar

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر