۱۳۹۲ فروردین ۱۱, یکشنبه

افراطیت مسلح


توهم افراطیت مسلح، از بدخشان تا پنجاب

افراطیت مسلح که از چهار دهه به این سو به مثابه ابزار سیاست خارجی پاکستان مورد استفاده قرار می گرفت و امروزه بزرگترین چالش فرا راه امنیت و ثبات بین المللی قلمداد می شود، در این اواخر در کنش و منش بسیاری از افراد و دسته هایی که از دین به مثابه ابزار پیش برد اهداف و برنامه های ایدیولوژیک و سیاسی شان استفاده می کنند، اگرهم ظاهراً به انجام اعمال خشونت آمیز اقدام نمی کنند تبارز یافته است.
چندی پیش هنگامی که رییس شورای علمای دینی پاکستان با حمایت صریح از طالبان نشست علمای دینی افغانستان و پاکستان در کابل را تحریم کرد، در افغانستان بسیاری ها این اقدام را نکوهش کرده، همسویی علمای دینی پاکستان با سازمان استخباراتی ارتش این کشور را عامل اصلی این رویکرد روحانیون پاکستانی عنوان کردند، اما هنگامی که دو هفته پیش شورای علمای دینی افغانستان اعلان کرد که اگر نیرو های ویژه امریکایی از میدان وردگ خارج نشوند و مسوولیت زندان بگرام به افغان ها واگزار نشود، حضور امریکایی ها اشغال تلقی خواهد شد، واکنش چندانی بر نیانگیخت و در فرجام امریکایی ها به رغم نارضایتی شان به خواست های دولت افغانستان تن دادند.
نمایه هایی از این گونه هشدار ها که به ساده گی از سوی مردم و حتا بازیگران بین المللی منازعه جاری در افغانستان جدی گرفته می شود در نگاه آکنده از ترس مردم به تبلیغات تخدیر کننده ی گماشته گان سازمان های استخباراتی منطقه و شبکه های تندرو به ویژه در روستاها و مناطق دور دست افغانستان از نشانی منبرها و مسجدها قابل مشاهده است.
در حال حاضر هیچ گونه تفکر سیاسی و اجتماعی به اندازه افراطیت مسلح و شمایل آشکار و نهان آن در سمت دهی افکار عامه و حتا فرایند های سیاسی و اجتماعی، گسترده، تاثیر گزار و ترسناک و خشونت آمیز نیست.
صرف نظر از بازی های سیاسی و تقابل دیدگاه های موجود میان دولت های افغانستان و پاکستان لایه های زیرین و به شدت سنتی جامعه افغانستان که از چهار دهه به این سو در معرض پیچیده ترین کارزار های سیاسی و استخباراتی قرار داشته اند، در حال حاضر با توهم نهادینه یی دست و پنجه نرم می کند که ریشه در گسترده گی و نیرومندی تفکرات تندروانه یی دارد که الزامآ به طالبان به مثابه یک گروه مسلح پیوندی ندارد اما در یک مراوده دوجانبه گسترش تفکرات تندروانه از این رهگذر به گسترس دامنه تسلط روانی طالبانیزم می انجامد، شبکه های کوچک در سطح محلات نیز در راستای تحمیل دیدگاه های خود از توهم ناشی از سایه افراطیت مسلح سود می برند.
به بیان دیگر اگر در ولسوالی نا امن وردوج بدخشان در روز روشن پتلون یک جوان به بهانه پوشش نا مناسب توسط طالبان، از بدنش کشیده می شود و  آتش زده می شود - سایه سنگین افراطیت مسلح در پس این رویداد قابل مشاهده است و یا اگر فردی با عبا و قبای مقدس روحانیت مذهبی به مردم در شمال کابل به خاطر فرستادن دختران شان به مکتب یا هم کار کردن در دولت به گفته آنان "دست نشانده یهود و نصارا" فحش و ناسزا می گوید، این نیرومندی و توانایی را نه از احترام نهادینه ی مردم به علمای دینی بلکه از افراطیت مسلحی می گیرد که عقبه استراتیژیک آن تا پنجاب گسترده شده و شبکه ی نیرومندی از زور و زو و تزویر پایایی و تداوم آن را تضمین می کند.    
آنچه درخور نگرانی است این که با وجود نبرد 11 ساله جهان در روستا های افغانستان بر ضد تروریزم، به مبنا های تیوریک و ایدیولوژیک این پدیده و از بین بردن ریشه ها و زمینه های اجتماعی گسترش تفکرات تندروانه یی که افراطیت مسلح را بر گرده های مردم افغانستان و بخش هایی از آنسوی دیورند، تحمیل کرده و تداوم آن را نیز ضمانت کرده است، اندک ترین توجهی صورت نگرفته است.
در حالی که نیرو های بین المللی شاید در صدد فرار از جغرافیای بحران به هر صورت و به هر قیمت ممکن برآمده اند، طیف سیاسی افغانستان اعم از موافقان و مخالفان سیاسی نظام، درگیر زد و بند های میان تهی و ابزار گرایانه یی است که در صورت دوام وضعیت موجود نه تنها به حاشیه خواهند رفت بلکه روند سیاسی جاری در افغانستان را نیز به چالش های تازه تر و وحشتناک تری روبرو خواهد کرد.   

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر