۱۳۸۹ شهریور ۳۰, سه‌شنبه

روز جهانی صلح در جغرافیای خشونت

جوانان؛ قربانیان جنگ یا پیشگامان صلح؟


از سال 2001 میلادی که مجمع عمومی سازمان ملل متحد 21 سپتامبر را روز جهانی صلح نامگذاری کرد، این روز در بسیاری نقاط جهان گرامی داشته می شود. در افغانستان هم در چند سال گذشته در نتیجه ی تلاش های سازمان ملل متحد و شماری از نهادهای غیرحکومتی و رسانه ها "روز جهانی صلح" اکنون به یک نام آشنا مبدل شده است.
"جوانان و بزرگ سالان، برای تامین صلح جهانی متحد شوند" شعاری است که امسال سازمان ملل متحد به این روز برگزیده و در پیامی که به همین مناسبت و پس از به صدا در آوردن زنگ صلح در مقر سازمان ملل متحد از سوی بانکی مون؛ منتشر شده، آمده است که "جوانان امروز در خانه ی پر تنوع جهانی زندگی می کنند و در دنیایی با ارتباطات چند سویه ی جهانی آسایش دارند، اما از سوی دیگر آن ها نسبت به نیروهای افراط گرا آسیب پذیر هستند، بنابراین از تمام دولت ها می خواهم فعالیت های خود را برای جوانان افزایش داده و بگذارند جهانی از صلح و تساهل به آنها ارایه کنیم."
دفتر نماینده گی سازمان ملل متحد در افغانستان – یوناما از چند سال به این سو به پیشواز از این روز کمپاین چهل روزه یی را راه اندازی می کرد و روز 21 سپتامبر نیز با برگزاری محافل، درخواست آتش بس بیست و چهارساعته از طرف های درگیر و با استفاده از آن مایه کوبی (واکسین) کودکانی که در مناطق معروض به درگیری زیست دارند، تقدیر از پیشگامان عرصه ی دانش، هنر و پژوهش که در زمینه ی صلح کار هایی را انجام می دهند، گرامی داشته می شد اما امسال ازاین برنامه ها به میزان قابل ملاحظه یی کاسته شده است.
شعاری که امسال سازمان ملل متحد به این روز برگزیده، دستکم از جهت هایی برای مردم و به ویژه جوانان افغانستان درخور تامل است. اگرچه نویسنده ی پیام فراموش نکرده که به این بهانه جوانان را نسبت به آسیب پذیری شان در برابر نیرو های افراط گرا هشدار دهد و بدون شک این نیش سخن او هم متوجه جوانان در کشور هایی بسان افغانستان است، اما روحیه ی حاکم بر کلیت پیام بانکی مون جوانان جوامع رفاه و آنانی را مخاطب قرار داده که "در دنیایی با ارتباطات چند سویه ی جهانی آسایش دارند". نه جوانان مناطق ناآرام و فقیر جهان که همه روزه در دام تزویر هایی که بزرگترهای کوته بین و منفعت اندیش فراروی آنان پهن کرده اند، گیر می افتند و قربانی امیال و مطامع شبکه های هراس افگنی و سازمان های جاسوسی می شوند.
روز جهانی صلح در حالی همه ساله از سوی سازمان ملل متحد و شماری از کشور ها گرامی داشته می شود که در بسیاری از کشور ها و مناطق در حال منازعه ی جهان، این گونه تلاش های نمادین کم ترین تاثیری روی کنش های خشونت آمیز طرف های درگیر نداشته و دورنمای صلح جهانی نیز چندان روشن و امیدوار کننده به نظر نمی رسد.
افغانستان هم اکنون یکی از کانون های گرم منازعه ی مسلحانه و بحران چندبعدی و پیچیده ی سیاسی – اجتماعی در سطح جهان پنداشته می شود و در واقع کنش گران جنگ و صلح بین المللی از بسیاری نقاط دنیا در این جغرافیای بحران خیز تجربه اندوزی می کنند.
از یک طرف هراس افگنانی که لقب جهادگران بین المللی را یدک می کشند، از حدود سه دهه به این سو نخست در سایه روشن های مخوف جنگ سرد و سپس چهره ی قوام یافته تر تندروی زیرنام طالبان در دوسوی دیورند گرد آمده اند و از جانب دیگر نیرو های تا دندان مسلح از حدود 40 کشور جهان از نام مبارزه ی جهانی برضد هراس افگنی در این جغرافیا حضور دارند که منش ها، نگرش ها و کنش های متفاوت و متضاد دو طرف درگیر در پیوند با فرهنگ، ارزش ها، اعتقادات و ذهنیت های سنتی حاکم بر ساختار اجتماعی کشور، جوانان فقیر و ناآگاه جامعه ی افغانی را با چندگانه گی و سردرگمی کسل کننده یی روبرو کرده و آنان را از چندین جهت زیر فشار قرار داده است.
جوانان افغانستان که از درون سه دهه بحران سربرآورده اند، در واپسین سال های حاکمیت طالبان در کشور آنچه در این یک دهه بر آنان و کشور شان گذشت را در رویا های کودکانه ی شان هم تصور نمی کردند. چون به سرزمین متروکی تعلق داشتند که جهان فراموش شان کرده بود و تفکر طالبانی نیز آنان را از عالم و آدم در بیرون از مرز های جغرافیای بحران بریده بود و در دوره ی کنونی، هنوز شوک ناشی از غرش جنگنده های بی 52 از ذهن و ضمیر آنان بیرون نشده بود که چهره های تازه تری از بحران جاری در افغانستان پدیدار شد و بی توجهی جامعه ی جهانی به ساختار های طالب پرور اجتماعی در دوسوی دیورند و ریشه های ناپیدای شبکه های هراس افگنی در منطقه، روند جاری در کشور را به چالش فراخواند و نسل نو افغانستان را در برابر پرسش های تازه و تازه تری در مورد سرنوشت آینده ی شان قرار داد.
در این سوی خط، هم اکنون هزاران تن از جوانانی که در کمتر از یک دهه ی گذشته مجال درس خواندن یافته و به تعبیر آقای بانکی مون به جهان ارتباطات چندسویه دسترسی داشته اند، در داخل و خارج کشور مشغول فراگیری دانش و فناوری در عرصه های مختلف می باشند و از سوی دیگر همین اکنون شمار زیادی از جوانان روستایی و فقیر افغان در زیر سایه ی سنگین تبلیغات و جنگ روانی که شبکه های هراس افگنی و سازمان های جاسوسی پشتیبان آنان در منطقه راه اندازی کرده اند، ظاهرا برای فراگیری علوم دینی به مدرسه هایی در پاکستان می روند و در آنجا شیوه های مختلف انفجار و انتحار می آموزند و سپس در جنب دیگر جوخه های مرگ و نفرت طالبانی به کشور شان برمی گردند، می کشند، کشته می شوند، مکتب می سوزانند، بالای دختران دانش آموز تیزاب می پاشند، رای دهندگان در انتخابات را انگشت می برند و به هرگونه جنایتی دست می زنند تا از یک سو به نیرو های جهانی و حکومت افغانستان ضرب سشت نشان دهند و از جانب دیگر به تعبیر خود شان سعادت اخروی را نصیب شوند.
با این حال دولت افغانستان از حدود چهار سال به این سو تلاش هایی را به منظور تشویق شورشیان مسلح به روند صلح آغاز کرد، اما این تلاش ها به حدی میان تهی، سیاسی، مقطعی، ابزار گرایانه و از موضع ضعف بوده که بیش تر به تقویت زمینه های خشونت پروری در افغانستان و منطقه انجامیده و باعث روحیه گرفتن هرچه بیش تر شورشیان مسلح و پشتیبانان منطقه یی و جهانی آنان شده است، تا راه اندازی یک روند صلح پویا و اثر گذار.
از سوی دیگر داعیه ی صلح خواهی در افغانستان به حدی پیچیده و مخاطره آمیز بوده و است که هرگاه گام های لرزان و خالی از برنامه ریزی حکومت به سوی تامین صلح حتا به گونه ی تصادفی اندکی به موفقیت نزدیک می شود و حکومت با رهایی شماری از زندانیان طالبان، اراده ی خود برای گام برداشتن در جهت سازش با مخالفان مسلح را به نمایش می گذارد، مسوولان رده های نخست سکتور امنیتی کشور مجبور به کناره گیری می شوند، سردسته های متمایل به مذاکرات صلح در میان شورشیان، از سوی سازمان های جاسوسی پشتیبان آنان گرفتار می شوند، خشونت و انفجار و انتحار در کشور بالا می گیرد و نهاد های مدافع حقوق بشر و فعالان حقوق زن نیز از پایمال شدن حقوق قربانیان جنایت های ضد بشری و ببند افگنده شدن دوباره ی زنان در معامله های پشت پرده یی که ممکن است بنام صلح با شورشیان تندرو انجام شود، نگرانی خود را ابراز می دارند.
در حال حاضر که برمبنای قطعنامه ی جرگه ی مشورتی صلح، حکومت افغانستان ایجاد نهادی بنام شورای عالی صلح را در آینده ی نزدیک مدنظر دارد، رسوخ تفکر طالبانی و قدرتمند شدن روز افزون جریان های محافظه کار ایدیولوژیک در ساختار نظام سیاسی کشور این بیم را در ذهن شمار زیادی از جوانان افغان ایجاد کرده که سیاست پیشه گان بزرگسال و سالخورده ی افغان؛ از اطرافیان همه چیزفهم رییس جمهور کرزی و چهره های واجب الاحترام نظام گرفته، تا سردسته های شورشیان مسلح؛ جوانان را فقط در سطح ابزار های بی خاصیت و بدور از تفکر و اندیشه ی پویای قرن بیست ویکمی می خواهند که هیچ گونه اراده یی به جز از پذیرش احترام آمیز خواست ها و تفکرات بسته، قبیله یی و قرون وسطایی آنان و قربانی دادن به اندیشه های موهوم قومی و ایدیولوژیک نداشته باشند.
آنچه می توان از این جستار نتیجه گرفت این است که پیام بانکی مون در حد یک متن تشریفاتی که توسط یک مامور اداری نوشته می شود و سپس توسط افرادی بسان دبیرکل سازمان ملل متحد به مناسبت های مختلف از پشت تریبون ها به خوانش گرفته می شود، پذیرفتنی و لوکس به نظر می رسد، اما در جامعه ی ما جوانان به پرداختن بهای ندانم کاری ها، خودخواهی ها و سخاوتمندی های بزرگ تر های خویش محکوم اند، نسل از خودراضی که برای درمان دردهای نهفته و آشکار ناشی از زخم های رسیده بر پیکره جامعه ی افغانی در نتیجه ی رشادت ها و قهرمان پروری های آن، بر نسل جوان کشور است تا پا روی پای آنان بگذارد نه این که پا جای پای آنان بگذارد، چه این که از ذهن های انباشته از خشونت و هنجار های خشونت آمیز نمی توان توقع داشت، تا صادقانه و با تحمل اندیشه ها، خواست ها، علایق و سلیقه های دیگران آنهم درصورتی که این "دیگران" جوانان باشند، به صلح بیاندیشند.









هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر