باراک اوباما در نخستین دور زمامداری اش گفته بود، ما در پی تامین دموکراسی توماس جفرسون در افغانستان نیستیم، جوبایدن دقیقن در درون .همین ادبیات اذعان کرده که ساکنان "ملک خداداد افغانستان" ظرفیت و قابلیت "ملتسازی" را ندارند
در پیوند با اینکه ما واقعن تا چه حدی ملت هستیم بدون اینکه رگ های گردن مان بپندد، خوبست لااقل به آگاهی نسل امروز جامعهُ ما نیشخند نزنیم. تقلای خونین ما برای ملت سازی به شیوهُ عبدالرحمانخانی بیشاز یکقرن سابقه داشته اما تا اینجای کار ره به سرمنزل مقصود نبرده است..
اما از آنجایی که ملت سازی آنچنانی با بنیاد های زندگی مسالمت آمیز جوامع دارای تنوع قومی همخوانی ندارد، در عمل و در محتوا نه تنها موفقیتی نداشته، بلکه طرح مساُله در پیوند با فرایند ملت شدن را به آینده های موهوم به تعویق انداخته است.
حرکت در مسیر ملت شدن در افغانستان همانگونه که بارها گفته ام، از "اعتراف های بزرگ" آغاز میشود که آنهم مستلزم پرورش ظرفیت برابری و نهادینه سازی آن در ساختار قدرت و سیاست میباشد.
آنچه جوزفبایدن گفته و بسیاری از همپیمانان بینالمللی روند جاری در افغانستان نیز ظاهرن به همین نتیجه رسیده اند، در واقع دست گذاشتن روی رگه دردیست که با گذشت هر روز و با گسترش دامنه آگاهی و شعور جمعی ما متورم تر و عفونی تر میشود، اما در ضمیر تخدیر شدهُ جامعه و اندامواره های نحیف آن به آسانی احساس نمیشود.
ما این درد را دقیقن از فردای روزی حس خواهیم کرد که بساط جنگ کنونی به هر دلیلی برچیده شود یا لااقل در شکل و ماهیت آن تغییراتی رونما شود.
بدیهی است مادامی که بحث روی امارت اسلامی و جمهوری اسلامی از گرهگاه های اصلی مذاکرات امریکا و گروه طالبان بوده و سرزمین ما بزنگاه دفاع از مرز های اعتقادی"امت مسلمه" باشد، مجال پرداختن به مسائل اساسی و پرسش های بزرگ در پیوند با ملت شدن یا نشدن و دیگر ملزمه های ذهنی و عینی مان را نخواهیم داشت.. .
پس از انتشار خبر تجاوز و قتل ستایش دخترک شش
سالۀ افغانستانی توسط یک نوجوان 17 ساله در منطقه ورامین تهران، این خبر بازتاب
گسترده یی در رسانه های هردو کشور داشت. شماری از مقامات رسمی، فرهنگیان، شاعران و
مردم عادی ایران این رویداد را محکوم کرده با خانواده ستایش همدردی و غم شریکی
نموده و خواستار مجازات فرد متهم به انجام این جنایت شده اند. با این حال نیروی
انتظامی ایران روز گذشته از برگزاری مراسم شمع افروزی بیاد ستایش در مقابل سفارت
افغانستان در تهران جلوگیری کرده که این رویکرد پولیس تهران از جهت های مختلفی
قابل تامل است.
در ماه حوت سال پار، شبکه یک سیما (تلویزیون)
جمهوری اسلامی ایران را زیرنام شیوع
پخش کرد. این سریال در واقع بخشی از جنگ روانی – تبلیغاتی جمهوری اسلامی
ایران در برابر ایالات متحده امریکا بود که موضوع آن میتوانست "مقابله با
حملات بیولوژیک دشمن از مسیر افغانستان" تصور شود.
این سریال با ورود یک مهاجر افغانی به مرز ایران
آغاز میشود که گویا از جانب امریکایی ها در افغانستان بیک نوع ویروس خطرناک
بیولوژیک آلوده شده و سپس به ایران فرستاده شده است. چهره های منفی این سریال از
جمله گروگان گیر و قاچاقبر همه مهاجران افغانی اند.
در این سریال شگرد های گوناگون در مقابله با
"تهدید ها و حملات بیولوژیک" بکار برده می شود. اما آنچه از نفس مساله
برجسته تر به نظر می رسد، برخورد توهین آمیز و انگیزش نفرت ایرانی ها نسبت به مردم
افغانستان به ویژه مهاجرانی است که به دلیل ناداری، بیکاری یا هم موجودیت خانواده
های شان در ایران میخواهند به این کشور سفر کنند یا مجبور به اقامت گزیدن در این
ایران اند.
تولید ژانر های این چنینی از سوی صدا و سیمای
ایران موضوع تازه یی نیست و در این مساله که رسانه های ایران در تولید متن های
رسانه یی شان توجهی به مخاطبان غیر ایرانی خود ندارد، به سختی میتوان تردید داشت.
پس از آگاهی از محتوای تحریک کننده و توهین آمیز
این سریال من به مقام ریاست اجراییه افغانستان نوشتم که این امر میتواند مشکلات
زیادی را به مهاجران افغانی مقیم ایران ایجاد کند و از وزارت امور خارجه افغانستان
با جدیت درخواست کردیم که به صورت مجدانه و مستدل از دولت ایران بخواهد تا هرچه
زود تر نشر این سریال را متوقف نمایند.
برغم موضعگیری تند آقای افسر رهبین رایزن فرهنگی
سفارت افغانستان در تهران تمامی 12 قسمت این سریال در شبکه یک سیمای جمهوری اسلامی
ایران منتشر شد زیرا که نگاه تحقیر آمیز و تحریک کننده نسبت به مهاجران افغانی در
ایران در رسانه های این کشور از گذشته ها وجود داشته و بسیاری از مسوولان حکومتی،
رسانه ها و حتا بخشی از مردم ایران به مشترکات فرهنگی – تاریخی مردمان افغانستان و
ایران کنونی نگاه ایدیولوژیک و برتری طلبانه دارند.
انگیزه بالفعل و اصلی تجاوز قتل بیرحمانه و
وحشیانۀ ستایش قریشی دخترک 6 سالۀ افغانستانی توسط پسر 17 سالۀ ایرانی در بخش فقیر
نشین تهران هنوز روشن نیست، اما بی توجهی اولیۀ پولیس تهران و حساسیت پایین افکار
عمومی ایران در روز های نخست پس از این جنایت، در کنار این که میتواند عوامل و
انگیزه های دیگری نیز داشته باشد، به این واقعیت نیز اشاره دارد که متاسفانه
بسیاری از ایرانی ها به مهاجران افغانی در کشور شان تنها به مثابۀ ابزار کار و ربات
های انتقال سنگ و سیمان به آسمان خراش های شهر های شان میبینند و به آنان ارزش
انسانی همسان با خود شان قایل نیستند.
این درست است که مهاجرت مردم افغانستان به ایران
بیشتر به دلایل اقتصادی از طریق شبکه های قاچاق انسان و به منظور کاریابی صورت
میگیرد و شماری زیادی از این مهاجران به آسیب های رفتاری، روانی، اجتماعی و
اقتصادی معروض میگردند.
ازین واقعیت هم نمیتوان انکار کرد که در چند روز
گذشته همدردی ها و غم شریکی های فراوانی از سوی شاعران، فرهنگیان و مردم عادی
ایران نسبت به این واقعه صورت گرفته و بسیاری از ایرانیان این جنایت را محکوم کرده
اند.
اما آنچه مسلم به نظر میرسد اینکه قتل یک دختر 6
ساله مهاجر افغانی و رویداد های این چنینی، اتفاقات ساده و تصادفی نیستند که بتوان
آن ها را از تحریکات ایدیولوژیک و تاثیر پذیری جامعۀ ایرانی از فراورده های رسانه
یی دور دانست که بدون در نظرداشت حقوق انسانی "دیگران" در کارزار روانی
- تبلیغاتی پیچیده و چند بعدی ایران – امریکا به صورت انبوه تولید و منتشر میشود.
تحلیل محتوای برخی از فراورده های رسانه یی
مانند سریال شیوع و فیلم باران مجید مجیدی نشان میدهد که نفرت انگیزی در مقابل
آوارگان افغانی و نگاه تحقیر آمیز به آنها اگرهم نه به صورت سیستماتیک در تلاش
برای جلب مخاطب و خلق صحنه های ترسناک، انگیزنده یا هم ترحم برانگیز به راحتی
نادیده گرفته میشود.
غم شریکی سفیر افغانستان در ایران با خانوادۀ
ستایش نه تنها دردی را دوا نمیکند، بلکه از بی برنامه گی، انفعال و نبود دیدگاه
ارزشمدار و انسانی در دولت افغانستان نسبت به هزاران شهروند این کشور که به دلایل
مختلف مجبور به ترک دیار خود میشوند را به نمایش میگزارد.
در کنار اینکه دستگاه قضایی ایران در رسیدگی به
این قضیه تحت هیچ شرایطی با مساله قتل ستایش نباید برخورد دوگانه نماید، لازم است
تا همزبانان ایرانی ما نگاه و ذهنیت شان را نسبت به شهروندان افغانستان که در این
کشور مشغول کار های شاقه اند یا هم در چند کیلومتری محل قتل ستایش در اردوگاه
ترسناک ورامین، سنگ سفید یا تل سیاه ذلت زندگی را میکشند، تغییر دهند. رسانه ها و
دستگاه های سخت پراگنی جمهوری اسلامی ایران نیز از تولید و پخش فراورده های رسانه
یی که باعث تحریک ذهنیت های منفی و نفرت انگیز نسبت به مهاجران افغانی میشوند، خود
داری نمایند.
کمیسیون رسانههای انتخابات روز چهارشنبه ۱۹ قوس ۱۳۹۳ خورشیدی به کارش پایان داد. چالشهای موجود فراراه پوشش رسانهیی انتخابات و نظارت از فعالیت رسانهها در جریان انتخابات در گزارش نهایی این کمیسیون به کمیسیون مستقل انتخابات گنجانیده شده و پیشنهادهای مشخصی نیز به منظور بهبود وضعیت اطلاع سانی و نظارت از روندهای انتخاباتی ارایه شده است. آنچه در زیر میخوانید فشردهیی از چالشها و پیشنهادهای کمیسیون رسانههای انتخابات در همین باره است.
چالشها • مشکل ساختاری، تشکیلاتی و شیوه گزینش اعضا. • عدم وضاحت قانون انتخابات پیرامون صلاحیتها، اختیارها و جایگاه کمیسیون رسانهها. • محدود بودن اختیارهای کمیسیون رسانهها در روند رسیدگی به شکایتها. • کم بودن میزان جریمهها و عدم وضاحت مویدات جزایی برای رسانههای متخلف در قانون. • مرکزی بودن کمیسیون رسانهها و نداشتن نماینده در تمامی ولایتهای افغانستان. • محدود بودن زمان کار کمیسیون رسانهها(ماده 61 قانون انتخابات) • مشخص نبودن سطح و شکل روابط کمیسیون رسانهها با دارالانشا و دفترهای ولایتی. • زمانگیر بودن پروسه تدارکها و بیروکراسی موجود در کمیسیون انتخابات. • عدم وضاحت قانون پیرامون رسیدگی شکایت رسانهها از اشخاص و یا ستادهای انتخاباتی. • قراردادی بودن تیم نظارتی (به ویژه اینکه در این دوره نزدیک یکماه بعد از آغاز مبارزههای انتخاباتی به کار آغاز کرد.) • عدم وضاحت قانون در مورد رسانههایی که بعد از جریمه به افلاس مواجه میشوند یا در نتیجهی آتشسوزی، حمله انتحاری، آفتهای طبیعی وغیره متضرر میشوند. • عدم وضاحت در برخورد با رسانههای حزبی. (بسیاری از رسانههای غیردولتی از وزارت اطلاعات و فرهنگ به عنوان رسانههای تجارتی جواز گرفتهاند، در حالی که شمار زیادی از آنان در دور اول و دوم انتخابات ریاستجمهوری به عنوان ارگان نشراتی احزاب و ایتلافهای سیاسی و به نفع کاندیدان انتخابات عمل کردند.) • عدم وضاحت قانون انتخابات در پیوند با رسانههای اجتماعی (فیسبوک، تویتر و...) • نبود میکانیزم قانونی برای حمایت و دادخواهی از رسانهها در صورت اخطار، برخورد توهین میز و لتوکوب خبرنگاران توسط کاندیدان و ستادهای انتخاباتیشان. • نبود وضاحت درمورد عدم قناعت طرف به حکم صادره کمیسیون مستقل انتخابات بعد از استینافخواهی.
پیشنهادها • حدود، وظایف و صلاحیت کمیسیون رسانهها باید بازنگری شود و اختیارهای بیشتری به این کمیسیون در ارتباط با قضایای رسانههای داده شود. • کمیسیون رسانهها صلاحیت مصرف بودجه و تامین مصارف خو را در اختیار داشته باشد تا بتواند وظایف خود را بدون تلف شدن وقت و به گونهی موثر انجام دهد. • میکانیزم مشخصی برای همکاری دفترهای ولایتی با کمیسیون رسانهها در نظر گرفته شود. و همزمان با آغاز کار کمیسیون رسانهها در هر ولایت حداقل یک ژورنالیست مسلکی آگاه با مسایل حقوقی زیر نظارت مستقیم این کمیسیون استخدام شود تا هم آهنگیهای لازم میان کمیسیون رسانهها، دفترهای ولایتی، رسانهها و تیمهای نظارتی این کمیسیون در ولایتها به صورت بهتر و موثرتر تامین شده بتواند. • ضرورت دایمی بودن ساختار مرکزی کمیسیون رسانهها به شدت احساس میشود، از آنجا که این کمیسیون در این دوره هیچ نوع زمینه قانونی برای تامین ارتباط با کمیسیون شکایتهای انتخاباتی نداشته و وضعیت حقوقی کنونی کمیسیون پاسخگوی نیازهای عینی جامعه رسانهیی کشور نیست. به این صورت بخش بزرگی از وقت و انرژی کمیسیون رسانهها صرف مدیریت توقعهای چند جانبهیی میشود که در جریان روندهای انتخاباتی از این کمیسیون وجود میداشته باشد. تاکید ما این است که در قانون انتخابات ضرورت ایجاد کمیسیون رسانهها به صورت یک نهاد مستقل به رسمیت شناخته شود یا این که این کمیسیون در جنب کمیسیون انتخابات با اختیارها و صلاحیتهای بیشتر به صورت دایمی ایجاد شود و فعالیتهای رسانهیی مرتبط به آگاهی عامه و تشویق مشارکت مردم برای شرکت در انتخابات زیر نظر مستقیم کمیسیون رسانهها پیش برده شود. • در طرح تعدیلی کمیسیون رسانهها برای ماده 61 و دیگر بخشهای مرتبط به رسانهها پیشنهادهای مشخصی در این ارتباط وجود دارد، مطابق این طرح اگر دایمی بودن ساختار کمیسیون رسانهها به هر دلیلی مورد تایید قرار نمیگیرد، این کمیسیون حداقل یک ماه پیش از آغاز عملیات انتخاباتی ایجاد شود و میکانیزم لغو آن هم به مقتضای پیشرفت کار و تکمیل دوسیههای رسانهها، نهادها و افراد متخلف از قانون در این عرصه بین دو تا سه ماه پس از اعلان نتایج نهایی انتخابات در نظر گرفته شود. • پیش از آغاز کار برای هرنوع انتخابات دیگری در کشور تعدیل و اصلاح قانون انتخابات در پیوند با رسانه و کمیسیون رسانهها و پوشش انتخابات ضروری است، در غیر آن با گسترش دامنه فعالیتهای رسانهیی به ویژه در پیوند با مسایل انتخاباتی این کمیسیون و کمیسیون انتخابات با چالشهای فراوانی روبرو خواهند شد. سلیقهها و خواستهای شخصی اعضای کمیسیون انتخابات بهجای قانون و مقررات بر کار این کمیسیون سایه خواهد افگند. • ایجاد رهمنودها و اصول رفتار رسانهها در مقاطع مختلف به صلاحیت کمیسیون رسانهها در زودترین زمان ممکن در جریان عملیات انتخاباتی. • در چند دور انتخابات گذشته و همچنان انتخابات 93 تیم نظارت مسلکی بر فعالیت رسانهها در بیرون از این کمیسیون و توسط UNDP تمویل شده و توسط یک شرکت خصوصی انجام میشده است، از این رهگذر کمیسیون رسانهها در این دوره با چالشهای زیادی روبهرو بوده است، در صورت فراهم شدن امکانات بهتر است تیم نظارتی زیر نظر مستقیم کمیسیون رسانهها در مرکز و ولایتها ایجاد گردد و فعالیت آن در ولایتها از سوی نماینده کمیسیون رسانهها نظارت شود. • بخش آگاهی عامه کمیسیون مستقل انتخابات همزمان با آغاز برنامههای عملیاتی باید تمام اعلانات کمیسیون را در مشورت با کمیسیون رسانهها به شیوه رقابتی در مجلس داوطلبی به رسانههای مرکز و ولایتها واگذار کند تا مردم هم بهطور دقیق از انتخابات آگاهی حاصل نمایند و هم بین رسانهها برخورد تبعیضآمیز صورت نگیرد. • وزارت اطلاعات و فرهنگ در هر انتخابات پیش از آغاز عملیات انتخاباتی فهرست کامل رسانههایی که از این وزارت جواز گرفتهاند را با تفکیک، دولتی، تجارتی، خدمات عامه، سیاسی و غیره خصوصیتهای ساختاری آنها به کمیسیون رسانهها ارسال نماید. • نظارت از کارکرد رسانهها از آغاز تا انجام روند انتخابات یک ضرورت انکارناپذیر است. در حالی که در قانون موجود بیشترین تاکید روی زمان مبارزات انتخاباتی صورت گرفته است. چگونگی پوشش رسانهیی و نظارت از آن در دور دوم انتخابات و روندهای اضطراری مانند تفتیش و بازشماری آرا از اهمیت فوقالعاده برخوردار است، بهتر است تا میکانیزمهای نظارت از رسانهها در مواقع اضطراری و برخود با تخلفهای رسانهیی و تخلفهایی که در این دورهها علیه رسانهها صورت میگیرد، در نظر گرفته شود. • از آنجایی که کار روی پیشنهاد تعدیلها در قانون انتخابات و قانون تشکیل وظایف و صلاحیتهای کمیسیونهای انتخاباتی از سوی نهادهای جامعه مدنی و پارلمان کشور آغاز گردیده و با اختتام کار کمیسیون رسانههای انتخابات کار روی پیشنهاد تعدیلها در پیوند با پوشش رسانهیی انتخابات متوقف شده است؛ طرح پیشنهادی کمیسیون رسانههای انتخابات در این رابطه باید از سوی نهادهای رسانهیی و خبرنگاران مورد بحث قرار گرفته و در طرح تعدیلی قانون انتخابات کشور گنجانده شود. • از دولت وحدت ملی تقاضا میشود تا کار عملی برای ایجاد کمیسیون اصلاحات کمیسیونهای انتخاباتی را به زودترین فرصت ممکن آغاز نموده و در روند تعدیل قانون انتخابات و قانون تشکیل وظایف و صلاحیتهای کمیسیونهای انتخاباتی به نقش و جایگاه کمیسیون رسانهها؛ آگاهی عامه؛ اطلاع رسانهیی و نظارت از پوشش رسانهیی انتخابات توجه جدی نموده و پیشنهادهای کمیسیون رسانههای انتخابات را در این روند در نظر بگیرد.
پیشنهادهای کمیسیون رسانههای انتخابات در پیوند با اصلاحات در نظام انتخابات
حشمتالله رادفر ـ رییس کمیسیون رسانههای کمیسیون انتخابات کمیسیون رسانههای انتخابات به روز چهارشنبه ۱۹ قوس ۱۳۹۳ خورشیدی به کارش پایان داد. چالشهای موجود فراراه پوشش رسانهیی انتخابات و نظارت از فعالیت رسانهها در جریان انتخابات، در گزارش نهایی این کمیسیون به کمیسیون مستقل انتخابات گنجانیده شده و پیشنهادهای مشخصی نیز به منظور بهبود وضعیت اطلاعرسانی و نظارت از روندهای انتخاباتی ارایه شده است. آنچه در زیر میخوانید، فشردهیی از چالشها و پیشنهادهای کمیسیون رسانههای انتخابات در همین باره است.
چالشها ـ مشکل ساختاری، تشکیلاتی و شیوة گزینش اعضا ـ عدم وضاحت قانون انتخابات پیرامون صلاحیتها، اختیارات و جایگاه کمیسیون رسانهها ـ محدود بودن اختیارات کمیسیون رسانهها در روند رسیدهگی به شکایات ـ کم بودن میزان جریمه ها و عدم وضاحت مویدات جزایی برای رسانه های متخلف در قانون ـ مرکزی بودن کمیسیون رسانه ها و نداشتن نماینده در تمامی ولایات افغانستان ـ محدود بودن زمان کار کمیسیون رسانه ها (مادة 61 قانون انتخابات) ـ مشخص نبودن سطح و شکل روابط کمیسیون رسانه ها با دارالانشای و دفاتر ولایتی ـ زمانگیر بودن پروسة تدارکات و بیروکراسی موجود در کمیسیون انتخابات ـ عدم وضاحت قانون پیرامون رسیدهگی شکایت رسانهها از اشخاص و یا ستادهای انتخاباتی ـ قراردادی بودن تیم نظارتی ( به ویژه این که در این دورة نزدیک یک ماه بعد از آغاز مبارزات انتخاباتی به کار آغاز کرد.) ـ عدم وضاحت قانون در مورد رسانههایی که بعد از جریمه به افلاس مواجه میشوند یا در نتیجة آتشسوزی، حملة انتحاری، آفات طبیعی و غیره متضرر میشوند. ـ عدم وضاحت در برخورد با رسانه های حزبی (بسیاری از رسانه های غیردولتی از وزرات اطلاعات و فرهنگ به عنوان رسانه های تجارتی جواز گرفته اند در حالی که شمار زیادی از آنان در دور اول و دوم انتخابات ریاست جمهوری به عنوان ارگان نشراتی احزاب و ایتلاف های سیاسی و به نفع نامزدان انتخابات عمل کردند) ـ عدم وضاحت قانون انتخابات در پیوند با رسانههای اجتماعی (فیسبوک، تویتر و…) ـ نبود میکانیزم قانونی برای حمایت و دادخواهی از رسانه ها در صورت اخطار، برخورد توهینآمیز و لت و کوب خبرنگاران توسط نامزدان و ستادهای انتخاباتیشان ـ عدم وضاحت در مورد عدم قناعت طرف به حکم صادرة کمیسیون مستقل انتخابات بعد از استینافخواهی.
پیشنهادها ـ حدود، وظایف و صلاحیت کمیسیون رسانهها باید بازنگری شود، اختیارات بیشتری به این کمیسیون در ارتباط با قضایای رسانهیی داده شود. ـ کمیسیون رسانهها صلاحیت مصرف بودجه و تأمین مصارف خود را در اختیار داشته باشد تا بتواند بتواند وظایف خود را بدون تلف شدن وقت و به گونة موثر انجام دهد. ـ میکانیزم مشخصی برای همکاری دفاتر ولایتی با کمیسیون رسانهها در نظر گرفته شود. و همزمان با آغاز کار کمیسیون رسانهها در هر ولایت حداقل یک ژورنالیست مسلکی آگاه با مسایل حقوقی زیر نظارت مستقیم این کمیسیون استخدام شود تا هماهنگیهای لازم میان کمیسیون رسانه ها، دفترهای ولایتی، رسانه ها و تیم های نظارتی این کمیسیون در ولایت ها به صورت بهتر و موثر تر تامین شده بتواند. ـ ضرورت دایمی بودن ساختار مرکزی کمیسیون رسانه ها بهشدت احساس میشود، از آنجایی که این کمیسیون در این دوره هیچ نوع زمینة قانونی برای تأمین ارتباط با کمیسیون شکایات انتخاباتی نداشته و وضعیت حقوقی کنونی کمیسیون پاسخگوی نیازهای عینی جامعة رسانه یی کشور نیست. به این صورت بخش بزرگی از وقت و انرژی کمیسیون رسانهها صرف مدیریت توقعات چندجانبهیی می شود که در جریان روندهای انتخاباتی از این کمیسیون وجود میداشته باشد. تأکید ما این است که در قانون انتخابات ضرورت ایجاد کمیسیون رسانهها به صورت یک نهاد مستقل به رسمیت شناخته شود یا این که این کمیسیون در جنب کمیسیون انتخابات با اختیارات و صلاحیت های بیشتر به صورت دایمی ایجاد شود، و فعالیت های رسانهیی مرتبط به آگاهی عامه و تشویق مشارکت مردم برای شرکت در انتخابات زیر نظر مستقیم کمیسیون رسانهها پیش برده شود. ـ در طرح تعدیلی کمیسیون رسانهها برای مادة 61 و دیگر بخشهای مرتبط به رسانهها پیشنهادات مشخصی در این ارتباط وجود دارد، مطابق این طرح اگر دایمی بودن ساختار کمیسیون رسانه ها به هر دلیلی مورد تأیید قرار نمی گیرد، این کمیسیون حداقل یک ماه پیش از آغاز عملیات انتخاباتی ایجاد شود و میکانیزم لغو آن هم به مقتضای پیشرفت کار و تکمیل دوسیه های رسانه ها، نهادها و افراد متخلف از قانون در این عرصه بین دو تا سه ماه پس از اعلان نتایج نهایی انتخابات در نظر گرفته شود.
ـ پیش از آغاز کار برای هرنوع انتخابات دیگری در کشور تعدیل و اصلاح قانون انتخابات در پیوند با رسانه و کمیسیون رسانهها و پوشش انتخابات ضروری است، در غیر آن با گسترش دامنة فعالیت های رسانهیی به ویژه در پیوند با مسایل انتخاباتی، این کمیسیون و کمیسیون انتخابات با چالشهای فراوانی روبهرو خواهند شد. سلیقه ها و خواست های شخصی اعضای کمیسیون انتخابات بهجای قانون و مقررات بر کار این کمیسیون سایه خواهد افگند. ـ ایجاد رهمنودها و اصول رفتار رسانهها در مقاطع مختلف به صلاحیت کمیسیون رسانهها در زودترین زمان ممکن در جریان عملیات انتخاباتی ـ در چند دور انتخابات گذشته و همچنان انتخابات 93 تیم نظارت مسلکی بر فعالیت رسانه ها در بیرون از این کمیسیون و توسط UNDP تمویل شده و توسط یک شرکت خصوصی انجام میشده است، از این رهگذر کمیسیون رسانه ها در این دوره با چالش های زیادی روبهرو بوده است، در صورت فراهم شدن امکانات بهتر است تیم نظارتی زیر نظر مستقیم کمیسیون رسانه ها در مرکز و ولایت ها ایجاد گردد و فعالیت آن در ولایات از سوی نماینده کمیسیون رسانه ها نظارت شود. ـ بخش آگاهی عامة کمیسیون مستقل انتخابات همزمان با آغاز بر نامههای عملیاتی باید تمام اعلانات کمیسیون را در مشوره با کمیسیون رسانه ها به شیوة رقابتی در مجلس داوطلبی به رسانههای مرکز و ولایات واگذار کند تا مردم هم بهطور دقیق از انتخابات آگاهی حاصل نمایند و هم بین رسانهها برخورد تبعیضآمیز صورت نگیرد. وزارت اطلاعات و فرهنگ در هر انتخابات پیش از آغاز عملیات انتخاباتی فهرست کامل رسانههایی که از این وزارت جواز گرفته اند را با تفکیک، دولتی، تجارتی، خدمات عامه، سیاسی و غیره خصوصیت های ساختاری آنها به کمیسیون رسانه ها ارسال نماید. ـ نظارت از کارکرد رسانه ها از آغاز تا انجام روند انتخابات یک ضرورت انکارناپذیر است. در حالی که در قانون موجود بیشترین تأکید روی زمان مبارزات انتخاباتی صورت گرفته است. چهگونهگی پوشش رسانه یی و نظارت از آن در دور دوم انتخابات و روندهای اضطراری مانند تفتیش و بازشماری آرا از اهمیت فوق العاده برخوردار است، بهتر است تا میکانیزمهای نظارت از رسانه ها در مواقع اضطراری و برخود با تخلفات رسانه یی و تخلفاتی که در این دوره ها علیه رسانه ها صورت می گیرد، در نظر گرفته شود. ـ از آنجایی که کار روی پیشنهاد تعدیلات در قانون انتخابات و قانون تشکیل وظایف و صلاحیتهای کمیسیونهای انتخاباتی از سوی نهادهای جامعة مدنی و پارلمان کشور آغاز گردیده و با اختتام کار کمیسیون رسانههای انتخابات، کار روی پیشنهاد تعدیلات در پیوند با پوشش رسانهیی انتخابات متوقف شده است؛ طرح پیشنهادی کمیسیون رسانههای انتخابات در این رابطه باید از سوی نهادهای رسانهیی و خبرنگاران مورد بحث قرار گرفته و در طرح تعدیلی قانون انتخابات کشور گنجانده شود. ـ از دولت وحدت ملی تقاضا میشود تا کار عملی برای ایجاد کمیسیون اصلاحات کمیسیونهای انتخاباتی را به زودترین فرصت ممکن آغاز نموده و در روند تعدیل قانون انتخابات و قانون تشکیل وظایف و صلاحیتهای کمیسیونهای انتخاباتی، به نقش و جایگاه کمیسیون رسانهها؛ آگاهی عامه؛ اطلاع رسانه و نظارت از پوشش رسانهیی انتخابات توجه جدی نموده و پیشنهادهای کمیسیون رسانههای انتخابات را در این روند در نظر بگیرد.
اظهاراتِ والی پروان را در تلویزیونِ میترا دربارۀ اوضاع امنیتیِ این ولایت دیدم. اکنون من نیز به عنوانِ یک شهروند و بینندۀ بسیاری از مظالم، گپهای گذشتهام را دوباره تکرار میکنم، اگرچه میدانم که جناب والی صاحب بهتر از من و امثالِ من میفهمند که اوضاع از چی قرار است، اما اینبار ایشان با بسیار احتیاط و «سیاستمدارانه» گپ میزنند و تلاش میکنند به اثبات برسانند که دنیا گل و گلزار است.
مشکلات امنیتی پروان و کمیسیون امنیتی وزارت امور داخله بیشتر از یک سالِ پیش در یک نوشتهام به بهانۀ میلۀ توت شمالی، به بحرانِ امنیتیِ در حالِ ظهور در پروان اشارههایی کرده بودم. و طی این مدت چند بارِ دیگر در پی رویدادهای امنیتی از این دست در بگرام، چاریکار، جبلالسراج و حتا درۀ غوربند، هشدار دادهام که مشکلاتِ امنیتی و حتا اجتماعیِ پروان بیشتر از آنکه به عوامل بیرونی ربط داشته باشد، ناشی از عملکردهای غیرقانونی و فراقانونیِ فرماندهان مسلحِ مسوول و غیرمسوولِ مرتبط به بلندپایهگانِ نظام و نمایندهگانِ این ولایت در مجلس نمایندهگان و رقابتها، رفاقتها و حتا دشمنیها و همچشمیهای این زورمندان در این ولایت میباشد. ـ اگر نازدانهیی در روز نوروز سه فرد غیر نظامی را به رگبار میبندد و بهراحتی از زندان رها شده، به زورگویی و قلدری در شهر چاریکار و اطرافِ آن ادامه میدهد؛ ـ اگر آقازادهیی اول با موترش لباسِ یک انسان را کثیف میسازد و جواب اعتراضِ او را به مرمی داده نقش زمینش میکند؛ ـ اگر در شهر چاریکار بزرگزادهگانی موترهای مردم را با موترهای لوکسِ نظامی و غیرنظامیشان درب و داغان کرده و خودشان را کشته و زخمی میسازند و سپس مأمور ترافیک و پولیس میآید، دست به سینه میایستد و میگوید امر خدمت! بعدش هم جانب مقابل که بیگناه است مجبور به ترمیم موتر خود و این قلدارن میشود؛ ـ اگر هیچکس از ترس دزدان مسلحِ مرتبط به فرماندهان غیرمسوول در مناطق اطراف شهر چاریکار، با تاریک شدن هوا از سرک لیسۀ نعمان – سیدخیل – گلبهار گذر کرده نمیتواند؛ ـ اگر عالیجنابی برای انحراف افکار عامه، مظلومنمایی و اثبات همسوییاش با طالبان در درۀ غوربند، فلم ویدیویی شبیهسازی کرده آن را از حنجرۀ «نمایندۀ مردم» بیان میکند؛ ـ اگر هرچندگاه یکبار در بخشهایی از این ولایت انسانهای بیگناه از سوی افراد نزدیک به «بزرگان» کشته، زخمی، توهین، لتوکوب میشوند و سپس آب از آب تکان نمیخورد؛ ـ در فرجام اینکه اگر در چندصد متری دربارِ شاهانۀ یکی از نمایندهگان پروان در مجلس، دزدان ملسح برای دوشب از ساعت 9 تا 4 صبح کنترول شاهراه کابل – شمال را بهدست میگیرد و دارایی دهها تن از مسافران را تاراج میکنند؛ همه و همه ناشی از چالشهاییست که عالیجنابانِ زورمندِ پروان به مردم این ولایت ایجاد کرده و موثریتِ فعالیتهای ادارۀ ضعیفِ محلی در این ولایت را به میزان قابل ملاحظهیی کاهش داده است؛ مسلحسازی صدها تن از افراد بیکار، دزدان حرفهیی، قاچاقبران و حتا معتادان به مواد مخدر به بهانۀ بحرانِ انتخاباتی از سوی شماری از زورمندان محلیِ مرتبط به بلندپایهگانِ نظام در حومۀ پروان در ماههای اخیر، مزید بر علتهای گوناگون دیگر در راستای افزایش ناامنی و بیثباتی در این ولایت است. بیکفایتی ادارۀ محلی و ضعف نهادهای امنیتی و مهمتر از همه معافیتِ جنایتکاران از مجازات در پروان، دشواریهای فراوانی را به مردمِ این ولایت ایجاد کرده است. کمیسیونی که بهتازهگی از سوی وزیر امور داخله برای رفع چالشهای امنیتی پروان ایجاد شده با ترکیبِ موجود مؤثریتی نخواهد داشت؛ زیرا شماری از خود همین بلندپایهگان با ناامنیها و بیثباتیهای اخیر در پروان بیارتباط نیستند.
اگرچه در گزارش سال 2013 سازمان گزارشگران بدون مرز از وضعیت رسانههای افغانستان در سال 2012 میلادی ابراز خوشبینی شده است، اما به نظر میرسد که در این گزارش به عمق قضایای مربوط به جامعۀ خبرنگاری افغانستان پرداخته نشده است. دستکم در ماههای آخر سال 2012 میلادی حداقل 4 مورد خشونت از جانب مسوولان حکومتی صورت گرفته، حق دسترسی به معلومات در پایتخت و ولایتهای کشور به رسمیت شناخته نمیشود. مسوولان محلی در ولایتها حتا در شیوه های پردازش اطلاعات از سوی رسانههای محلی اعمال نفوذ مینمایند. و کابوسهای بدترشدن وضعیت جامعۀ خبرنگاری افغانستان 2014 از همین اکنون در حال پدیدارشدن است. به تازهگی، پرتو نادری یک تن از نویسندهگان چیره دست کشور در پیوند با مضمونی که حدود یکسال پیش نوشته بود به دادستانیکل کشور جلب شده و تحت فشار قرار دارد. حدود یک سال پیش روزنامة ماندگار اسنادی را به نشر رسانده بود که در آن به نقل از داوود عالی نجفی وزیر ترانسپورت آمده بود که «کرزی را من رییسجمهور ساختم ورنه داکتر عبدالله رییسجمهور میشد»، و اینگونه از نقش خود در به قدرت رسیدن دوبارة حامد کرزی در انتخابات سال 88 سخن گفته بود. در جنب واکنشهای متعدد رسانهیی، پرتو نادری هم تحت این عنوان که «رییس جمهور آینده را چه کسی انتخاب میکند» نوشت و در آن پرسشهایی را به نشانی آقای نجفی و شخص رییسجمهوری مطرح کرده بود که احتمالاً هر دو طرف از پاسخدادن به آنها ناتوان بودند یا حد اقل آن را به نفع خود نمیپنداشتند. اکنون حدود ده ماه پس از انتشار این مقاله آقای نادری حکم جلب دادستانی کل را دریافت کرده و قرار است مورد بازجویی قرار بگیرد. در این باره 3 موضوع را باید مطرح کرد: 1 – پرتو نادری پیش از این که به کمسیون غیرقانونی بررسی تخطیهای رسانه یی فراخوانده شود، به دادستانی کل جلب شده است. 2 – آقای نجفی احتمالاً در صدد نوعی بهرهبرداری سیاسی از این غایله میباشد، زیرا این پرسش قابل طرح است که چرا ایشان در همان زمان از آقای نادری شکایت نکرد و اکنون که بیشتر از ده ما از انتشار نوشته یا نوشتههای پرتو نادری در این مورد میگذرد، به این موضوع اقدام کرده است. 3 – پرتو نادری با وجود بیشتر از 4 دهه سابقۀ کار روزنامهنگاری و نویسندهگی ممکن است، با لحن بیان صریح و رو راستی که دارد از نظر آقای نجفی اشتباهی را مرتکب شده باشد که توانایی دفاع از آنچه نوشته است را در یک فرایند قانونی و مسلکی را نیز دارد، اما اگر با باز کردن دوباره این پرونده آقای نجفی ریگی در کفش ندارد، پاسخ دادن به پرسشهای فراوانی که پس از انتشار آن گفته های گویا «منتسب به ایشان» نزد افکار عمومی به وجود آمد و سلامت روند انتخابات رسوا و پرتقلب سال 88 را بیشتر از پیش زیر سوال برد، الزامی تر، مسوولانه تر و ارزشمدارانهتر از این است که به مثلا اشتباه آمیز بودن نوشته آقای نادری در این مورد را در یک روند غیرقانونی به اثبات برسانند.
امنیت ولایات شمال شرقی در افغانستان در سالهای اخیر با چالش رو به رو شده است
در گذشتهها هرگاه از شمال کشور سخن بمیان می آمد، شهر مزار شریف به ذهنم مجسم میشد؛ زیرا هیچگاهی تجربه رفتن به حوزه شمال شرق یا همان سرزمین قطغن را نداشتهام، اما این بار در قالب یک ماموریت از جانب کمیسیون رسانههای انتخابات با یکی از همکارانم به ولایتهای بغلان، قندوز، تخار و بدخشان رفتیم.
هنگامی که موتر/ماشین حامل ما از دوراهی پلخمری (مرکز ولایت بغلان) به دست راست پیچید در صفحه فیسبوکم نوشتم که برای نخستین بار دارم به بغلان مرکزی پا میگذارم، بلافاصله یکی از دوستانم که خود از ولایت بغلان است از کابل با من تماس تلفنی گرفت و گفت که به دلایل امنیتی باید این پست را از صفحه بردارم و من هم همین کار را کردم.
بغلان مرکزی
به بغلان مرکزی رسیدیم، شهرک پر جنب و جوشی بود، همکارم که حدود ۱۰ سال با یکی از تلویزیون های خصوصی افغانستان کار میکرد، از حمله خونین انتحاری ۱۵ عقرب سال ۱۳۸۵ که در آن زمان برای پوشش خبری آن رویداد از کابل به این شهر آمده بود، قصه کرد.
در آن رویداد خونین بیش از صد تن به شمول ۵ عضو مجلس نمایندگان افغانستان و ده ها دانش آموز کشته شده بودند.
از بغلان مرکزی گذشتیم، در حالی که پیام دوست بغلانیام از کابل و داستان حمله انتحاری ۱۳۸۵ ذهنم را به خود مشغول کرده بود، صدای همکارم سکوت را در موتر شکست که گفت این منطقه گرداب نام دارد و در سال های گذشته بسیار نا امن بود، حالا هم گاه گاهی مشکلات امنیتی دارد اما مانند گذشته نیست.
قندوز
به قندوز رسیدیم، شهری شلوغ و کمتر توسعه یافته یی که تصور می کردم باید به اندازه مراکز دیگر زونهای افغانستان شاهد پیشرفت و توسعه بوده باشد، اگرچه از نظر امنیتی آرام به نظر می رسید اما گویی تاثیر ناامنی های چند سال گذشته هنوز در سیمای این شهر پدیدار است.
احساس امنیت، بجای کابوس ناامنی
شب را مهمان یکی از دوستان نزدیک و همصنفی دوران دانشگاهم در ولسوالی علی آباد در حاشیه غربی شهر قندوز بودیم. خانه ای در چند ده متری خانه یکی از فرماندهان پیشین طالبان محلی که حدود یکسال پیش در بندر تورخم توسط نیروهای امنیتی افغانستان بازداشت شد.
بغلان مرکزی شهرک پر جنب و جوشی است
در تابستان ۲۰۰۹ هنگامی که بمباران تانکرهای نفتی ربوده شده توسط طالبان از سوی نیروهای ناتو دهها کشته و زخمی برجای گذاشت و سپس کشته شدن سلطان منادی خبرنگار افغان نیویارک تایمز در ولسوالی چهاردره قندوز خبر ساز شد.
به گفته مردم محل طالبان در این منطقه نیز حضور گسترده ای داشتند و شهر قندوز در تیررس جنگ افزارهای نیمه سنگین آنان قرار داشت.
با شنیدن این داستان آن هم هنگامی که از کنار خانه این فرمانده پیشین طالبان میگذشتم، برای دقایقی توهم روبرو شدن با سرنوشت سلطان منادی در ذهنم تداعی شد، اما دوست میزبان به ما اطمینان داد که در حال حاضر هیچ نوع نگرانی امنیتی از رهگذر حضور طالبان در این بخش از ولایت قندوز وجود ندارد.
پیشتر رفتیم، دهها نوجوان در یک میدان خاکی مشغول بازی فوتبال و والیبال بودند و نشانه آشکاری از ناامنی دیده نمیشد.
بعدتر هم به دشت هایی که آبستن رویش سبزه و گل بود و گندمزارهایی که به دلیل وجود آنها روزگاری قندوز را کندوی افغانستان لقب داده بودند رفتیم و در غروبی رویایی و زیبا عکس های یادگاری گرفتیم.
بندر شیرخان دور افتاده و فقیر
روز بعد به دشت آبدان رفتیم، دشت بکر و وسیعی که مناظر زیبای آن در بهار همه ساله هزاران تن را از قندوز و دیگر بخش های کشور به خود میکشاند، اما هنوز سبز نشده و دست بیداد زمستان سر از کرانه های آن بر نداشته بود.
در پایان به بندر شیرخان رسیدیم و تا پل دوستی – مرز مشترک میان افغانستان و تاجیکستان، در کنار رود آمو رفتیم، بر خلاف تصورم این بندر با هیچ یک از دیگر بندرهای تجارتی و ترانزیتی افغانستان شباهت نداشت.
شهرک کوچک و گل آلود با امکانات محدود و چند ساختمان دولتی قدیمی به شمول ویلای یک طبقهای که به گفته ساکنان محل روزگاری تفرج گاه محمد ظاهر شاه پیشین افغانستان بوده است.
خبرنگاران، دشواری های چند سویه
برگزاری کارگاه معرفی لایحه تنظیم فعالیتهای رسانهای به خبرنگاران ولایت های قندوز، بغلان و تخار هدف اصلی ما از سفر به قندوز بود، در این نشست حدود هفتاد تن از خبرنگاران و مسئولان رسانهها از این سه ولایت شرکت کرده بودند.
آنان در کنار بحث روی لایحه، از مشکلات موجود فراراه دسترسی به اطلاعات انتخاباتی، برخوردها و رویکردهای مافیایی حلقات قدرت و گروههای مسلح غیر مسئول با خبرنگاران، مشکلات امنیتی در بخشهایی از قندوز به ویژه در ولسوالی های چهاردره و دشت ارچی سخن گفتند.
آنها از آنچه بدرفتاری اداره محلی با خبرنگاران خواندند شکایت کردند و با ابراز رضایت از رفتار نیروهای امنیتی با رسانهها خواستار همکاری پلیس با خبرنگاران جهت دسترسی آنان به مناطقی که مشکلات امنیتی دارند، شدند.
سفر در سایه تفنگ
پس از دیدار با والی و فرمانده پلیس در پیوند با مشکلات خبرنگاران به مسئولین دفتر ولایتی کمیسیون انتخابات در قندوز گفتیم که میخواهیم به ولایت تخار برویم، چون برنامه بعدی ما دیدار با خبرنگاران ولایت بدخشان بود، آنان نگاه های معنا داری به سوی ما و همدیگر کردند و سپس از موجودیت مشکلات امنیتی در مسیر راه قندوز- تالقان با نزدیک شدن شب سخن گفتند. بلاخره ما با دو موتر پلیس بسوی شهر تالقان حرکت کردیم.
کمیسیون رسانه های کمیسیون انتخابات کارگاه هایی برای خبرنگاران راه اندازی کرد
با حرکت در یک محیط ناآشنا، آنهم در سایه تفنگ نیروهای امنیتی احساس غریبی در ذهن انسان تداعی میشود، به ویژه هنگامی که بیم وقوع رویدادهای غیر منتظره بر امیدها چیره شود.
ذهنم مشغول همین دغدغه ها بود که موتر پلیسی که پیش روی ما حرکت میکرد، اشاره توقف داد. یک افسر پلیس نزد ما آمد و گفت اینجا پل بنگی است، مسئولیت ما در قسمت شما ختم است بخیر برین، از این جا به بعد انشالله مشکلی نیست.
دوستم در آنجا در مورد روزهای گفت که پل بنگی خط مقدم جبهه میان نیروهای طالبان و نیروهای جبهه مقاومت به رهبری احمد شاه مسعود بود.
ایستگاه تالقان، شب و موسیقی
با همین قصه ها شب فرا رسید و ما به شهر تالقان رسیدیم. مرد عیار مشربی که در آواز خوانی هم دست بالایی داشت، در این شهر مهماندار ما بود.
این مرد در کنار پذیرایی و مهمان نوازی از ما شماری از خبرنگاران تالقان را نیز دعوت کرده بود و پس از صرف غذا تا پاسی از شب را برای ما آواز خواند. آواز گرم و توانایی ویژه اش در موسیقی محلی شمال افغانستان شب خاطره انگیزی را برای ما به یادگار گذاشت.
فیض آباد، قلب پرتپش بدخشان
منزلگاه نهایی ما در این سفر کاری ولایت بدخشان بود. فیض آباد شهری که جاده مرکزی آن با چراغ هایی با صفحه های انرژی آفتابی به زیبایی تزیین شده و ساختمان های بلند، رودخانه کوکچه که از قلب شهر میگذرد و کوه های اطراف که بسان حصاری طبیعی این شهر را احاطه کرده است، زیبایی های خیره کننده دارد.
به گفته ساکنان فیض آباد، این شهر در چند سال اخیر چهره بدل کرده و سرعت رشد و توسعه امید بخشی را تجربه کرده است.
حضور زنان و جوانان در فعالیت های فرهنگی و اجتماعی، نهادهای دولتی و روندهای انتخاباتی چشمگیر است و برعکس ولایت قندوز که سیمای شهر، آرامش روانی چندانی به تازه واردها ارزانی نمی کند، به نظر می رسد مشکلات امنیتی که در چند ولسوالی بدخشان وجود دارد، تاثیر چندانی روی وضعیت عمومی و روند رشد و توسعه در بدخشان نداشته است.
خبرنگاری و انتخابات
نشستی که با خبرنگاران این ولایت داشتیم، ویژگی منحصر بفردی داشت و آن حضور پر رنگ زنان و دختران در این نشست بود.
ظرفیت و پشت کار خبرنگاران این ولایت در اطلاعرسانی و آگاهی از قضایای جاری در کشور نیز متفاوت بود.
آنان از ابتکارهای شان برای تشویق مشارکت مردم در روند انتخابات گفتند و مثال های عینی از آمادگی و شور و اشتیاق مردم حتا در مناطق دوردست این ولایت جهت رفتن به پای صندوقهای رای در انتخابات ۱۶ حمل ۱۳۹۳ ارائه کردند.
ژنرال فضل الدین عیار، فرمانده پلیس بدخشان با تایید این که در ولسوالیهای کران و منجان، وردوج و بخش هایی از جرم، مشکلات امنیتی وجود دارد اما نه به پیمانهای که برگزاری انتخابات در این بخش ها ناممکن باشد.
او گفت پلیس آماده است تا هنگام انتقال مواد حساس و غیرحساس انتخاباتی و کارمندان انتخابات به بخش های ناامن و ولسوالی های دشوار گذر دروازها خبرنگاران را نیز با خود به این مناطق ببرند تا آنان بتوانند از روند انتخابات در این بخش ها اطلاع رسانی کنند.
شکایت از زورگویی
با این حال برخی از اهالی بدخشان در صحبت با ما، بخش بزرگی از مشکلات امنیتی و حتی ضعف و کم کاری نهادهای خدمات عامه در این ولایت را به زد و بندها و اختلافهای موجود میان مقامات اداره محلی، افراد زورمند و حتی نمایندگان این ولایت در شورای ملی افغانستان نسبت دادند.
آنها ادعا دارند که بخشی از عوامل ناامنی در این ولایت از سوی چهره های بانفوذ این ولایت در دولت افغانستان پشتیبانی می شوند.
دره فرخار در ولایت تخار از طبیعت زیبایی برخوردار است
کنسرت داوود پژمان
پس از پایان کار های رسمی ما با جمعی از جوانان برخوردیم که با اشتیاق تمام برای برگزاری کنسرت داوود پژمان – آواز خوان بدخشانی که با قشقارچه اش در برنامه ستاره افغان تلویزیون طلوع شرکت کرد و اکنون از آواز خوانان پرآوازه و محبوب نسل نو افغانستان است، آمادگی می گرفتند.
دره فرخار
در برگشت به ولایت تخار، به دره فرخار رفتیم و از چمن خُستده- دیدار کردیم و در یک میدان فوتبال با کودکان فرخاری توپ بازی کردیم، عکس گرفتیم و از آنان در باره انتخابات پرسیدیم.
این کودکان از انتخابات و این همه هیاهوی انتخاباتی بیخبر بودند، اما از این خرسند بودند که به زودی رخصتی های شان تمام میشود و با سبز شدن چمنی که در آن بازی همی کردند، به مکتب خواهند رفت.
رئیس امنیت ملی، یگانه مسئول ولایتی در تخار بود که با او دیدار کردیم. او گفت که در ۱۶ ولسوالی تخار تا اکنون مرکز رایدهی بسته وجود ندارد و وضعیت امنیتی این ولایت قناعت بخش است.
در دفتر ولایتی کمیسیون انتخابات در این ولایت صدها تن اعم از زن و مرد جهت گرفتن کارت رایدهی تجمع کرده بودند.
خان آباد
هنگام برگشت به قندوز به ولسوالی خان آباد رفتیم. بازار این ولسوالی جنب و جوش زیادی نداشت، از پیش نیز به ما گوشزد شده بود اوضاع امنیتی بخش هایی از این ولسوالی زیاد آرام نیست.
اوضاع امنیتی بعضی مناطق در ولسوالی خان آباد زیاد آرام نیست
از میان نامزدان ریاست جمهوری عکس ها و بیلبورد های قطب الدین هلال بیشتر بچشم میخورد، در حالی که در فیض آباد، تالقان، قندوز، بغلان مرکزی و شهر پلخمری عکس ها و بنرهای بزرگ و کوچک فروانی از اشرف غنی احمدزی، عبدالله عبدالله، عبدرب الرسول سیاف، زلمی رسول، رحیم وردک و دیگر نامزدان به چشم میخورد اما در مجموع به نظر می رسید.
راه برگشت
هنگام برگشت از حوزه شمال شرق کشور من و همکارم در این مورد بحث میکردیم که تهدیدهای امنیتی ناشی از حضور طالبان در بخشهایی از ولایتهای بغلان، بدخشان و قندوز، موجودیت دستههای مسلح غیر مسئول به ویژه در بخش هایی از ولایت های تخار و بغلان، ضعف و کم کاری نهادهای خدمات عامه، موجودیت فساد اداری و نفوذ گروههای نیابتی شبکه های تندرو فرامرزی با استفاده از مدارس دینی و نهادهای مذهبی و انگیزش عصبیتهای قومی از سوی گروه های قدرت داخلی، بزرگترین چالش های موجود فراراه پیشرفت روند دموکراسی و برگزاری انتخابات شفاف و سرتاسری در این بخش از کشور پنداشته شده میتوانند.
اما ظرفیت ها، رویکردها و روزنههای امیدبخشی به تناسب دیگر بخشهای کشور در حوزه شمال شرق وجود دارد که الگوها و نمادهای قابل تعمیم در سطح کل کشور در راستای بهسازی وضعیت و گذار از چالشهای موجود فراراه ثبات، توسعه و دموکراسی در آیینه آن قابل مشاهده است.